به گزارش ایرناپلاس، سالهاست که آموزشگاههای آزاد هنری در همه رشتهها مشغول به فعالیتاند. این آموزشگاهها به دلیل آزاد و خصوصی بودن و نداشتن نیاز به برگزاری کنکور و دیگر امتحانات ورودی با استقبال برخی از علاقهمندان حوزههای مختلف هنری روبهرو شدهاند. از آموزش هنرهای تجسمی گرفته تا موسیقی، بازیگری و کارگردانی و ... که همگی شامل رشتههای آموزشی این آموزشگاهها میشوند.
در این میان رشته بازیگری به دلیل جذابیتهایی که برای جوانان و علاقهمندان دارد شاید بیشترین هنرجو را در میان این آموزشگاههای هنری دارد. از همین رو تعداد این آموزشگاهها هم روز به روز در حال افزایش است؛ اما جدا از اینکه برخی از این آموزشگاهها سالهاست بازیگر میپروراند و حتی هنرپیشههای مطرحی هم به جامعه هنری معرفی کردهاند، برخی از این مراکز همراه با گرفتن هزینههای گزاف برای آموزش، قولهای مختلفی هم برای ستاره شدن هنرجو و دادن نقشهای مهم به آنها میدهند.
مسالهای که شهرام گیلآبادی مدیرعامل خانه تئاتر نیز هفته پیش به خبرگزاری مهر گفته بود: «این روزها آموزشگاههای هنری محملی برای سودجویان شده است و باید حتماً جلو این بازار مکاره و ملغمهای که به وجود آمده است، گرفته شود؛ به نظرم تنها راه آن، قدرت دادن به صنوف هنری و نظارت مستمر بر صدور مجوز برای آموزشگاهها و انتخاب اساتید براساس پیشینه هنری و سوابق آنهاست؛ چون سیاستگذاری در حوزه نمایش دچار مرگ مغزی شده و نبود سیاستهای روشن در این زمینه، کلاهبرداریهای متعددی را رقم زده است.»
بیان این مطالب، این پرسش را مطرح میکند که چنین آموزشگاههایی چه تاثیری بر یادگیری هنرجویان و تربیت بازیگران آینده تئاتر، تلویزیون و سینما داشته است؟ صدور مجوز برای این آموزشگاهها باید با چه روالی باشد تا سبب وارد شدن آسیب به قشر یا گروهی نشود؟
در این رابطه با کوروش نریمانی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و مریم کاظمی کارگردان، نویسنده و بازیگر به گفتوگو پرداختیم.
یک منشور سه وجهی تاثیرگذار در تربیت بازیگران
ایرناپلاس: آموزشگاههای هنری بسیاری با شعار تربیت بازیگران و دادن نقشهای مهم به آنها در حال فعالیت هستند. آیا این آموزشگاهها توانستهاند تاثیری بر یادگیری بازیگری هنرجویان بگذارند؟
نریمانی: همه چیز در این حوزه نسبی است. در واقع آموزشگاهها و استادان تقسیمبندی میشوند. یعنی نمیتوان یک نظر و رای ثابت در مورد همه آنها داد اما میتوان تقسیمبندی کرد؛ به این شکل که وضعیت آموزش تئاتر، سینما و تلویزیون و اصولا آموزش بازیگری، کارگردانی و همه آنها در این حوزه به چند عامل مهم بستگی دارد.
یکی از این عوامل، آموزشگاهها هستند که با چه نیروهایی مدیریت میشوند و با چه پیشینهای به امر آموزش پرداختهاند. دیگری مربی یا استادی است که تصمیم گرفته در دوره کوتاهی یک آموزش کوتاهمدت یا میانمدت برای قشر خاصی در نظر بگیرید.
آموزشگاههایی داریم که مربیان و استادان به صورت شخصی در قالب یک آموزشگاه اقدام به آموزش میکنند. در واقع خود آموزشگاه، پیشینه و سیستم مدیریتی آن و استادان و مربیانی که یک مقولهای را تدریس و کار میکنند، باید مورد توجه قرار گیرند.
البته یک عامل بسیار مهم و تعیینکننده، هنرجویان این رشتهاند که معمولا در بحثهای اینچنینی از قلم میافتند؛ در حالی که بسیار مهماند چون آنها هستند که آموزشگاه و مربیشان را انتخاب میکنند. به همین دلیل باید تحقیق کنند و بدانند که هدفشان چیست و با چه چشماندازی وارد این حوزه میشوند و اینکه آیا میخواهند کوتاهمدت بازیگر شوند و فقط جلو دوربین بروند. در چنین شرایطی فضا را کاملا برای سوءاستفاده و برای اینکه به راحتی وعدههای دورغین به آنها داده شود، آماده میکنند.
البته باید این را هم اضافه کنم که در جامعه، از نظر روانی عادت کردهایم در برابر کارهایی که تمرین و تلاش میطلبد، دروغ بشنویم. گویی که بیشتر دوست داریم دورغ بشنویم تا حقیقت. به همین دلیل هنرجو ابتدا باید برای خود هدفی تعیین کند و بعد با شناخت، آموزشگاه و مربی را انتخاب کند. به عبارت دیگر باید به این واقف باشم که چه میخواهم.
برخی فقط میخواهند بازیگر شوند چون دیدهاند این رشته شهرت و پول به همراه دارد اما نمیدانند که این اتفاق تنها برای یک قشر بسیار محدود رخ میدهد و تعداد اندکی از هنرپیشهها چنین امکاناتی در اختیارشان است. به عنوان هنرجو باید بدانند که استعدادشان در زمینه بازیگری تا چه اندازه است؟ تواناییهای فیزیکی، بیان و بدنشان تا چه اندازه میتواند در یادگیری این رشته کمک کند. همه اینها مساله اساسی است. این افراد باید زیر نظر مربیان و استادان باتجربه و دلسوز قرار گیرند و ارزیابی شوند.
یکی دوبار تجربه آموزش تئاتر داشتهام و برای آن تلاش و برنامهریزی کردهام و با همه وجودم پای قضیه ماندهام که در آن دوران خاص کار را به نتیجهای برسانم و این کار را کردهام. هر چند کار بسیار مشکلی بود اما هدف مهمتری از آموزش داشتم؛ به همین دلیل حتی بیشتر از زمانبندی که برای آموزش در نظر گرفته بودیم، دو برابر و بدون دریافت مالی بیشتری وقت گذاشتم که همه در این قضیه شاهد هستند.
براساس تجربههایی که در این ۳۰ سال داشتهام به هدفم که تشکیل گروههای جوان بود، رسیدم و با همه وجود پای این قضیه ماندم. در هر صورت این قضیه یک منشور سه وجهی است. یک وجه این قضیه مربیان و وجه دیگر آن آموزشگاه هستند؛ به طور حتم وجه دیگر آن خود هنرجوست؛ اینکه با چه هدفی وارد این حوزه شده و اهدافش را چگونه دنبال میکند و تا چه اندازه از آن کارگاه و آموزش برداشت فکری کرده و تاثیر گرفته و آنها را عملی کرده، مهم است.
تاثیر تبلیغات و وعدهها در انتخاب آموزشگاهها
ایرناپلاس: در صحبتهایتان بیشتر به مقوله هنرجو تاکید داشتید؛ در حالی که برخی از آموزشگاهها تنها به دلیل داشتن یک مربی چهره، یا تکیه بر مدارک بالای تحصیلی یک شخص، تبلیغات بسیاری برای آموزش بازیگری و آیندهای درخشان در این حوزه به هنرجویان میدهند. دلیل تاکید شما بر این مقوله چیست؟
نریمانی: اگر به مقوله هنرجو تاکید میکنم به این دلیل است که در دو سه سال اخیر درباره آموزشگاهها و مربیان صحبت شده و نقدهایی صورت گرفته است. به همین دلیل به اعتقاد من بخشی از تقصیر این ماجرا متوجه من نوعی است که به آموزشگاهها میروم.
اگر بخواهید نزد یک پزشک بروید یا خرید کنید، ابتدا تحقیق کرده و بهترین را انتخاب میکنید. بنابراین باید هنرجویان با تحقیق بهترینها را در حوزه تئاتر، سینما و ... انتخاب کنند. البته لزوما همیشه بهترینها، مشهورترین یا چهرهها نیستند. چهرهها دستپروده مربیان و استادان دیگری هستند. یعنی زیردست دیگران تربیت شدهاند. البته بین برخی از چهرههای مشهور تئاتر، تلویزیون و ... کسانی هستند که تجربهشان خوب است، مشهورند و میتوانند خوب تدریس کنند و آموزش دهند اما لزوما چهره بودن یا شهرت در یک فیلم یا تئاتر دلیلی نمیشود به عنوان هنرجو تصمیم بگیریم و تحت تبلیغات فضای مجازی به هر آموزشگاهی برویم. متاسفانه فضای مجازی در کنار همه خوبیها عیوبی دارد که از جمله اینکه گاهی واقعیتها را میپوشاند.
یکی از نشانههای یک آموزشگاه، استاد و مربی خوب این است که وعدههای تو خالی و بزرگ ندهد. چون وعدههایی که داده میشود به راحتی عیار مربی استاد یا آن آموزشگاه را مشخص میکند. برا ی نمونه فرض کنید در حوزه آموزش بحثهای اقتصادی، آموزش درآمدزایی گذاشته باشند و بگویند که با گذشت ۶ ماه در بازار تهران صاحب یک مغازه خواهید شد؛ بماند که در ابتدا کسی که تبلیغ میکند دروغ میگوید اما کسی که این مساله را باور میکند باید مقداری بیشتر اندیشه کند. هنرجویان به راحتی میتوانند از خود بپرسند که چگونه ممکن است با وجود فارغالتحصیلی تعداد زیادی از بازیگران تئاتر از دانشگاهها در مدت ۶ تا ۷ ماه برای بازی در یک اثری انتخاب و سپس مشهور میشوند.
ضرورت مرجعی دلسوز برای صدور مجوزها
ایرناپلاس: به اعتقاد شما شیوه صدور مجوزها و نظارت قانونی بر این مساله باید چگونه باشد تا ضرری متوجه قشر خاصی از هنرجویان و استادان و مربیان نشود؟
نریمانی: اگر قرار است مرجعی دلسوز مجوزها را صادر کند، باید کارشناسانی را در اختیار خود داشته باشد. این کارشناسان باید آن آموزشگاه و تکتک مربیان را به خوبی بشناسد و از پیشینه و توانایی آنها خبر داشته باشد. اما اینکه مدام به سمتی برویم که بخواهیم از بحث آموزش جلوگیری کنیم و فقط از طریق مراجع رسمی اداری وارد شویم، اندکی مشکلساز میشود.
در کشور ما متاسفانه نمیشود روی بدنه کارشناسی بخش دولتی و رسمی، زیاد حساب کرد. مهم است که در آن اداره، چه کسانی کارشناسی میکنند. حتی معتقدم ادارههای فرهنگی مربوطه که متولی این جریان هستند باید این احساس مسئولیت را داشته باشند و حتی از افرادی یا جمع یا گروه معتبری برای آموزش دعوت کنند و امکاناتی در اختیارشان بگذارند.
حتی بدنه کارشناسی باید به اندازهای قوی باشد که تشخیص دهد آموزشگاه، مربی، شخص یا گروه، کارآمدی زیادی دارد یا اینکه زیاد به امر آموزش تن نمیدهد و امکانات محدودی دارد. اگر میخواهند دلسوزانه وارد ماجرا شوند، کمترین کاری که باید انجام دهند، این است که بدنه کارشناسی دقیقی داشته باشند که بتوانند آموزشگاهها و استادان را ارزیابی کنند.
آموزشگاههایی که هنرجویان انتخاب میکنند و همچنین هدفهایی که در ذهن خود طراحی کردهاند، بسیار مهماند. اینکه آیا آنها تئاتر دوست دارند و نگاهشان به تئاتر چگونه است و آیا به عنوان یک پله به آن نگاه میکنند؟
به اندازه محدود تدریس کردهام اما به شخصه دیدهام کسانی که برای آموزش تئاتر میآیند ابتدا بسیار پرشور جلو میروند اما از میان آنها فقط ۱۰ درصد به درستی سرجای خود میمانند. متاسفانه بقیه از نظر کاری هرز میروند و ارزش و جایگاهی که داشتند را به سرعت از دست میدهند؛ در واقع چند پله که بالا میآیند، بلافاصله خود را به پایین پرتاب میکنند. چون از ابتدا ندانستهاند با چه هدفی و کجا میآیند. اهداف کوتاهمدت و درازمدت در ذهنشان تعریف کنند. متاسفانه بر اثر شور و هیجانی ناگهان به سمت آموزش هنرپیشگی میروند. هدف هنرجو بسیار مهم است،. زیرا تعیین میکند چه میزان وقت میگذارند تا درباره آموزشگاه مورد نظرشان، تحقیق و بررسی میکنند.
از دست دادن اعتماد و تاثیر عمیق آن بر ناباوری
ایرناپلاس: آموزشگاههای هنری بسیاری با شعار تربیت بازیگران و دادن نقشهای مهم به آنها در حال فعالیت هستند. عملکرد این آموزشگاهها در یادگیری بازیگری هنرجویان را چگونه ارزیابی میکنید؟
مریم کاظمی: اگر آموزشگاهی بتواند بعد از آموزش، امکان حضور در نقشهای مهم و کلیدی را برای هنرجویانش فراهم کند که عالی است و میتواند وعده شعاری نباشد. زمانی که وعدهها حقیقی نباشد و جنبه تبلیغی به خود بگیرد، تبدیل به شعار میشود.
این وعدههایی که بعضی آموزشگاهها به هنرجویان میدهند برای ایجاد انگیزه خوب است و گمان نمیکنم کمکاری در سیستم آموزش و یادگیری آنچه باید هنرجویان بیاموزند ایجاد کنند. هنرجوی مشتاق و علاقهمند میآموزد، دنبال میکند و پیگیر است. امکان دارد انتظارات آنها با انگیزهای که شروع کردند برآورده نشود، دلسرد شوند و اعتمادشان را از دست بدهند اما آنچه آموختهاند همیشه قابل استفاده است. در واقع منظورم این است که بر یادگیری تاثیر ندارد، بلکه تاثیری عمیق بر ناباوری و بیاعتمادی در حرفهمان برجا میگذارد.
ایرناپلاس: آیا این آموزشگاهها واجد تربیت بازیگراناند یا اینکه در حال سوءاستفاده از علاقهمندان این حوزه هستند؟
کاظمی: این قضاوت سختی است که از کلمات و عباراتی مانند واجد شرایط آموزش یا محق بودن یا لایق بودن به راحتی استفاده کنیم و کل یک جریان را نابود شده فرض کنیم. بگذارید اینطور بگوییم که رسیدن به حقیقت، درستی و آرمانخواهی بخشی از اهداف همه کسانی است که وارد رشتههای هنری میشوند و اگر این ایدهآلیسم بشری به دست خودمان خدشهدار و نابود شود، سلامت حرفهمان به خطر میافتد. این موضوع به اخلاق و اساس حرفهای مربوط است نه به تخصص آموزشی بازیگری.
ضرورت افزایش آگاهی نسبت به واقعیات جامعه
ایرناپلاس: به اعتقاد شما نظارت قانونی بر این آموزشگاهها باید چگونه باشد تا بهطور صحیح و بدون ایجاد مشکل به راه خود ادامه دهند؟
کاظمی: بازار تبلیغات برای جذب بیشتر مخاطبان یا کسانی که در شغلهای دیگر به نام مشتری از آنها نام برده میشود بسیار معمول است و بسیاری از شرکتها یا واحدهای تولیدی ممکن است تبلیغات غیرواقعی نسبت به ماهیت اصلی محصولشان داشته باشند.
زمانی باید نظارت قانونی پیش بیاید که اقدام غیرقانونی موجب صدمات و لطمات زیاد و یا ضرر و زیان مادی و معنوی شود. طبیعی است اگر شرکت یا آموزشگاهی یا واحد تولیدی به مشتریان یا مخاطبانش اهمیت دهد، راه بهتری برای مواجهه با آنها از طریق تبلیغات پیدا خواهد کرد بدون اینکه آنها را گول بزند.
همانطور که گفتم این یک ترجیح و انتخاب برتر است که بخواهیم از نظر اخلاقی درست و اصولی برخورد کنیم و با حقیقت پیش برویم. رابطه دوجانبه مخاطبان یا همان هنرجویان برای ثبتنام در آموزشگاههای هنری با مسئولان آموزشی به نوعی است که نمیتوان به درستی از ابتدا تعیین کرد که آیا تبلیغات به حقیقت میپیوندد یا خیر. شاید درست باشد و شعار نباشد. شاید نقشی به هنرجویان فارغالتحصیل واگذار شود. کسی تا پایان دوره نمیداند. تنها وقتی انجام نشود این احتمال قوت میگیرد که از ابتدا دروغ بوده است.
پس نظارت قانونی نمیتواند پیشبینی کند که ممکن است نتیجه رضایتبخش نباشد؛ چون ممکن است بسیاری از هنرجویان آموزشهای خوبی ببینند اما جذب بازار کار نشوند. همیشه میتوان توجیه کرد که انتخاب نشدهاند. اصولا در این حرفه یا بسیاری از حرفههای هنری، خریدار کالای هنری هیچ معیار و ملاک از پیش تعیین شدهای ندارد و هیچ الزامی در انتخاب پیشنهاد شدهها وجود ندارد. در واقع این موضوعی است که در محدوده اخلاقیات و آگاهی جامعه تعریف میشود. بنابراین صدمات و نابهنجاریهای ناشی از اعتمادهای سرسپرده، قابل پیگیری شخصی است.
باید آگاهی خودمان را نسبت به واقعیات جامعه افزایش دهیم و متقابلا باید احساس مسئولیت خویش را نسبت به هموطنانمان بالا ببریم. باید بدانیم که در مقابل کارها و تصمیمهایمان مسئولیم. تاثیرات روحی نادیدنی اما عمیق است. پس روشنبین باشیم؛ آگاهیمان را بالا ببریم و بدانیم چه چیزی را باید بپذیریم و کجا سرمایهگذاری کنیم. شرکت لیزینگ یا بورس نیست که ضررها قابل ارزیابی و شمارش باشند. با این حال ما مردم همیشه در شرکتهای اشتباه سرمایهگذاری مالی میکنیم و بعد از شکست، پیگیر اموال از دست رفتهمان میشویم. بنابراین پیگیری، رابطه دوجانبه قانونی میخواهد. یک قرارداد قانونی ببندیم تا بتوانیم از پشتیبانی قانونی متعاقب آن بهرهمند شویم.