۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۷
کد خبرنگار: 1903
کد خبر: 83461850
T T
۱ نفر
عوامل شکست حذف صفرهای پول در کشورهای دیگر

تهران- ایرناپلاس- محمدحسین عادلی معتقد است توفیق سیاست حذف صفرهای پول، در گرو این است که این سیاست در چارچوب یک بسته اقتصادی تعریف شود و صرفاً اهداف مالی و حسابداری، ملاک عمل نباشد.

پیش از این هم درباره حذف صفرها از پول ملی شنیده بودیم، اما این بار ماجرا واقعاً جدی است. لایحه اصلاح قانون پولی و بانکی کشور پس از تصویب در هیئت وزیران، با امضای رئیس‌جمهوری روحانی به مجلس فرستاده شد. می‌دانیم که قرار است صفرها حذف شوند و به‌جای ریال، تومانی بنشیند که هم‌اکنون نیز در مکالمات روزمره ما جریان دارد. اما آیا داستان به همین سادگی است؟ پیش از اینکه به آثار اجرای این سیاست بپردازیم، خوب است بدانیم چه شد که این همه صفر در ریال ایران پیدا شد؟

در مقدمه توجیهی لایحه یاد شده آمده است: «وجود تورم مزمن و کاهش قدرت خرید واحد پول ملی در یک دوره زمانی بلندمدت سبب شده تا ضمن کاهش کارایی پول ملی در تسویه معاملات روزانه، مشکلاتی همچون استفاده از ارقام بزرگ در مبادلات روزمره، افت حیثیت ظاهری پول ملی در مقایسه با سایر اسعار بین‌المللی و بزرگ شدن ارقام متغیرهای کلان اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، نقدینگی و بودجه بروز کند»؛ پاسخ را خود طراحان لایحه داده‌اند، تورم مزمن طولانی‌مدت. ریشه تورم را هم باید در افزایش تصاعدی نقدینگی جست‌وجو کرد که اخیراً موفق شده تا نزدیکی فتح قله ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومانی پیش برود. به بیان ساده، پول ما آنقدر زیاد شد تا اینکه بی‌ارزش شد. هر چند افزایش نقدینگی به ‌ذات خود بد نیست، منتها با این قید مهم که باید تناسبی بین آن و رشد ناخالص داخلی وجود داشته باشد.

با این همه، سؤالی در این بین بی‌پاسخ مانده؛ آیا روند افزایش نقدینگی و به‌تبع آن، نرخ تورم کنترل شده که اکنون بر آن شده‌ایم تا صفرهای پولمان را کم کنیم؟

ایرناپلاس در این رابطه با محمدحسین عادلی، رئیس کل اسبق بانک مرکزی و اقتصاددان گفت‌وگو کرده است. وی در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی و طی سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ رئیس کل بانک مرکزی بود.

چه باید کرد تا صفرها دوباره از پول ملی کشور سر در نیاورند، اجرای این سیاست چه پیش‌نیازهایی دارد، تجربه کشورهای دیگر در این زمینه چیست و...؟ اینها سؤالات اصلی ایرناپلاس از عادلی بود.

عادلی می‌گوید: همه کشورها برای دفعه اول که این سیاست را اجرا کردند، شکست خوردند. علتش این بود که به‌صورت جامع به این مسئله نگاه نکردند و رویکردشان فقط مالی و حسابداری بود. ترکیه در دفعه دوم موفق شد، علت موفقیتش هم این بود که به‌صورت یک بسته جامع به این مسئله نگاه کردند. مهم‌ترین مورد این بسته هم کنترل افزایش نقدینگی و همچنین انجام سیاست‌هایی برای کاهش تورم است.

رئیس کل اسبق بانک مرکزی در رابطه با احتمال بروز آثار تورمی اجرای چنین سیاستی نیز هشدار می‌دهد: زمانی که در آلمان قرار بود یورو جایگزین مارک شود، خیلی چیزهایی که یک مارک ارزش داشت و ارزشش کمتر از یک یورو بود، قیمتش به یک یورو افزایش پیدا کرد. همچنین هنگامی که آلمان شرقی و غربی با یکدیگر ادغام شدند، در حالی که ارزش پول آلمان شرقی خیلی کمتر از آلمان غربی بود، بعد از مدت کوتاهی یک مارک شرقی معادل یک مارک غربی شد.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

اساساً پول را یک متغیر اقتصادی می‌دانیم؛ آیا ایجاد تغییر در آن با اهداف مالی و حسابداری نمی‌تواند آثار منفی در پی داشته باشد؟

خیلی‌ها پول را به‌عنوان واحد مالی و حسابداری می‌بینند که درست است. در واقع پول یکی از واحدهای اصلی مربوط به امور مالی است. منتها همان‌طور که شما اشاره کردید، پول یک متغیر اقتصادی است و هرگونه دست‌کاری در آن باید با اهداف اقتصادی باشد یا اینکه اهداف اقتصادی را نیز مد نظر قرار دهد. اگر ایجاد تغییر در پول صرفاً با اهداف مالی و حسابداری باشد، ممکن است آثار منفی از خود بر جا بگذارد.

هنگامی که می‌خواستند نرخ سود بانک‌ها یا همان نرخ داخلی پول را تغییر دهند، با این هدف بود که بانک‌ها از زیاندهی خارج شوند، یعنی هدف مالی بود. از آنجایی که به نکات اقتصادی آن توجه نکرده بودند، یک اثر منفی بر جا گذاشت. بنابراین باید هر گونه دست‌کاری در متغیرهای اقتصادی به‌ویژه پول با احتیاط و برنامه‌ریزی کامل صورت گیرد.

آیا کارکردهای پول در جامعه ما مخدوش شده که نیاز به اجرای چنین سیاستی داشته باشیم؟

خیر، کارکرد پول مخدوش نیست. پول وسیله مبادله است و هم‌اکنون به همین منظور مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین وسیله ذخیره ارزش است، البته در این بخش مشکلاتی به‌وجود آمده، زیرا ارزش آن کاهش پیدا کرده است. در نتیجه مردم به این سمت می‌روند که به‌جای نگهداری ارزش‌های خود با پول، از کالا، طلا و ارز استفاده کنند. ولی این به‌علت نوع و اندازه پول نیست، بلکه علتش کاهش مداوم ارزش پول است که برای آن باید کاری انجام داد.

البته وقتی تعداد صفرهای پول زیاد می‌شود، از نظر شمارش پول و کار حسابداری مشکلاتی به‌وجود می‌آید، اما کارکردهای اصلی پول همچنان وجود دارد، هر چند نقص افزایش نقدینگی و کاهش مداوم ارزش پول نیز وجود دارد.

یعنی شما پیش‌نیاز حذف صفرها از پول ملی را کنترل رشد فزاینده نقدینگی و به‌تبع آن، تورم می‌دانید؟

اگر هدفمان کم کردن تعداد صفرهای پول است، باید از خود سؤال کنیم که چه عواملی باعث افزایش تعداد صفرها شده است. ابتدا باید جلوی این عامل را بگیریم و سپس تعداد صفرهای پول را کم کنیم. اگر آن عامل کنترل نشود، اما تعداد صفرها کم شود، دوباره صفرها افزایش پیدا خواهند کرد. بنابراین مشکل ما کاهش مداوم ارزش پول است که باعث تولید صفر می‌شود.

کشورهای مختلف مانند ترکیه، برزیل و روسیه هر کدام بیش از یک بار صفرهای پول خود را حذف کرده‌اند و عمدتاً هم در مرتبه اول شکست خورده‌اند. گویا باید یک بسته اقتصادی تعریف شود یا به ‌همراه اجرای حذف صفر از پول ملی، یک سری سیاست‌های موازی نیز در نظر گرفته شود. نظرتان چیست؟

اگر تجربه سایر کشورها را بررسی کنیم، یک نکته جالب در آن وجود دارد؛ این کشورها برای اولین بار فقط صفرها را از پول خود حذف کردند و کار دیگری انجام ندادند. در نتیجه این سیاست به شکست انجامید. همه کشورها برای دفعه اول که این سیاست را اجرا کردند، شکست خوردند، به این علت که به‌صورت جامع به این مسئله نگاه نکردند و رویکردشان فقط مالی و حسابداری بود، در نتیجه با بسته اقتصادی پیش نرفتند. علت‌هایی را که موجب به‌وجود آمدن صفرها شده بود، از بین نبردند و در نتیجه، دوباره صفرها زیاد شدند و ناچار شدند مجدداً همان سیاست را تکرار کنند.

ترکیه در دفعه دوم موفق شد، علت موفقیتش این بود که به‌صورت یک بسته جامع به این مسئله نگاه کردند. مهم‌ترین مورد این بسته هم کنترل افزایش نقدینگی و همچنین انجام سیاست‌هایی برای کاهش تورم است. اگر کسری بودجه وجود دارد، به‌صورت نامتناسب جلوی آن را بگیرند. اگر مجموعه این کارها را انجام دهند، هنگامی که پول جدید با یک اندازه خاص تعریف می‌شود، این پول بیشتر می‌تواند ماندگاری داشته باشد و خود را حفظ کند.

شرایط امروز اقتصاد ایران را چقدر با زمان اجرای موفق این سیاست در دیگر کشورها تطبیق‌پذیر می‌دانید؟

متوجه می‌شوم که این صفرها بالأخره باید یک روز از بین برود و کاهش یابد. مسلم است که کاهش صفرها به کارهای روزمره و عادی مردم در حوزه مالی و حسابداری دفاتر کمک می‌کند. اکنون فرد باید تأمل کند تا متوجه شود ۱۰هزار میلیارد تومان چقدر است و چند صفر دارد.

در رابطه با مناسب بودن شرایط فعلی برای اجرای این سیاست که اشاره کردید، باید بدانیم که این کار مقدار زیادی انرژی می‌برد و کار ساده‌ای نیست. یک‌سری کارهای اقتصادی و اجرایی دارد. در بخش اجرا کارهای زیادی باید انجام شود. اینکه ظرف مدتی، چند میلیون قطعه اسکناس چاپ و چند میلیون سکه جدید ضرب شود و در رابطه با آن‌ اطلاع‌رسانی صورت گیرد، نیاز به انرژی بسیار زیادی دارد.

البته ما کارخانه چاپ اسکناس و تولید کاغذ اسکناس داریم و می‌توانیم در داخل کشور این کار را انجام دهیم، اما این کار اولویت دست‌اندرکاران خواهد شد و حجم زیادی از تمرکز را از آنها می‌گیرد. نخستین سؤال این است که آیا در زمان فعلی که ما دست به گریبان بسیاری از مشکلات ناخواسته و ظالمانه تحریمی هستیم، این‌قدر انرژی اضافه داریم که آن را متمرکز کنیم بر اینکه نیاز به چند قطعه اسکناس جدید داریم، چه مقدار از اسکناس‌های قدیمی از دور خارج شده و چگونه جایگزین شود. افزون بر این، باید آثار روانی آن را با روابط عمومی بسیار قوی پوشش دهیم.

فردی که ماهی دو میلیون تومان حقوق می‌گیرد و این عدد به‌یکباره تبدیل به ۲۰۰۰ تومان می‌شود، باید درک درستی از میزان پول جدید پیدا کند. گفته می‌شود هر یک تومان معادل ۱۰۰ پارسه است. پارسه‌ها باید ارزشمند باشند. به‌علاوه، باید در نظر داشت که آیا در شرایط فعلی می‌توانیم نقدینگی را کنترل، کسری بودجه را متناسب کرده و با روش‌های مختلف تورم را کاهش دهیم؟ این‌ها سؤالات اساسی است که باید دست‌اندرکاران به آن پاسخ دهند. البته حتماً اطلاع دارند و تمهیداتی هم برای آن اندیشیده‌اند. نمی‌خواهم بگویم این مسائل بدیهی را کسی نمی‌داند، ولی حداقل ما که ماجرا را از بیرون می‌بینیم، احساس می‌کنیم در مقطع فعلی آنقدر انرژی اضافه نداریم که اولویت را به حذف صفرها اختصاص دهیم و دست به گریبان کارهای جدیدی شویم، مانند اینکه چگونه کنترل نقدینگی کرده و تورم را کاهش دهیم. به هر حال اینها کارهای سختی است.

در رابطه با اشتباهات محاسباتی مردم و بحث فرهنگ‌سازی که اشاره کردید، یک دوره گردش در نظر گرفته شده که به‌صورت موازی ریال و تومان در جریان باشند. زمان آن نیز حداکثر دو سال در نظر گرفته شده، آیا کفایت می‌کند؟

حتماً این را محاسبه کرده‌اند. نخستین محاسبه مربوط به بخش اجرایی، این است که ببینند ظرفیت تولید اسکناس ما به‌اندازه مقدار اسکناس جدید مورد نیاز هست یا خیر، و آیا می‌شود این کار را ظرف دو سال انجام داد؟ ما یک کارخانه انحصاری دولتی داریم که در زمان مسئولیت من در بانک مرکزی تأسیس شد. آیا این کارخانه ظرفیت تولید اسکناس‌های جدید مورد نیاز را در طول دو سال دارد؟ باید این موضوع محاسبه شود.

روش‌های محاسباتی مختلفی وجود که تعداد قطع اسکناس‌های مورد نیاز در اندازه‌های مختلف چقدر است. شیوه‌های مختلفی از جمله دیمتریک وجود دارد. حتماً گروهی این محاسبات را انجام داده‌اند. نمی‌دانم که این دو سال از نظر اجرایی کافی باشد یا خیر؛ از این نظر که مردم در این مدت خودشان را از نظر ذهنی تطبیق دهند نیز جای سؤال وجود دارد.

آثار اجرای این سیاست چه می‌تواند باشد؟ گفته می‌شود کالاهایی که ارزش آنها کمتر از یک واحد پول جدید باشد، اصطلاحاً احساس تحقیر کرده و میل دارند که قیمت خود را به سطح یک واحد جدید افزایش دهند. آیا این سیاست می‌تواند تا اندازه‌ای آثار تورمی هم در پی داشته باشد؟

تجربه سایر کشورها نشان می‌دهد هنگامی که یک پول جدید آمده، حداقل در ابتدای کار چنین اتفاقی افتاده است. زمانی که در آلمان قرار بود یورو جایگزین مارک شود، خیلی چیزهایی که یک مارک ارزش داشت و ارزشش کمتر از یک یورو بود، قیمتش به یک یورو افزایش پیدا کرد. همچنین هنگامی که آلمان شرقی و غربی با یکدیگر ادغام شدند، در حالی که ارزش پول آلمان شرقی خیلی کمتر از آلمان غربی بود، بعد از مدت کوتاهی یک مارک شرقی معادل یک مارک غربی شد.

اکنون مهم‌ترین مشکل روانی این است که صد پارسه ارزش خود را نزد مردم پیدا کند. ممکن است تا حدی این اتفاق در کوتاه‌مدت رخ ندهد و اگر این‌گونه شود، به‌سادگی نمی‌توان برای یک کالا گفت یک تومان و ۱۵ پارسه. آیا کسی برای این ۱۵ پارسه ارزش قائل است؟ یک تومان معادل چهار صفر پول قدیم و صد پارسه معادل دو صفر آن خواهد شد. تطبیق مردم با این موضوع مهم است. ممکن است کالایی که قیمت آن یک تومان و ۲۰ پارسه است، به‌راحتی دو تومان شود. این معادل اضافه شدن صفر است و برای کسی که حقوق دو میلیون تومانی وی تبدیل به دو هزار تومان شده، قیمت بالایی محسوب می‌شود. حتماً این موضوع تا حدودی اتفاق می‌افتد.

هر چند باید شرایط رکودی اقتصاد را نیز در نظر گرفت، منتها اگر کنترل نقدینگی و کنترل تورم با جدیت دنبال شود، آن زمان می‌تواند در حد آثار تورمی اولیه باقی بماند. در غیر این صورت ظرف مدت کوتاهی نیاز به افزایش حقوق و دستمزد مثلاً از دو هزار تومان به سه هزار تومان و بیشتر وجود دارد. معنایش هم این است که حقوق دو میلیون تومانی سابق، سه میلیون تومان و بیشتر شده است.

اگر نکته‌ای مد نظرتان هست که در سؤال‌های من نبود، بفرمایید.

مهم‌ترین مسئله ما اولویت‌بندی کارهایمان است. در اینکه حذف صفرها از پول ملی، فوایدی دارد، شکی نیست، اما در اینکه این کار اگر با یکسری کنترل‌های اقتصادی دیگر توأمان نباشد، با موفقیت همراه نمی‌شود هم شکی نیست. اکنون با تحریم روبه‌روییم و اقتصاد ما شرایط مقاومتی دارد. در شرایط فعلی اقتصاد که رکودی است، آیا سیاست‌های پولی و مالی دولت قرار است انقباضی‌تر از وضعیت موجود باشد و آیا می‌توان چنین عمل کرد؟ اکنون رکود در حد بالایی است. اکنون سیاست‌های مالی ما شدیداً انقباضی است که ممکن است تحمیلی باشد، یعنی علتش این است که درآمدی نیست. اگر درآمد افزایش یافت و قرار شد میزان اعتبارات هم افزایش یابد، ممکن است تورم و جهش قیمتی ایجاد کند. در چنین شرایطی اگر صفر اول دوباره برگشت، صفرهای بعدی سریع‌تر برمی‌گردند.

البته ما از بیرون مسئله را تحلیل می‌کنیم. مطمئناً کسانی که مسئول این تصمیم‌گیری هستند، می‌دانند که دارند چه می‌کنند. منتها فکر می‌کنم اولویت‌های فعلی ما از نظر انرژی و انجام کار و همچنین ذات وضعیت موجود که رکودی است، متفاوت است. هنگامی که از این وضعیت رکودی خارج شویم، تورم برمی‌گردد و اگر صفرها را حذف کنیم، ممکن است در حالت غلطی انجام شود. این اشتباه آثار مضاعفی خواهد داشت، یعنی یک حالت تکثیرکننده دارد و ممکن است دومینووار کل اقتصاد را به هم بریزد. به همین دلیل است که فکر می‌کنم خیلی سرمان برای این کار درد نمی‌کند. اکنون اگر دردسرهای اقتصادی ما اولویت‌بندی شود، مهم‌ترین مشکل اقتصادی دولت کسری بودجه، نقدینگی، اوضاع بانک‌ها، کنترل نرخ دلار و... است. اگر این موارد ابرچالش‌ها باشند و حذف صفرها چالش نباشد، این سؤال وجود دارد که چرا به جای حل چالش‌ها و ابرچالش‌ها، به مسئله‌ای می‌پردازیم که چالش خیلی کوچک‌تری است؟

گفت‌وگو از حامد حیدری

۱ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.