از حسن همتی به عنوان کوتاه قامتترین کارگردان ایران و حتی جهان یاد میشود. زندگی برای افرادی که قدشان از حد طبیعی کوتاهتر است، در جامعه ما سخت و مشکل است. از تردد در شهر تا استفاده از وسایل نقلیه همواره برایشان دردسرساز است. اما هیچ یک از این مشکلات حسن همتی را متوقف نکرده است. او هنرمندی است که فعالیتهایش را با نمایشهای خیابانی آغاز کرده و تا به حال توانسته کارگردانی چند نمایش را تجربه کند. همتی به تازگی و همزمان با هفته دفاع مقدس نمایش شین را روی صحنه برد؛ نمایشی که توسط محسن عظیمی نوشته شده است. بدون شک اگر عشق و علاقه در این راه وجود نداشت، شاید نمایش شین هیچ وقت اجرا نمیشد.
با حسن همتی کارگردان و محسن عظیمی نمایشنامهنویس درباره نمایش شین و تئاتر دفاع مقدس و جنگ به گفتوگو نشستیم. در بخش نخست صحبتهای همتی را میخوانید.
از نحوه ورود خودتان به عرصه تئاتر برای ما بگویید.
حسن همتی: من خیلی اتفاقی وارد تئاتر شدم و قبل از تئاتر موسیقی کار میکردم. در شهرستان اسلام آباد غرب در استان کرمانشاه فروشگاه لوازم موسیقی داشتم و همیشه دوستان تئاتری برای انجام برخی کارهایشان به آنجا میآمدند که یک بار به من پیشنهاد دادند نقش کوتاهی برایشان بازی کنم. اصرار کردند و رفتم بازی کردم. باید بگویم آن اصرار بود که امروز در کنار شما نشستهام. در ابتدا همه چیز تنها امتحانی و گذری بود. گفتم زود میگذرد و یکی دو روز دیگر تمام میشود. اما به شکلی پیش رفت که با وجود اینکه موسیقی علاقه اصلی من بود، به تئاتر اولویت دادم و موسیقی اولویت دومم شد و علاقه من نسبت به تئاتر آن قدر زیاد شد که به خاطر آن به تهران مهاجرت کردم.
چه شد که به تهران آمدید و اینجا ادامه دادید؟
حدود دو سال و اندی در کرمانشاه کار کردم و در همان دو سال اول فهمیدم که کار در شهرستان برای من بنبست است. به تهران آمدم و کار را از صفر شروع کردم. سال اول به جشنواره فجر رفتم و سال دوم اجراهای ما در جشنوارههای متعدد دیده شد و امروز شکر خدا کار و بارم بد نیست.
برخوردها با شما به خاطر فیزیک خاصی که دارید، چطور بود؟
فیزیکم جلوی پیشرفت من را نگرفت. این مسئله را برای خودم هضم کردم. رفت و آمد برای هر کسی در تهران سخت است و برای من دو برابر سختتر. ولی دیدگاه مردم اینجا وسیعتر و بهتر است و جور دیگری ما را میبینند. شاید چون تعداد افرادی که مثل من هستند در تهران بیشتر است و به این مسئله عادت کردهاند. در اسلام آباد غرب فقط من این طور بودم و کل شهر من را می شناختند و گاهی مورد نگاههای تمسخرآمیز قرار میگرفتم.
آیا در صحنه نمایش هم همین عکسالعملها را میگرفتید؟
بله صد در صد همینطور بود. بیشترین کار من تئاتر خیابانی و در محیطهای باز، پارک و خیابان بود و من حس تمسخر را از برخی مردم میگرفتم. اما از این گوش میگرفتم و از گوش دیگر در میکردم، چون هدف و زندگیام برایم مهمتر بود. اگر بنا بر دیدگاه مردم زندگی میکردم، امروز باید در همان شهرستان و در خانه پدر میماندم و در گوشهای مینشستم و با کامپیوتر و گوشیام مشغول بودم. خانهنشین میشدم و افسردگی میگرفتم. دیدم فایدهای ندارد، تصمیم گرفتم به جاده بزنم و در دل مردم زندگی کنم. البته خانواده هم به من خیلی کمک کرد. پدر و مادر من اصلا فکر نمیکنند که قد من کوتاه است. به طور مثال وقتی به منزل خواهرم میروم از من میخواهند چیزی را تعمیر کنم و یا با من مشورت میکنند. من حتی در تعمیر ماشین به پدرم کمک میکنم و همین باعث شده دیدگاه دیگری نسبت به محیط زندگیام داشته باشم. جسمم را دوست دارم و مشکلی با آن ندارم. احساس میکنم جسم، طرز فکر و رفتار من خاص است و همین خاص بودن را دوست دارم.
در مورد فعالیتهای خود در تئاتر و بازیهایی که داشتید و ورود به کارگردانی و... توضیح بدهید.؟
ورود من به بازیگری از سال ۹۰ و ۹۱ با جشنواره فجر و در تهران بود. اجرای خیابانی داشتم و آنجا اولین استارت کار در تهران را زدم. قبل از آن در کارهای کودک مدیر صحنه بودم. البته همه اینها به این دلیل بود که با محیط تئاتر بیشتر آشنا شوم و با کارگردانهای زیادی کار کردم. در جشنوارهها اجرای عمومی داشتم و با بزرگانی از جمله مرحوم حسین محباهری، اصغر همت، علی فروتن، حمید گلی، خانم کاظمی کار کردم. همه اینها باعث شد یک پله بالاتر بروم و به کارگردانی روی بیاورم. نمایش «شین» سومین یا چهارمین کار من است.
قبل از شین هم کار دفاع مقدسی اجرا کرده بودید؟
اولین کار زندگیام بازی در یک نقش کوچک در موضوع جنگ در کرمانشاه بود به نام «زیر باران از تو میخوانم». آرش منصوری نویسنده و کارگردان آن کار بود. این کار در جشنواره استانی و جشنواره خرمشهر پذیرفته شد و اجرا رفتیم. آخرین کاری هم که در مورد دفاع مقدس داشتم نامیرا بود که در جشنواره فجر سال گذشته اجرا رفت و درباره مدافعین حرم بود. کارهای زیادی در مورد دفاع مقدس دارم و به نوعی با این حوزه آشنایی خوبی دارم. شاید هم چون در محیط جنگزده بزرگ شدهام، جنگ را بهتر میفهمم.
استقبال و بازخورد مخاطب عام و خاص نسبت به نمایش شین که اخیرا اجرا کردهاید چطور بود؟
متاسفانه به خاطر برخی از مسائل مدتی تبلیغات را متوقف کردیم و این به ما ضربه زد. مشکلاتی پیش آمد که باعث شد مردم از این کار مطلع نشوند. اما تمرینهای سنگینی کرده بودیم. از اردیبهشت تا شهریور تمرین داشتیم. بسیاری برای تمرین آمدند و اتود زدند و بازیگر کار شدند اما نتوانستند بمانند. آهنگسازی این کار بر عهده آقای فرید نوایی است که کاملا تلفیقی است و نوازنده تنبور خودم هستم و چون موسیقی هم کار میکنم. موسیقی ترکیب سنتی و فلکلور و کلاسیک است و همه را به هم ربط دادم. در کل امروز راضی هستم.
فکر نمیکنید این نمایش بسیار تلخ است و این تلخی کمی مخاطب را دلزده میکند؟
بله، نمایش کاملا تلخ و خشن است. ولی شیوه اجرای هر شخص متفاوت است. سعی نکردم با اجرا تلخی را نشان دهم، تلخی فقط در دیالوگ است. تلخیاش مانند تلخی قهوه است که تلخ است ولی دلنشین است و آن را میخوریم.
پیتر دینکلیج را میشناسید؟
یکی از شخصیتهایی است که سعی میکنم پا جای پای ایشان بگذارم. به نوعی خود من و مدل من است. سعی میکنم آنطور باشم و به حدی برسم که الان است. من چیزی از زندگی شخصیاش نمیدانم و فقط زندگی حرفهای او را دنبال میکنم و میدانم امسال جایزه بهترین کار تلویزیونی را گرفت. او توانست امسال چهارمین جایزه امی را برای بازی در سریال «بازی تاج و تخت» دریافت کند. این باعث میشود من هم پیش بروم و همه سختیها را کنار بگذارم و بگویم کسی هست که من به آن برسم و شاید حتی بهتر از او شوم.
زندگی پیتر دینکلیج تقریبا مثل من است. او در محیطی بزرگ شد که کاملا در دید مردم بود. او هم مورد تمسخر واقع میشد. درست است که حمایتهای هنری و محیط و جامعه فرق دارد. ولی تمسخر وجود دارد و حتی در آن طرف بیشتر است. این جلوی پیشرفت او را نگرفت، چرا من جلوی پیشرفت خود را بگیرم؟ پیتر دینکلیج نسبت به کارهایی که داشت، سختیهای زیادی کشیده است. در تئاتر فعالیت داشت و این سختیها باعث شد امروز بهترین بازیگر باشد. چیزی که راحت به دست بیاید به راحتی از دست می رود. آنچه سخت به دست بیاید به آسانی از دست نمیرود.
....ادامه دارد.
گفتوگو از هنگامه ملکی
نظر شما