هرچند در گذشته نيز بارها شورشها و قيامهايي عليه وضع موجود صورت گرفته بود، اما ساختار سياسي موجود مورد اعتراض قرار نميگرفت و مدل جديدي براي حكمراني پيشنهاد نميشد. در صورتي كه در انقلاب مشروطه، مردم ايران براي اولين بار خواستار تغيير در نحوه اداره كشور و سهيم شدن در قدرت بودند. حتي ميتوان انقلاب سال 1357 را بهنوعي ميراثدار و دنباله انقلاب مشروطه در حدود 73 سال پيش از آن دانست كه به يك معنا ناكام مانده بود.
اگرچه انقلاب مشروطه با اهداف سياسي صورت گرفت و تغيير در ساختار سياسي كشور را مدنظر داشت، اما اين جنبش اجتماعي باعث ايجاد نتايج و عواقب متفاوتي در جامعه ايران شد. در واقع، در جريان اين انقلاب، يك همبستگي اجتماعي و اعتماد عمومي در بين مردم ايران به وجود آمد كه ميتوان از آن با عنوان سرمايه اجتماعي نام برد.
توضيح آنكه آشنايي اليت (نخبگان) فكري جامعه ايران با انديشههاي جديد غربي و انتقال آنها به توده مردم كه در سالهاي منتهي به انقلاب صورت گرفت و همچنين حوادثي كه در جريان انقلاب رخ داد، وضعيتي را در جامعه ايران به وجود آورد كه براي اولين بار مقدمات شكلگيري ايجاد سرمايه اجتماعي در سطح كلان جامعه ايران را فراهم كرد. مسئله اين مقاله درباره علل و چرايي به وجود آمدن اين وضعيت اجتماعي در جامعۀ ايران در برهه و مقطع تاريخي مذكور است. پيش از طرح فرضيه اين مقاله بايد به تعريف مفهوم سرمايه اجتماعي پرداخت.
مفهوم سرمايه اجتماعي يكي از مباحث ميانرشتهاي در علوم انساني است كه از مناظر متفاوتي تعاريف مختلفي از آن صورت گرفته است. اما با توجه به اينكه موضوع اصلي اين مقاله را سرمايه اجتماعي تشكيل نميدهد، از پرداختن اختصاصي و بازگو كردن نظريات مختلف نسبت به آن صرفنظر ميشود و تنها برداشت و منظور نگارنده از اين مفهوم مورد اشاره قرار ميگيرد.
بنمايه اصلي سرمايه اجتماعي را اعتماد تشكيل ميدهد كه روابط اجتماعي عرصه بروز آن است. البته سرمايه اجتماعي در دو سطح خرد و كلان بررسي ميشود كه در اين مقاله سرمايه اجتماعي در سطح كلان موردبحث است. با علم به اين موضوع ميتوان سرمايه اجتماعي در سطح كلان را روابط متقابل بين شهروندان يك جامعه از سويي و رابطه شهروندان با نظام سياسي حاكم از سوي ديگر دانست كه اين رابطه، مبتني بر اعتماد متقابل است و باعث همكاري دوجانبه و تسهيل كنش و كاهش هزينهها ميشود.
اما فرضيه مقاله بر اين اساس است كه تحقق هريك از وضعيتهايي كه در ذيل به آنها خواهيم پرداخت، موجب شكلگيري سرمايه اجتماعي در جامعه خواهد شد:
1. وجود مليگرايي يا ميهندوستي بين افراد يك جامعه؛ 2. به وجود آمدن شرايط انقلاب در كشور 3. برپايي حكومت مردمي.
وجود مليگرايي يا ميهندوستي بين افراد يك جامعه
ساختار جمعيتي و روح حاكم بر جامعه ايران را در طول تاريخ همواره مناسبات ايلي -عشيرهاي و اغلب ديني تشكيل ميداده است. اين مسئله باعث ميشد تا ايرانيان علاوه بر اعتقاد كلي به مفهوم ايراني و غيرايراني، خود را با تعلقات ايلي و عشيرهاي و ديني خود بشناسند و تعريف كنند. در چنين شرايطي مفهوم ملت يا يك مايِ ملي در تعريف هويت ايرانيان از خود، به مسئلهاي بلاموضوع تبديل ميشد. در واقع اعتقاد به ملت به معناي مدرن، در ايران قبل از دوره مشروطه وجود نداشت.
اما با تشكيل دولتملتها در اروپا و آشنايي تدريجي ايرانيان با اين مفاهيم در دوره قاجاريه و بهخصوص در آستانه انقلاب مشروطه، ايرانيها شروع به تعريف هويت خود از منظر مليت كردند؛ اتفاقي كه تا پيش از آن سابقه چنداني نداشت (بهجز مواردي مانند نهضت شعوبيه كه نميتوان آن را يك جنبش عمومي در بين ايرانيان و تعريف هويت از منظر مليت دانست) و جامعه ايران بهعنوان مثال امت مسلمان يا شيعه ناميده ميشد و بهطور كلي عنصر مليت در تعريف هويت ايرانيان نقش بسيار كمرنگي داشت و شايد بتوان گفت: اغلب وجود نداشت.
اما در اين دوره براي اولين بار شاهد به وجود آمدن تعلق ايرانيان به يك ماي ملي و كشور هستيم. بهعنوان مثال، ژانت آفاري در كتاب انقلاب مشروطه ايران اشارهاي به شعارهاي تظاهرات در جريان اعتراضات عمومي دارد: «در اين زمان شعار «زنده باد ملت ايران» نيز به شعارهاي زنده باد اسلام و مرگ بر امينالدوله اضافه شد. اهميت اين شعار جديد را نبايد دستكم گرفت. تا آن زمان بيشتر ايرانيان خود را جزئي از يك منطقه يا يك گروه قومي يا يك مذهب ميدانستند. اما بهجز اقليتهاي شناختهشده مذهبي، يعني يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان، هويت اصلي ملت همان اسلام شيعي بود. به اين ترتيب شعار غيرمذهبي و ملي «زنده باد ملت ايران» نهتنها از هويتهاي منطقهاي و قومي فراتر ميرفت، بلكه با هويت غالب و مسلط اكثريت ايرانيان برابري ميكرد.»
توجه به مفهوم مليت را در نامگذاري مجلس نيز مشاهده ميكنيم. در جاي ديگري از كتاب مزبور ميخوانيم: «در چهارم اوت 1906 (3 مرداد 1285) فرمان شاهانه در موافقت با تشكيل مجلس صادر شد. اما مليون اين فرمان را نپذيرفتند و اعلاميهها را از ديوار خيابانهاي تهران كندند، زيرا عبارت «ملت» ايران در آن نيامده بود. روز بعد اعلاميه ديگري از دربار صادر شد كه عبارت «افراد ملت» در آن گنجانده شده بود، اما مجمع جديد را «مجلس شوراي» اسلامي ناميده بود. رهبران ملي هنوز راضي نبودند. حكومت ميگفت: مجلس بايد مجلس شوراي اسلامي باشد و مخالفان اصرار ميورزيدند كه مجلس بايد «مجلس شوراي ملي» خوانده شود.»
به وجود آمدن چنين نگرشي در جامعه ايران باعث ميشد تا نگاه بدبينانه قومي و منطقهاي پيشين كه طبعاً با يك حس بياعتمادي نسبت به قوم بيگانه همراه بود، جاي خود را به نگاهي كليتر بدهد و باعث ايجاد حس اعتماد بين تمام كساني شود كه متعلق به يك ماي بزرگ؛ يعني ملت بودند.
كلاوس افه در مقاله «چگونه ميتوان به شهروندان اعتماد داشت؟» به اين موضوع اشاره داشته است. وي در بخشي از مقاله خود كه به مشكلات اعتمادسازي با افراد ناآشنا پرداخته است، راهكارهايي را براي به وجود آوردن اعتماد در سطح كلان جامعه ارائه ميدهد. وي يكي از اين راهحلها را اينگونه بيان كرده است: «ايجاد پيوند انتزاعي و غيرمستقيم اعتماد با شهروندان بهعنوان يك كل، مشكل فقدان روابط مبتني بر اعتماد با شهرونداني را كه غريبه هستند حل ميكند.»
اين گسترش فراگير اعتماد ميتواند با ادعاي خلاف واقع تعهد مشترك همه اعضاي جامعه سياسي به «هويت» يك ملت (تاريخ، سرزمين و فرهنگ، قوانين، نهادها و قانون اساسي) ايجاد شود. مليت و هويت ملي در اين مورد، عملكرد اعطاي اعتماد را دارد و بدين ترتيب بر تقسيمبنديهاي سياسي، ناآشنايي، تفاوت فرهنگي و غريبه بودن اكثريت كساني كه مليتشان با من مشترك است، پل ميزند. با توجه به اين مباحث ميتوان گفت كه يكي از پايههاي شكلگيري سرمايه اجتماعي در ايران يعني به وجود آمدن تعلق به ماي ملي يا ملت، در جريان انقلاب مشروطه بنيان گذاشته شد.
به وجود آمدن شرايط انقلاب در كشور
اگر تعريف هانا آرنت از مفهوم انقلاب را بپذيريم، ميتوان گفت: انقلاب مشروطه اولين انقلاب در تاريخ كشور ايران است. اما چيزي كه مرتبط با بحث اين مقاله است، وضعيتي است كه هر جامعهاي در جريان يك انقلاب تجربه ميكند.
عموماً در جريان همه انقلابها نوعي از بينظمي جامعه را فرا ميگيرد كه اين شرايط اختلالاتي را در زندگي روزمره مردم به همراه دارد. اما از سويي ديگر، هر انقلابي را ميتوان خواستي عمومي و هدفي مشترك براي تغيير دانست. در چنين شرايطي با وجود مشكلات ناشي از هرج و مرج در جامعه، مردم به يكديگر نزديكتر ميشوند و وجود دشمن و هدف مشترك (يعني مبارزه با نظام سياسي وقت) باعث افزايش همكاري و اعتماد متقابل بين اكثريت افراد يك جامعه ميشود.
در چنين شرايطي، اختلافات قومي و مذهبي و منطقهاي به دليل وجود هدفي بزرگ و مشترك ناديده انگاشته ميشوند و فضايي از اعتماد عمومي و متقابل جامعه را فرا ميگيرد. بهعنوان مثال، دوتوكويل در كتاب خود، رژيم كهنه و انقلاب فرانسه، وضعيت فرانسويانِ پيش از انقلاب را اينگونه بيان داشته است: «در آستانه انقلاب ده نفر فرانسوي را نميشد يافت كه بتوانند به خاطر يك امر مشترك به هم بپيوندند.»
اين وضعيت اجتماعي در انقلاب مشروطه نيز به وجود آمد. گزارشهاي زيادي مبني بر همكاريها و كمكهاي مردم به يكديگر بهخصوص در تهران و آذربايجان در جريان انقلاب وجود دارد. بهعنوان مثال، والتر اسمارت، وابسته نظامي وقت سفارت انگليس، مشاهدات خود را از اتفاقاتي كه در روزهاي منتهي به صدور فرمان مظفرالدينشاه در موافقت با تشكيل مجلس در سفارت انگليس رخ داد، اينگونه بيان داشته است: «(انقلابيون) بيش از پانصد خيمه در باغ زدند و هر صنفي حتي بعضي از كوچكترين آنها، مثل پينهدوزان و گردوفروشان و كاسهبندزنان در خيمههاي خاص خودشان بودند كه هشتاد تا نود نفر را در برميگرفت. يك آشپزخانه بزرگ مشترك در باغ برپا شد. عدهاي امر نظافت را بر عهده گرفتند... ائتلاف اينك وسيعتر از قبل شده بود. محصلان دارالفنون و اعضاي جمعيتهاي مخفي تهران نيز در ميان آنها بودند. چندهزار زن در خيابانها تظاهرات كردند و خواستند خيمهاي خاص خودشان در بيرون باغ برپا كنند، اما مقامات سفارت اجازه ندادند. چند تاجر ثروتمند و اعضاي مهم اصناف، مواد غذايي و ساير ملزومات را براي اعتصابها تأمين كردند. براي خانواده اعضاي تهيدست اصناف كه در غياب مردان نانآور احتياج به حمايت داشتند، پول جمع ميشد.»
هرچند جو ناشي از انقلاب مشروطه پس از مدتي فروكش كرد، اما اهميت اين موضوع از آن جهت است كه شايد براي اولين بار در جريان اين انقلاب بود كه ايرانيان بسياري از تفاوتهاي قومي و منطقهاي و ديني را كنار گذاشتند و براي دستيابي به هدفي مشترك، دست به همكاري با يكديگر زدند كه اين موضوع به تقويت اعتماد عمومي و سرمايه اجتماعي در جامعه كمك كرد.
برپايي حكومت مردمي
نظام سياسي حاكم بر جامعه ايران را در طول تاريخ همواره سيستمي استبدادي و غيردموكراتيك تشكيل ميداده است. بهخصوص در دوران اسلامي در اغلب مواقع حق و مشروعيت با قومي بوده كه توانايي غلبه و تسلط بر ديگر اقوام را داشته است. ميتوان گفت: غالباً عمده ارتباط حكومتگران با مردم عادي مربوط به مواقع جنگ و سربازگيري و دريافت ماليات از آنها بوده است.
از همينرو، هميشه شكافي بزرگ بين نظام سياسي و توده مردم به وجود ميآمده و در چنين شرايطي، پاسخگويي حاكمان به مردم، امري بيمعني تلقي ميشده است. نتيجه اين پيشينه تاريخي ايجاد فضايي از بياعتمادي بين مردم و حاكمان بود كه البته چنين وضعيتي در اغلب جوامع شرقي حاكم بوده است و نميتوان ايران را از اين امر مستثنا دانست. طبيعتاً زماني ميتوان از وجود اعتماد متقابل بين مردم و دستگاه حكومت در يك كشور صحبت كرد كه شهروندان آن كشور حاكمان خود را از خود بدانند و اعمال حاكمان را قانوني و مشروع بشمارند و فرآيند به قدرت رسيدن آنها را دموكراتيك بدانند.
البته نوع حكومت، از اهميت چنداني برخوردار نيست. صرف اينكه احساس مردمي بودن حكومت در بين افراد يك جامعه وجود داشته باشد، باعث ايجاد اعتماد به نظام سياسي ميشود و همكاري با نظام سياسي را به دنبال خواهد داشت. در چنين شرايطي، ديگر ماليات دادن به حكومت، باج تلقي نميشود و درخواستهاي نظام سياسي با مقبوليت و همراهي از جانب عامه مردم مواجه خواهد شد.
با پيروزي انقلاب مشروطه، مردم ايران براي اولين بار در قدرت سهيم شدند و مجلس بهعنوان نهاد تصميمگير، قانونگذار و ناظر بر مسائل كلان سياسي، از اقشار گوناگون جامعه و مناطق مختلف و با عقايد ديني متفاوت تشكيل شد و اين احساس را در بين مردم ايران به وجود آورد كه كساني كه درباره سرنوشت و كشور آنها تصميم ميگيرند از خود آنها هستند. اين احساس باعث ميشد تا رابطهاي مبتني بر اعتماد بين توده مردم و مجلس كه گاهي اوقات آن را مجلس مقدس ملي ميناميدند، و بهطور كلي، نظام سياسي حاكم بهوجود آيد كه اين شرايط جديد، باعث شده بود كه بسياري از درخواستهاي نمايندگان مجلس با همكاري مردم مواجه شود.
بهعنوان مثال، زماني كه نمايندگان مجلس براي تشكيل بانك ملي نياز به پول داشتند و از مردم دعوت به همكاري كردند، برخي محصلان كتابهايشان را فروختند و زنان جواهرات خود را، كه اغلب تنها دارايي آنها بود، به وديعه سپردند. در تهران يك ميليون تومان براي سرمايه اوليه بانك جمع شد، و آذربايجان در صدد بود همين مقدار را جمعآوري كند.
اشارهاي به گوشهاي از حمايتهاي زنان از نظام سياسي حاكم كه ميتوان گفت: براي اولين بار در ايران رخ ميداد حائز اهميت است: «مجلس در نوامبر 1906 گزارش داد كه بيوهزنان گوشواره و دستبند خود را براي اداي قرض دولت و تأسيس بانك داخله حاضر كرده و هر يك ميخواهند كه در اين باب بر ديگري سبقت بگيرند.» روزنامه بامداد از زن رختشويي مينويسد كه به محوطه مجلس رفت، يك تومان داد و تقاضا كرد براي بانك ملي اسمش را بنويسند. در موردي ديگر، در تبريز، زنان اجتماعاتي را براي تحريم منسوجات وارداتي اروپايي برگزار كردند و ديگران را تشويق كردند كه در صورت امكان، مدتي به همان البسه قديمي كه دارند قناعت كنند، به اين اميد كه كشور بهزودي منسوجات خودش را توليد ميكند.
همچنين برپايي انجمنهاي ايالتي و ولايتي نيز از ديگر طرق مشاركت مردم در اداره كشور بود كه تا پيش از آن سابقهاي نداشت، چرا كه تمامي مراحل اداره كشور توسط حكومت مركزي و حاكمان تعيين شده توسط دربار، انجام ميشد. اما بعد از تصويب لايحه تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي، هر شهري داراي انجمني بود كه افراد آن توسط مردم همان ولايت انتخاب ميشدند.
چنين مثالهايي كه حاكي از همكاري و حمايت داوطلبانه مردم از نظام سياسي حاكم است، در هيچ مقطعي از تاريخ ايران سابقه نداشته است. اين سرمايه اجتماعي ارزشمند تنها زماني بهوجود آمد كه مردم براي اولين بار به نظام سياسي خود اعتماد كردند و كشور ايران براي اولين بار، حكومتي مردمي را تجربه كرد.
نتيجهگيري
انقلاب مشروطه براي اولين بار در تاريخ ايران باعث تغيير در ساختار سياسي كشور شد و با تشكيل مجلس شوراي ملي مردم عادي را در قدرت سهيم كرد. اين انقلاب كاملاً متأثر از انديشههاي متفكران غربي كه توسط اليت فكري جامعه به توده مردم منتقل شد، بود كه نياز و خواستي عمومي براي تغيير را در جامعه ايران بهوجود آورد.
اين مقاله قصد بررسي آرا و انديشهها يا اشخاص مؤثر در انقلاب را نداشت. اما نگارنده معتقد است كه هرچند اين انقلاب خواستار تغيير در نظام سياسي حاكم بود، اما در جريان اين انقلاب به دلايلي همچون به وجود آمدن هدف مشترك در بين مردم جامعه، ايجاد حس تعلق ملي بين افراد جامعه و برپايي حكومت مردمي، مقدمات سرمايه اجتماعي در سطح كلان (با توجه به تعريفي كه از سرمايه اجتماعي ارائه شد) بنيان گذاشته شد. البته روند حوادث پس از پيروزي انقلاب مشروطه باعث شد تا سرمايه اجتماعي بهوجود آمده در جريان انقلاب تداوم پيدا نكند، كه البته چرايي اين موضوع خارج از بحث اين مقاله است.
منابع
آفاري، ژانت. انقلاب مشروطه ايران. ترجمه رضا رضايي. چاپ سوم. نشر بيستون
كسروي، احمد. انقلاب مشروطه
پاتنام، رابرت، و ديگران. سرمايه اجتماعي، اعتماد دموكراسي و توسعه. ترجمه افشين خاكباز و حسن پويان، به كوشش كيان تاجبخش. چاپ سوم. نشرشيرازه
--------------------------------------------------------------------------
* كارشناسي ارشد تاريخ جهان، دانشگاه شهيد بهشتي
نشريه درفش، دانشگاه شهيد بهشتي
بررسي شكلگيري سرمايه اجتماعي در انقلاب مشروطه - اميد يعقوبزاده*
۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۳۲
کد خبر:
83294571
تهران-ايرناپلاس- انقلاب مشروطه بهعنوان يكي از مهمترين حوادث تاريخ معاصر كشور ايران، سرآغاز ايجاد تحولي بزرگ در جامعه ايران بود. چرا كه براي اولين بار در طول تاريخ اين كشور، شاهد خواستي عمومي براي تغيير در ساختار سياسي كشور بوديم.