اخیراً دو خبر ساده اما غیرقابل هضم از ورزش معلولان منتشر شد؛ اولی پناهندگی یک ورزشکار دیگر و دومی خبری تکان دهنده و غمانگیز: راضیه شیرمحمدی عضو تیم ملی تیر و کمان معلولان که در مسابقات جهانی هلند موفق به کسب سهمیه بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو در رشته کامپوند شده بود، بر اثر سکته قلبی جان به جانآفرین تسلیم کرد.
بهتر است از دومی شروع کنیم؛ «دو فرزند دارم که برای سپری کردن اردوها آنها را تنها گذاشته و به تهران میروم. تمام امیدم به همین ورزش است. با پای معلولی که دارم، هیچجا به من کار نمیدهند. ورزش تنها خانه امیدم است که این را هم به بهانه جنگ اقتصادی میخواهند از من بگیرند. مگر ما ورزشکاران از مردم نیستیم؟ اگر حقوق و پاداش مرا ندهند، باید با دو فرزندم چگونه زندگی کنم؟»
مدال طلا و فشارهای روانی
«من هم از همین مردم هستم! اگر زحمتی میکشم و تلاشی میکنم و مدالی میگیرم، افتخارش برای مسئولان است! باید پول و انگیزهای باشد که بتوانم راهم را ادامه دهم. با دست خالی که نمیشود ادامه داد. بیشترین دلیلی که در جاکارتا باعث شد مدال طلا را از دست بدهم، فشارهای روحی و روانی به دلیل بضاعت مالی بود. کسی نمیداند در سال جاری به من و بچههایم چه گذشت.» اینها گلایههای مرحومه راضیه شیرمحمدی از وزیر ورزش و جوانان و شرایط سخت زندگی ورزشکاران بود.
تجمع مدالآوران
وقتی ایران در مسابقات پاراآسیایی جاکارتا عنوان سومی را از آن خود کرد، مسئولین به آن افتخار کردند، اما گذشت هفت ماه از بازیهای آسیایی جاکارتا و عملی نشدن وعده پرداخت پاداشها موجب تجمع اعتراضی برخی مدالآوران در مقابل ساختمان وزارت ورزش شد. محمدرضا داورزنی در آن روزها گفت که همه ورزشکاران شرایط خاص مملکت را قطعاً درک میکنند و شایسته نیست با تصمیمات احساسی کارهایی انجام دهند که باعث التهاب بیشتر جامعه در چنین روزهایی شود.
یک بام و دو هوا
معاون توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای وزارت ورزش و جوانان کمی فراتر هم رفت و گفت: «در حالی جوانان گمنام این مملکت در مرزهای شرقی و غربی مظلومامه جانشان را برای این خاک میدهند ورزشکاران ما نباید برای چند ریال کمتر یا بیشتر مشکل ایجاد کنند. اگر کسی مدال را برای پاداش و سکه و نه برای بالا بردن پرچم کشورش گرفته برای این آب و خاک به میدان نرود، بهتر است.» داورزنی در مورد ورزشکاران معلول مدالآور این نظر را داشت، اما همین که تیم ملی فوتبال کشورمان در رقابتهای جام ملتها برابر حریفان نه چندان مطرح به پیروزی میرسید با چمدان پول عازم امارات میشدند.
اگر بودجه نیست...
گلایههای مرحومه شیرمحمدی پس از حرفهای داورزنی، مبنی بر پیشرو بودن شرایط سخت اقتصادی و اینکه پرداخت پاداش ورزشکاران با تاخیر صورت خواهد گرفت، شنیدنی بود: «اگر بودجه نیست برای فوتبال هم نباید باشد، نه اینکه هنوز عرقشان خشک نشده، در امارات پاداشهایشان را پرداخت کنند.» برگردیم به بازیهای پاراآسیایی ۲۰۱۰ گوانگژو؛ وقتی مدال طلا گرفت چطور اشک میریخت و با دخترش تلفنی خوشحالیاش را تقسیم کرد. برای پارالمپیک توکیو نقشهها داشت و میخواست سکوی اول پارالمپیک را بگیرد!
همه مثل هم
این روزها هیچکس منکر بحران اقتصادی حاکم بر کشور نیست و این واقعیتی است که حتی خود این ورزشکاران هم به آن معترفند و شرایط را خوب درک میکنند. حرف، اما بر سر تبعیضهایی است که در ورزش وجود دارد.
اگر قرار به بیپولی و درک شرایط سخت اقتصادی کشور باشد، این شرایط برای همه وجود دارد و نباید به یک رشته خاص تعلق پیدا کند. برای روشن شدن بهتر موضوع و مقایسه وضعیت این ورزشکاران با ورزشکاران یک رشته خاص بهتر است کمی به عقب برگردیم. رییس کمیته ملی المپیک میزان کل پاداش مدالآوران ایران را ۱۰۰ میلیارد تومان برآورد کرد؛ مبلغی که در برابر ریخت و پاشهای فوتبالی بسیار اندک بود.
چمدان
در همان زمان که این حساب و کتابها برای کم کردن پاداش مدالآوران ایران انجام میشد یک چمدان حاوی ۶۰۰ هزار یورو از کشور همراه محمدرضا داورزنی، معاون وزیر ورزش به مقصد امارات خارج شد تا پاداش یک پیروزی تقریباً بیارزش تیم ملی فوتبال نقداً پرداخت تا عزیز دردانههای وزارت ورزش لحظهای احساس بیپولی نکنند. مدیرعامل یکی از باشگاههای لیگ برتری در صحبتی عنوان کرده بود که هزینه یک فصل باشگاه ۱۲۰ میلیارد است. همه میدانند که حداقل نیمی از این هزینه بر عهده وزارت ورزش است که اگر دیر پرداخت شود، خوب میدانیم فوتبالیها چه الم شنگهای بر پا خواهند کرد.
اولین بار نیست
البته فراموش نکنیم در این مقایسه، فوتبالیها حتی در آسیا تاکنون چه در رده ملی و چه باشگاهی هیچ موفقیتی کسب نکردهاند، اما ورزشکارانی که صدای اعتراضشان شنیده میشود، قهرمانان همیشگی قاره کهن و جهان هستند که با کمترین چشمداشت بیشترین آورده و افتخار را برای ایران داشتهاند. مدتهاست که فریاد مدالآوران و قهرمانان ایران از این تبعیضها بلند شده و پیامدش مرگ ناگهانی یک ورزشکار رنج کشیده و فرار یک ورزشکار دیگر میشود!
این اولین بار نیست که ورزشکاران در اعتراض به شرایط موجود و عدم عملی شدن وعدهها فرار را بر قرار ترجیح میدهند. پس از اعلام خبر پناهندگی پوریا جلالیپور یکی از کمانداران ریکرو معلولان در کشور هلند اخباری مبنی بر پناهندگی سامان بلاغی یکی از اعضای تیم بسکتبال با ویلچر ایران از رقابتهای آلمان دست به دست شد. ماجرای پناهندگی دومین ورزشکار معلول در یک سال اخیر را باید چنین تحلیل کرد که بیشتر آنها این اقدام را در راستای اعتراض به مشکلات موجود در ورزش انجام میدهند.
پدیده پناهندگی
خبر پناهندگی سامان بلاغی در حالی منتشر میشود که بنا به مستندات این اتفاق مربوط به یازده ماه قبل است. پول، احترام، آزادی، تجربه جدید یا …؟ چه چیزی سبب ترک وطن یک ورزشکار میشود؟ واقعیت این است که پدیده پناهندگی و اخذ تابعیت مضاعف هرچه باشد به چهره ورزش کشور لطمه وارد کرده و باید تدبیری برای جلوگیری از آن اندیشید. البته کسی که بخواهد برود و عزم رفتن داشته باشد با هر تدبیر و روشی نمیتوان جلویش را گرفت. پس باید راه حلی برای این مشکل یافت. البته میتوان نحوه حمایت و تشویق را هم اصلاح کرد تا هم وزارت ورزش دچار مشکل نشود و هم شائبه تبعیض ایجاد نگردد.
ورزشکاران پناهنده
پناهندگی واژهای است که همیشه در کشور تقبیح شده و برچسب وطنفروش به پناهندگان ورزشی زده میشود. اما اگر به دنبال علت پناهنده شدن هر ورزشکار باشیم، مشکلاتی را در راه حضور این ورزشکاران خواهیم یافت. از سال ۱۳۸۸ تاکنون نفراتی مانند: احسان رجبی، وحید سرلک، محمد رشنونژاد و آرش آقایی (جودو)، شروین پاکدل، آرزو معتمدی، مینا علیزاده و سعید فضلاولی (قایقرانی)، محمدحسین ابراهیمی (شمشیربازی)، ایمان جمالی (هندبال)، سامان طهماسبی، صباح شریعتی، مجید داداشی و محمدمهدی بینیاز (کشتی)، الشن مرادی (شطرنج)، پوریا پورابراهیم و محمود زاویه (نجات غریق)، انوشیروان نوریان و مبین کهرازه (بوکس)، علی بنیاسد (کیک بوکسینگ)، مجتبی شادکام و امیر دهقانی (کبدی) و شهراد نساج پور (پرتاب دیسک معلولان) از چهرههای مطرح ورزش کشور بودهاند که پناهنده شدهاند.
گزارش و تحلیل از مجید روانستان
نظر شما