به گزارش ایرناپلاس، واقعیت اینکه دهههاست الگوی توسعه در کشور بدون اندک توجهی به ضرورتهای زیستمحیطی و محدودیتهای طبیعی و جغرافیایی_سرزمینی در حال پیگیری است و به جز چند وقت اخیر، هرگز خبری از «پیوست زیستمحیطی» پروژهها، طرحها و تصمیمهای کلان و خرد در سرزمین ایران نبوده است.
کشور ما با دارا بودن منابع عظیم سرزمینی اعم از نیروی انسانی و طبیعی، اکنون در شرایطی است که در همه بخشهای محیطزیست از «آب» و «خاک» و «هوا» و «زیستبومهای مختلف گیاهی و جانوری» نیازمند بازنگری در مدیریت و اصلاح الگوی مصرف هستیم.
از میان معضلات زیستمحیطی، موضوع آب و میلیونها نفری که شغل و زندگی و حیاتشان به آن وابسته است به مرحلهای از حساسیت رسیده که هرگونه سهلانگاری یا «آیندهسپاری» امور ممکن است پیامدهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی به همراه داشته باشد و همراه با خشکسالیهای اخیر به معضل نخست کشور تبدیل شود.
رویدادهای روزهای اخیر همچون تجمع کشاورزان در بستر خشک زایندهرود، تنها یک نمونه از دهها رویداد مشابهای است که سالها در جریان بوده و متاسفانه هیچ تغییر ملموسی را در مدیریت و حکمرانی آب موجب نشده است. بررسیها نشان میدهد، حداقل از ابتدای دهه ۹۰ موضوع حقابه و تنشهای منطقهای آن در بخشهای مختلف کشور از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال، مسبوق به سابقه بوده است.
دیروز (یکشنیه ۳۰ آبانماه) جمعی از مردم استان چهارمحال و بختیاری در تجمعی مسالمتآمیز، خواستار جلوگیری از اتلاف منابع و تصحیح روشهای انتقال آب هستند. این حرکتها وقتی با درک شرایط دشوار کشور (در حوزه داخلی و خارجی) همراه باشد میتواند موجب هوشیاری و روزآمدی مدیران ارشد حوزه آب و اقتصاد شود اما در صورتی که به ورطه مطالبات قومی و منطقهای بیفتد، ممکن است پیامدهای مبهمی را به همراه داشته باشد؛ پیامدهایی که هرگز مورنظر مطالبهگران نجیب امروز و دیروز نبوده و چه بسا با انحراف به سمت دیگر، باعث اخلال در روند کلی امور شود؛ از امور اقتصادی و صنعتی و کشاورزی تا ناآرامیهای منطقهای و فرامنطقهای.
درباره معضلات زیستمحیطی و از جمله آب، سه عامل اصلی تاثیرگذار بوده و با تجمیع روندهای چنددههای (حتی دههها پیش از انقلاب اسلامی) به شرایط امروز منتهی شده؛ بدیهی است که بدون توجه همزمان به مثلث علل و ریشهها، نمیتوان امیدوار بود در آیندهای نزدیک یا حتی دور، شرایط به سامان برسد و همه ساکنان سرزمین ایران از آن بهرهمند شوند.
تغییرات اقلیمی
دمیدن بر کوره اختلافهای میان استانی و میان شهری و روشن کردن خاکستر برخی مناقشههای قدیمی، منطقهای و قبیلهای در کشور، نه تنها کمکی به اصلاح شرایط نمیکند، بلکه حتی ممکن است به وقایعی بینجامد که همین اندک زیستمحیط موجود را هم به نابودی بکشاند.نخستین عامل، مربوط به تغییرات اقلیمی است که فراتر از ایران که در سطح جهانی رخ داده و بیشتر کشورها را متاثر کرده است؛ موج سیلها، طوفانها، بورانها، خشکسالیها و تغییرات دمایی و آبوهوایی در فصول مختلف سال، حدود سه دهه است که توجه دانشمندان را برانگیخته و همگی منتظر تصمیمهای «دشوار»ی هستیم که قرار است از سوی سیاستمدران جهانی و ملی اتخاذ شود تا روند خطرناک نابودی حیات در کره زمین متوقف شود.
دراینباره خوشبختانه تا حد مقدور مسئولان کشور به طور فعال در نشستهای بینالمللی حضور دارند و با توجه به بضاعت کنونی کشور، در حال تغییر برخی سیاستهای کلان از جمله محدود کردن تولید گازهای گلخانهای و .. هستند.
شرایط زیستمحیطی
متهم ردیف دوم، شرایط زیستمحیطی کشور، همه مدیران، برنامهریزان، سیاستگزاران و مجریانی بودهاند که حداقل از دهه ۴۰ خورشیدی طرحهای ریز و درشت توسعهای را در کشور کلید زدهاند؛ در حوزه آب، ساخت سدهای بدون مطالعه، ساخت بندهای آبی نامناسب، انتقال آبهای غیرعلمی، اختصاص آبهای زمینی و زیرزمینی غیرکارشناسی، توسعه کشاورزیهای نامتناسب با اقلیم ایران و استفاده بیش از اندازه از منابع تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر آبی، در پیوند با خشکسالیهای دو دهه اخیر، فرآیند امور را به نقطه کنونی رسانده؛ نقطهای که نه تنها بخش بزرگی از آبهای زیرزمینی کشور مستهلک شده، بلکه با انتقال آبهای گسترده و اصرار جاهلانه به ادامه الگوی کشت و صنعت، باعث تغییرات محیطی و آسیبهای گاهی جبرانناپذیر به حیات انسانی، گیاهی و جانوری و حتی دگرگونی آبوهوایی منطقهای شده است.
آنچه از کمبود آب، فرونشست زمین، خشکی تالابها، کمآبی رودها و تشنگی چشمههای طبیعی و قنوات قدیمی به گوش میرسد، همگی محصول چند دهه نامدیریتی در این حوزه بوده است.
رفتارهای نامهربان و مخرب
عامل سوم، به رفتارهای نامهربان و گاهی مخرب «ما مردم» برمیگردد که هر کدام بهگونهای در تخریب محیطزیست مقصر بودهایم؛ از کشاورزی که با حفر چاههای غیرمجاز از منابع متعلق به نسلهای کنونی و آینده کشور برداشت کرده؛ دامدار و زارعی که الگوهای آبیاری و پرورش دام سنتی را دنبال کرده تا جمعیتهایی که با مقاصد منطقهای یا حتی غیرعامدانه، چرخه چند هزار ساله جریان آب را مختل و یا از آن استقبال کردهاند و همه مردمی که با اسراف در مصرف آب، خوشیهای موقتی را بر سلامت آبوخاک و گیاه ترجیح دادهاند، مقصرند و همگی باید در یک پیمان همگانی به تغییر رفتار و شیوه مصرف خود اقدام کنیم.
هر کدام از ما بهگونهای در تخریب محیطزیست مقصر بودهایم؛ از کشاورزی که با حفر چاههای غیرمجاز از منابع متعلق به نسلهای کنونی و آینده کشور برداشت کرده؛ دامدار و زارعی که الگوهای آبیاری و پرورش دام سنتی را دنبال کرده تا جمعیتهایی که با مقاصد منطقهای یا حتی غیرعامدانه، چرخه چند هزار ساله جریان آب را مختل و یا از آن استقبال کردهاند.در این میان، نقش رسانهها در تبیین دلایل و ریشههای رخدادهای زیستمحیطی و از جمله رخدادهای آبی کشور، بیمانند بوده و لازم است پیش از مانورهای دشمنانه رسانههای لندنی-صهیونیستی، به آموزش، آگاهسازی و اطلاعرسانی بپردازند و مانع بروز و گسترش اختلافهای محلی در حوزه آب و محیط زیست شوند.
یادمان باشد، دمیدن بر کوره اختلافهای میان استانی و میان شهری و روشن کردن خاکستر برخی مناقشههای قدیمی، منطقهای و قبیلهای در کشور، نه تنها کمکی به اصلاح شرایط نمیکند، بلکه حتی ممکن است به وقایعی بینجامد که همین اندک زیستمحیط موجود را هم به نابودی بکشاند. اگرچه هیچکس حق ندارد، حقابه و حق حیات مردم یک منطقه از کشور را به پای مناسبات کنونی و محاسبات اقتصادی-سیاسی حاکم ذبح کند اما از آن سو، هیچ فرد عاقلی منطقا نمیتواند برای بیان و فریاد یک معضل، کل موجودی کشور را بهمخاطره اندازد و در تداوم آن، داشتههای پیشین را هم به نیستی ببرد.