میگویند هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد، اما کتابهایی هستند که به خوانندهاش اجازه نمیدهند آنها را تمام کند و با فریاد میگویند که مرا زمین بگذار. در این گزارش نظرات خبرنگاران این حوزه را درباره چنین کتابهایی پرسیدیم. بهترین کتابهای 97 البته در مراسمها و به بهانههای مختلف معرفیشده یا خواهند شد، اما انتخاب بدترینها شاید کمکی به خالق و یا ناشر اثر بکند.
*صادق وفایی (خبرگزاری مهر):
رمان «کنگره ادبیات» اثر سزار آیرا، حاوی داستانی راکد و بیجذابیت است که انگیزهای را برای خواندهشدن توسط مخاطب، بهوجود نمیآورد. در مجموع، رمان «کنگره ادبیات» خواندنی نیست و نمیتوان آن را به دیگری پیشنهاد کرد. به نظر میرسد علاوه بر استفاده از ایده تاگسازی کارلوس فوئنتس، کلیت این رمان شکست خورده است. گفته شده «کنگره ادبیات» یکی از آثار مهم آیرا است. شاید چنین باشد، اما از آثار خوب و خواندنی او نیست. بعد از این کتاب میتوانم به کتابهای «روح پراگ» از ایوان کلیما،«نمایشنامه بیدرمن و آتشافروزان» نوشته ماکس فریش و«فلسفه ملال» از لارس اسوندسن اشاره کنم.
*محمدصادق علیزاده (روزنامه جام جم):
اجازه بدهید با عنوان «بدترین» موافق نباشم. برای کسانی که شغل حرفهایشان با کتاب گره خورده و مخاطب عام این حوزه محسوب نمیشوند، این سؤال که یک کتاب خوب است یا بد، سؤال درستی نباشد. ما خبرنگاران حوزه کتاب تقریباً به همه فضاهای نشر باید سرک بکشیم و نوک بزنیم. روی همین حساب هم ممکن است کتابی باشد که با علائق ما سازگار نباشد، ولی برای بخشی از مخاطبان قابل توصیه باشد. بر همین مبنا من اجازه میخواهم که از این زاویه وارد بحث نشوم.
ما هم مثل همه انسانها علایق خودمان را داریم. به دستهای از کتابها علاقه داریم و به دستهای دیگر روی خوش نشان نمیدهیم. ممکن است گاهی کتابی موردعلاقه ما نباشد، اما برای مخاطبانمان در رسانه مفید باشد. مثلاً من شخصاً و در حال حاضر علاقهای به مطالعه رمانهای عامهپسند ندارم، اما از آنجایی که عموم این آثار، مسیر مناسبی برای گرهزدن مخاطب کتابنخوان با کتاب محسوب میشوند، ممکن است این آثار را هم مطرح کنیم. شخصاً وقتی حدود یک سوم یک اثر را بخوانم متوجه میشوم که آیا باید آن را تا انتها ادامه بدهم یا اینکه نیمهکاره رها کنم. لازم به تذکر نیست که نیمهکاره رهاکردن دلیل کافی برای «بد» بودن این آثار نیست.
در سال 97 هم چند تجربه اینچنینی داشتهام. کتاب «جزء از کل» نوشته استیو تولتز با وجود ترجمه روان پیمان خاکسار از آثاری بود که بعد از حدود 200 صفحه آن را کنار گذاشتم. «عقاید یک دلقک» اثر هانریش بل هم از دیگر آثاری بود که تقریباً بعد از مطالعه نیمی از کتاب، ترجیح دادم نیمهکاره رهایش کنم. میدانم که الان با خودتان زمزمه میکنید که یک خبرنگار کتاب چرا باید کتاب مشهور هانریش بل در ایران را نیمهکاره کنار بگذارد ولی خب اجازه بدهید ما خبرنگاران کتاب هم گاهی سلیقه خودمان را داشته باشیم. در میان آثار داخلی هم اگر خواسته باشید باید بگویم که «ادواردو» نوشته بهزاد دانشگر را بعد از 70 صفحه کنار گذاشتم.
*نفیسه اسماعیلی(خبرگزاری فارس):
خبرنگار ژنرال از دوگل کامران نجفزاده
تذکره اندوهگینان از حسام مطهری
*مصطفی وثوق کیا( روزنامه صبح نو):
طلابازی از امیرحسین شربیانی نشر چشمه
*محمد آسیابانی:
بدترین کتابی که در سال 97 مطالعه کردم مجموعه دو جلدی «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» نوشته مقداد نبوی رضوی از انتشارات شیرازه بود. جلد نخست به اندیشه اصلاح دین در دوران قاجار و جلد دوم به دوره پهلوی اختصاص دارد.
نویسنده بحث درباره اندیشه اصلاح دین را با جنبش بابیه شروع کرده و در ادامه آگاهانه با قلب واقعیت و نادیده گرفتن بسیاری از مسلمات تاریخی و همچنین مکتوبات مهم، همه چهرههای روشنفکری دینی از دوران قاجار تا پهلوی را یا بابی و یا وهابی معرفی میکند. بهعنوان مثال نویسنده کاملاً آگاهانه همه تاختنها، نقدها و ایرادات شیخ هادی نجمآبادی در کتاب تحریرالعقلا بر بابیون را نادیده گرفته و تنها با تفسیر نادرست از یک جمله شیخ هادی نجمآبادی را بابی میخواند. حال مخاطبی که با شیخ هادی آشنا نیست و کتاب تحریرالعقلا را نخوانده، قطعاً بابی بودن او را باور میکند.
همچنین این نویسنده با تحریف سندهای تاریخی تهمتهای محیرالعقولی نیز به آقاسیدجمالالدین اسدآبادی وارد کرده و این چهره مهم در اندیشه سیاسی و نواندیشی دینی را بابی، مشروبخوار و مروج بیحجابی معرفی میکند. بعید میدانم نویسنده اسناد تاریخی را درک یا فهم نکرده باشد، اتفاقاً دانش زیادی در این حوزه دارد، اما ایرادش آنجاست که تمام تلاش خود را برای حقنهکردن باور ایدئولوژیک خود به مخاطب میکند و بهجز خود این حقنه کردن عملی فاشیستی است، رویکردش برای رسیدن به آن یعنی قلب واقعیت و تحریف اسناد هم روشی بسیار زشت و قبیح است.
دیگر کتاب بدی که خواندم «قدرت، جامعه مدنی و مطبوعات» نوشته دکتر هادی خانیکی از انتشارات طرح نقد است. چون قرار است درباره این کتاب بعدها مفصل بنویسم دیگر اشارهای به آن نمیکنم. کتاب بد دیگری که خواندم «بهاءالدین محلاتی» نوشته محمدجواد مرادینیا است. البته تاریخ چاپ این کتاب برای سال 95 است و نهمین جلد از مجموعه شخصیتهای مانای انتشارات سوره مهر. به نظرم نوع نگاه نویسنده به شخصیت برجستهای چون آیتالله بهاءالدین محلاتی (ره) مبتذل است و ضمن اینکه همه وجوه زندگی ایشان را دربر ندارد.
*محمد هرندی پور(رویداد فرهنگی):
کتاب «ارتش شش گله» خانم ستاره روشن از انتشارات روزنه
*آیدین پورخامنه:
مجموعه شعر «خط سیاه متروی لندن؟» از علیرضا آبیز
کتاب «برف» اورهان پاموک، ترجمه مصطفا علیزاده. ترجمه این کتاب دقیق و مفهوم نبود.
*دو خبرنگار کتاب نیز که تمایل به انتشار نامشان نداشتند کتابهای زیر را به عنوان بدترینها انتخاب کردند:
داستان:
«اعترافات یک لاکپشت مرده» نوشته مرتضی برزگر
«قنادی ادوارد» از آرش صادق بیگی
شعر
«کسی دردریا آتش روشن کرده است» امید بیگدلی
«پشیمانم کن» از عباس صفاری
«آدم ابری» آبا عابدین
گزارش از سیدمهدی موسوی تبار
*اداره کل اخبار چند رسانه ای*
خبرنگاران کتاب در گفتوگو با ایرناپلاس مطرح کردند؛
بدترین کتابهایی که در سال 97 خوانده شد
۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۶:۱۹
کد خبر:
83225125
تهران- ایرناپلاس- معمولاً رسم است که در انتهای سال، آثار هنری و فرهنگی مورد ارزیابی قرار میگیرد. این بار سراغ خبرنگاران حوزه کتاب رفتیم تا بدترین کتابهای سال97 را انتخاب کنیم.