شاهمنصور شاهمیرزا، ادبپژوه تاجیک به مناسبت روز بزرگداشت حافظ این مطلب را از سیریلیک به خط فارسی برگردانده است.
معلوم است که بزرگان ادب فارسی در منطقه ما از بیشترین و برترین جایگاه و پایگاه برخوردارند و مردم ادبپرور و ادبدوست ما به آثار آنها عشق و علاقه وافر دارند.
مشاهر و مفاخر با به ارث گذاشتن غنیترین آثار ادبی برای ما امروزیان گویی رسالت خویش را در گسترش، ترویج و مانایی اخلاق حسنه و روش و شیوه زندگی انجام دادهاند.
در تاجیکستان نیز همانند ایران سخنوران فارسیگوی صاحب آبروی و جایگاه رفیع و فاخرند و مردم چه خاص و چه عام اشعار آنها را با احترام بر زبان میآورند و اکثرا ابیات و اشعار زیادی را از حفظ هستند.
در این میان جایگاه حافظ ویژه است و برخی بر این نظرند که نباید غزلهای ملکوتی او را بدون وضو قرائت کرد، زیرا باور دارند که شعر حافظ مملو و برگرفته از آیات قرآنی است.
هنوز هم دیوان حافظ در خاندان هر تاجیک به عنوان کتاب قدسی قرار دارد و خوانندگان زیادی غزلهای او را در پرده موسیقی اجرا میکنند و والدین در دعا و نیایشهای خویش از ابیات حافظ بهره میگیرند چنانکه در بدرقه مسافر اکثر این بیت حافظ را پس از دعا و نیایش میخوانند:
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست/ هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
باری، حدود پنجاه سال قبل دکتر ناصرجان معصومی (۱۹۱۵-۱۹۷۴)، ادبیاتشناس و زبانشناس معروف تاجیک در مجله «صدای شرق» (چاپ دوشنبه) مطلبی با عنوان «غزلسرای نامی شرق» نوشت که در آن به بررسی احوال و آثار بلبل چمنهای شیراز پرداختهبود. این دانشمند در تالیف و تدوین کتب درسی برای مدارس و مکاتب تاجیکستان نیز نقش مهم داشته است.
به مناسبت روز بزرگداشت حافظ این مطلب را از سیریلیک به خط فارسی برگردان شده و در اینجا ارائه می کنیم، ناگفته نماند که برخی از واژگان تاجیکی را در کمانک شرح دادهایم. امید است مورد توجه قرار بگیرد. به قول معروف:
هرکه خوانَد دعا طمع دارم/ زآنکه من بنده گنهکارم
شاه منصور شاه میرزا
غزلسرای نامی شرق
ناصرجان معصومی
شمسالدّین محمّد خواجه حافظ شیرازی از جمله ادیبان و متفکّران بزرگ و جهانشمولی است که به طفیل نظم بلندصنعت (صنعت در گویش تاجیکی به معنی هنر است. ش. ش.)، مضمون و معنیهای بکرِ حیاتی و فلسفی و شیرینسخنی استادانهاش عالم تمدّن شرق و غرب کیهاست (از دیر باز) که او را میشناسد.
غزلیات این استاد نظم هنوز در ایّام زندگی خود او در عصر ۱۴ میلادی از زادگاهش شیراز بیرون رفته و دسترس خوانندگان بسیار شهر و کشورهای شرق شده است.
گفتههای زیرین حافظ نیز دلیل آن است که اشعار او در همان زمانها دل اهل فضل و ادب و هواداران بیشمار شعر دری را فرا گرفته و فرح فزایی میکرده است:
به شعر حافظ شیراز میگویند و میرقصند، / بهچشمان کشمیری و ترکان سمرقندی.
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ/ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
افزایش شهرت بعدینه (در سالها و زمانهای پسین) حافظ پیوسته به انتشار منبعده غزلیات او واقع شده است (اتفاق افتاده است). پس از آن که بعد چند سال وفات شاعر اوّلین بار دیوان پُرّة (کامل) اشعار او ترتیب داده شد(تهیه و تدوین)، برای نسخهبرداری و ترتیب دادن منتخبات (برگزیده) گوناگون زمینه مهیا شد.
از عصر ۱۹ سر کرده (از قرن ۱۹ میلادی به بعد)، چاپ تکراری سنگی کلیات و منتخب دیوان حافظ به رسمیت درآمد(مرسوم و معمول شد). این تدبیر که اشاره به افزایش عدد(تعداد) دیوان حافظ دارد، باعث بیش از پیش منظور اهل سواد شدن سرودههای این شاعر خوشکلام شده است.
شهرت حافظ در ماوراءالنهر نیز از زمان حیات خود شاعر سر (آغاز) شده، تارفت (روز تا روز) افزوده است. علاوه به انتشار سیرعدد (فراوان و متعدد) نسخههای چاپی کلیات و دیوان شاعر در این سرزمین عدد نسخههای دستنویس هم زیاد میشد. غیر از این (به جز این)، باز یک چیز جالب دقّت آن است که دیوان منتخب حافظ به شکل دستخط و بعدها به شکل چاپ لیتوگرافی در دوام (طول) چند عصر در مکتبهای پیشینه ما پس از «چهارکتاب» یکی از مهمترین کتابهای قرائت به شمار میرفت.
همین گونه تدبیرها در جریان تاریخ و زندگی مردم شعردوست تاجیک را با ایجادیات خواجه حافظ شناس (آشنا) میکردند، صف مخلصان حافظ میافزود و حافظ تارفت بیشتر شهرت کسب میکرد.
حافظ شیرازی که به زبان دری فارسی تاجیکی دردانههای معنی سفته است با نظم خوشآب و رنگ خود، با معنی و مضمونهای بلند حیاتی و فلسفی شعرهایش در دل خلق تاجیک مأوا گرفت.
شخصیت این سخنسرای نامی دقّت بسیار بزرگان ادبیات جهان را به خود کشیده است
حافظ با ایجادیات خود به گنجینه تمدّن پیشقدم جهان داخل شده است و از این رو همچون یکی از بزرگترین شاعران متفکّر و لیریکنویس (از واژه لیریکی- غنایی) بینظیر شهرت جهانی دارد.
این است که هنوز در عصرهای گذشته لیریکه حافظ و شخصیت این سخنسرای نامی دقّت بسیار بزرگان ادبیات جهان را به خود کشیده است (جلب کرده است)، بسیار استادان نظم به طور ایجادی از غزلیات حلاوتبخش حافظ بهرهور شدهاند و بسیار شخصان معتبر در حق او و ایجادیاتش حیرت و هیجان خود را بیان کردهاند.
در این جا برای مثال خاطرنشان کردن تأثّرات یکی از بزرگترین نمایندگان ادبیات جهانی، شاعر عصر ۱۹ نیمیس (آلمانی) گیاتی (گوته) خیلی جالب دقّت است. او پس از آشنایی پیدا کردنش با ایجادیات حافظ نوشته است:
«ای حافظ، سخن تو همچون ابدیت بزرگ است، زیرا آن را آغاز و انجام نیست. کلام تو چون گنبد آسمان تنها به خود وابسته است و نیمه غزل تو با مطلع و مقطعش فرقی نمیتوان گذاشت، چه همه آن در حدّ جمال و کمال است. تو آن سرچشمه فیضبخش شعر و نشاطی، که از آن هر لحظه موجی از پس موج دیگر بیرون میتراود.»
بیت زیرین شرقشناس معروف، شبلی نعمانی این فکر گیاتی (گوته) را تأکیدکنان تصدیق میکند:
گر خداوندی هوس داری در اقلیم سخن/ بندگی حافظ شیراز میبایست کرد
آری، در زمانهای پیش (قبل، گذشته) حافظ در ماوراءالنهر هم شهرت بلند داشت. ولی پس از غلبه انقلاب اکتبر (سال ۱۹۱۷) زمان ساویتی (شوروی) ایجادیات حافظ را از کجفهمیهای جاهلان و منافقان خلاصی داده (نجات داد)، با راه تعلیم ایجادیات شاعر در مکتبهای میانه (متوسطه) و عالی و نشر عاموی (خاص، عام) منتخبات دیوان او افکار پیشقدم این شاعر سحربیان را در حقیقت دسترس عامّه خلق تاجیک کرد.
حافظ به طفیل به زبان روسی ترجمه شدن غزلهایش در دل همه خلقهای اتّفاق ساویتی و بسیار مملکتهای اروپا راه یافت و شهرت و حرمتش دهچند بالا گرفت.
حافظ انسانپرور، وطنپرست، آزادیخواه و قامت افراخته عمل میکند
البتّه، معیار اعتبار هر ادیب ایجادیات اوست. کلیات اشعار حافظ، که قریب (تقریبا) ۵۰۰ غزل، چند قصیده، ساقینامه، یک مقدار رباعی و شعرهای دیگر را در بر میگیرد، در واقع خزانه معنیهای بلند، فکرهای تر و تازه و کلام رنگین است. خواننده غزلیات حافظ دنیای قدیم، زمان شاعر، عصرهای منبعده و آینده درخشان بشریّت را سیر و سیاحت کرده و در بحر فکر و اندیشههای شاعر غوطه میزند، ذوق میبرد، به جوش و خروش میآید.
لیریکه حافظ سیرموضوع (دارای مضامین زیاد، پرمحتوا) و دامن هر موضوع بسی فراخ و گشاد است. متأسفانه، در این بیانات خیلی کوتاه فقط بعضی از آن مسئلهها را نامبر کردن (بیان کردن) امکانپذیر است و خلاص.
در لیریکه شاعر اوضاع زمان پرآشوب، ضدیتهای جمعیّتی (اختلافات اجتماعی)، مبارزه اهل و نااهل، عقل و جهل، علم و دین، نیکی و بدی و شادی و اندوه در شکل و اسلوب خاص حافظ عکس یافته است. البتّه خواننده در موج و اوج بیان این مسالههای مرکّب ضدیتهای فکری و محدودیّت تاریخی شاعر را نیز روشن حس(احساس) میکند. ولی پیش از همه در نظر کس حافظ انسانپرور، وطنپرست و اعتراضکار (معترض) و آزادیخواه قامت افراخته عمل میکند.
در بسیار غزلهای شاعر چنین شوریدهخاطری و افکار ضدزمانوی (علیه زمانه) با تعبیرات و کنایههای سیرمعنی (پرمعنی) تند و تیز نشانرس افاده مییابند (بیان میشوند). در برابر این، غزلهایی نیز هستند که وضع ناخوش زمان شاعر و کردارهای خونین زمانهداران (حکام و فرمان روایان) را بیپرده انعکاس مینمایند.
مثلاً، همین که غزلهای «این چه شوریست ... ، اگرچه باده فرح بخش... »، «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است»، «بیا، تا گل برافشانیم... » و امثال اینها به مطالعه رسیدند، مضمون ضدزمانوی و اعتراض فعال شاعر انسانپرور و حیاتدوست به آسانی درک میشود. چنین است فاشگویی حافظ در حق ایّام بیسر و سامان، بیرحم و شفقت و پرشور و شرّ فئودالی عصر ۱۴:
این چه شوریست که در دور قمر میبینم،
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم.
هر کسی روز بهی میطلبد از ایام،
علت آن است که هر روز بتر میبینم.
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است،
قوت دانا همه از خون جگر میبینم.
غم و اندوه مردم ستمکش، فکر بهروزی و آرامی زندگی شاعر آتشینسخن را به اضطراب میاندازد.
وی برای دفع غموغصه، برای دوامت (بقا، از واژه دوام و ادامه) و طراوت خوشحالی معنا خود را به می و میکده میزند، با پیر مغان، ساغر و ساقی دوستی و همدردی میورزد و رندانه صدای اعتراض بلند میکند:
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیز است،
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است!
در آستین مرقع پیاله پنهان کن،
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است!
شاعر تجسم عملیات و مبارزه فعالانه فکری قهرمان لیریکی است.
وی در اضطراب است، ولی نومیدی ندارد، با آرزوی طرح نوی زندگی میخروشد اما راه تغییر آن را نمیداند.
به هر حال، یکجایه(همراه) با می و ساقی به لشکر غم هجوم میآورد و راه شادی و سرور را پیش میگیرد.
حافظ اظهار امید و باوری کامل میکند که نامرادی و ناکامی و بیعدالتی و جور گردون دون بیانتها نیست؛ گردش ایام روزی حیات بافراغت و راحت را نصیب آرزومندان خواهد ساخت.
برای افاده این فکر در مطلع یک غزل قسمت یوسف کنعانی را یادآوری میکند که مضمون بیتهای دیگر این غزل با مطلع سخت وابسته است:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان، غم مخور،
کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور!
این دل غمدیده حالش به شود، دل بد مکن،
واین سر شوریده باز آید به سامان، غم مخور!
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت،
دائما یکسان نماند حال دوران، غم مخور!
حافظ تفاوت وضعیت زندگی منعم و مفلس و ضدیت اجتماعی این دو گروه جمعیت را از نقطهنظر صنفی نباشد هم، از نظر عدل و انصاف، آدمیت و خلقپروری نغز میدانست و درک میکرد. وی همچون شخصِ پردان و پردیده مشاهده میبرد و میفهمید که کردار شوم «زبردستان زیردستآزار» به سر مردم بیبضاعت و بیچاره بسیار بدبختیها میآورد.
از این رو منفعت اهل زحمت را طرفداری کرده و کامران محصول بازوی خود بودن را عین مقصد میشمارد که یک شاعر و مایهی افتخار او همچون مرد انسانپرور همین است:
من از بازوی خود دارم بسی شکر،
که زور مردمآزاری ندارم.
حافظ کردارهای منافقانه شیخ و دروغ را فاش میکند
حافظ شخص بیدین نبود. در غزل و شعرهای او جاجا اشارهها و مضمونهای دینی تصوفی کم نیستند. ولی اصل و اساس ایجادیات او تشویق و ترغیب دین و دینپرستی، تلقین و تقویت حیات موهوم زمان «زندهگرداندن بعد از میرانیدن» و افسانههای بافته متعلق به آن نیست! عکس آن، حافظ کردارهای منافقانه شیخ و دروغ و فتنههای زاهد و محتسب و گفتار بیفایده واعظان بیعمل را فاش میکند.
حافظ حیات زمینی را همچون اصل و ماهیت هستی آدم گشتهوبرگشته ترنم کرده و پرده از روی دسیسههای تقوا و تقواداری، زهد و زهدفروشی و ریاکاری و عوامفریبی زمره جاهلان میبردارد. شاعر نظرفریبی و هرزهگویی آن ناصحان غیرمتنصح را فاشافاش قید کرده، خطاب میکند که «توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!؟» و خلاف گفتهها «کار دیگر میکنند.»
حافظ شیرازی ترانهسرای بزرگ عشق و جوانی، عشق و زیبایی، طبیعت دلربا و خوشدلی و خوشحالی آدم پاکطینت است. او در این بابت عاشق گذراست و به گفت خودش، به عشقورزیدن شهرت دارد.
معلوم است که اینجا دربارهی عاشق «بهشت نقد» و نازو نعمت آن سخن میرود. مانند «گل به روح یار خوش نباشد»، «من دوستدار روی خوش موی دلکشم»، «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را» ...، «دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد» و غیره دهها، بلکه صدها غزل حافظ را مطالعه میکنید و میبینید که این شاعر سحربیان با چه طبع روان و آهنگ خوش غزل میگوید، چه لوحههای رنگین میآراید و آنها را با جواهرات معنی خاتمکاری میکند.
بهای چنین صنعت (هنر) عالی شاعر نامیرا (نمیرنده و جاودان) تنها با گفته خود او افادهکردن ممکن میشود:
غزل گفتی و درَ سفتی، بیا و خوش بخوان، حافظ،
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را.
در واقع، از روانی، خوشآهنگی موسیقی، سادگی زبان و صمیمیت غزلهای عاشقانهی حافظ، مثل غزل زیرین، کس بیاندازه کیفیت و حلاوت میبرد و مفتون زیباییهای حیات میشود:
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند / همدم گل نمیشود، یاد سمن نمیکند؟
دی گلهای ز طرهاش کردم و از سر فسوس / گفت که این سیاه کج گوش به من نمیکند!
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او / زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
چشم جهانبین، عقل رسا و دل حساس شاعر احساسات بیپایان سرشار محبت آدمی را افاده کرده و فکر کس را به درست درک نمودن ماهیت دنیای مادی و معنوی آدمیزاد و زیبایی آدم متوجه میسازد.
برای اثبات این ادعا دلیل از حافظ بسیار است.
ولی ما حالا چون نمونه بیان همین یک بیت لیریکی شاعر را در نظر داریم که این شکل ساده افاده چه اندازه صنعت، نفاست و معنی ظریف و لطیف دارد:
هرکس که دید روی تو، بوسید چشم من / کاری که کرد دیده من، بینظر نکرد
در نظم حافظ تصویر کلاسیک منظره طبیعت و لوحهنگاری مختصر ایام بهاران و وضعیتهای گوناگون دارای موقع و اهمیت مخصوص است. در تصویر شاعر طبیعت و آدم مونس و همدم یکدیگرند. از این رو گل و لاله، سرو و سمن، صبا و نسیم شمال، بلبل و قمری، گلگشت مصلا و جوی رکنآباد ...همه به آدم (انسان)، به عاشق و معشوق نزدیکاند و اکثریتشان همچون آبرزهای تشخیصی برای رابطهی قهرمانهای لیریکی خدمت میکنند.
بعضا اینگونه موجودات زیبای طبیعت همراه شاعر همه چون قهرمان لیریکی جلوهگر میشوند. چنانچه، در این پاره که عشق و جوانی ترنم مییابد، چنین خصوصیت را دیدن ممکن است:
رونق عهد شباب است دیگر بوستان را / میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را.
ای صبا، گر به جوانان چمن باز رسی / خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را!
چنین آبرزهای تشخیصدادهشده همچون رمز دوستی نیز به نظر میرسند، چون که حافظ «گوهر عشق» را جستوجو و کیفیت عشق و حیات را ترنم کرده آن را بیدوست و دوستی تصور نمیکند. بیهوده نیست، که او یک سلسله شعرهای خود را در موضوع دوستی و رفاقت گفته است و در بسیار غزل خود محبوبه را همچون دوست و رفیق تصویر میکند و دوست مینامد. به عقیده شاعر، اعتبار دوست و دوستی به غایت بلند است. شاعر آن را از مقدسات بافته و افسانهای بالاتر میشمارد چون که آن موهوم و بیفایده است و این معلوم و سودبخش:
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور / با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
از بس که حافظ در نتیجه نزاع و نفاق رویدادن پراکندگی، ناخوشی و ضدیت و ناسازگاریها را در جمعیت زمان خود بسیار دیده است، بهترین صلاح کار را در اتفاق و دوستی مردمان دیده، رواج و رونق دادن دوستی و بر هم زدن بنیاد دشمنی را تلقین میکند. در این بابت حکم و شعار شاعر این است:
درخت دوستی بنشان، که کام دل به بار آرد / نهال دشمنی بر کن، که رنج بیشمار آرد!
چنان که دیدیم، حافظ همچون استاد نظم یکی از بزرگترین و بانفوذترین ادیبان متفکر انسانپرور ادبیات کلاسیک فارس و تاجیک است. بیان آن همه شوریدهخاطری و اعتراضهای اجتماعی، تلقین حیات و بهار عمر آدمی و رد موهوماتفروشی جاهلانه، ترغیب دوستی و رفاقت ترنم دلآویز عشق و زیبایی، که در ایجادیات او دیده میشود، محض ظهورات گمانیسم حیاتبخش اوست.
قوه سلاست آهنگ و مضمون شهروندی لیریکی حافظ محض در همین است. این عاشق زندگی و ترانهسرای محبت پاک بیزوالی خود را در همین عشق حیاتی میبیند، چنان که میگوید:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما!
چاپ آثار حافظ
در آموزش و نشر میراث ادبی این استاد بیزوال کلام بدیعی دانشمندان بسیار کشورهای شرق و غرب سعی و کوشش نشان دادند و نشان میدهند.
در این کار مخصوصا خدمت دانشمندان ایرانی که نسخههای بسیار اشعار حافظ را به طبع رسانده، دائر به ایجادیات شاعر چندین اثر تدقیقی(تحقیق) بهوجود آوردهاند، خیلی بزرگ است.
آثار حافظ در ایران با دو راه چاپ شده است که نمونه آن را در این جا ذکر کردن از فایده خالی نیست.
یکی نشر علمی انتقادی است که نسخههای چاپکرده عبدالرحیم خلخالی (سال ۱۹۲۸) محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی (سال ۱۹۴۱) و استاد پرویز ناتل خانلری (سال ۱۹۵۸) از نسخههای بااعتماد آثار حافظ است.
نسخه چاپ پرویز خانلری از روی دیوان دستخط سال ۸۱۳-۸۱۴ هجری (۱۴۱۰-۱۴۱۱ میلادی) و نسخه عبدالرحیم خلخالی از روی دیوان دستنویس سال ۸۲۷ هجری (۱۴۲۳-۱۴۲۴ میلادی) واقع شده است.
دیگری نشر عاموی منتخبات دیوان حافظ بوده، نشر گوناگون مصور است و با سعی و اهتمام دانشمندان گوناگون ایرانی واقع شده است.
مثلا، (دیوان حافظ شیرازی)، نشر شرکت نسبی قانون کتاب، سال ۱۳۲۸ (سال ۱۹۴۹) که شرح مختصر زندگانی حافظ داده شده است. (دیوان خواجه حافظ)، که نشر کتابفروشی محمدحسن علامی بوده، در آخر دیوان بعضی اصطلاحات اشعار نشر کتابفروشی و چاپخانهی حاجی محمدعلی علمی میباشد از همین قبیلاند.
در تاجیکستان ساویتی هم دائر به نشر و تدقیق آثار ادبی حافظ کارهای شایستهای انجام یافتهاند. اولین منتخبات حافظ با سعی و اهتمام ایرانشناسی معروف پروفسور ا. ن. بالدیروف سال ۱۹۴۰ و بعدها سال ۱۹۵۱ به طبع رسیده است. پس نسخه ترتیبدادهی ادبیاتشناس تاجیک پروفسور خالق میرزازاده تحت عنوان (منتخب دیوان) سال ۱۹۵۷ به مطالعه خوانندگان رسید.
سال ۱۹۶۷ (منتخب غزلیات) حافظ را شاعر تاجیک جمشید شنبهزاده منظور عامه مردم کرد.
همچنین به مناسبت جشن ۶۵۰ سالگی حافظ انستیتوی شرقشناسی آکادمی فنهای(علوم) تاجیکستان با تشخیص ادبیاتشناس مشهور تاجیک پروفسور عبدالغنی میرزایف و کارمند علمی انستیتوی شرقشناسی آکادمی فنهای اتحاد شوروی گلیمآو چاپ علمی یک سلسله از نسخههای دستخط قدیمی غزلیات حافظ که در کتابخانه انستیتوی نامبرده محفوظ است، به حروفات عربی به مطالعه خوانندگان و متخصصان تاریخ ادبیات فارس و تاجیک تقدیم میشود.
در بابت آموزش و تدقیقات علمی ایجادیات حافظ شیرازی هم ادبیاتشناسان ساویتی، در آن جمله ادبیاتشناسان تاجیک بعضی کارهای مهم کردهاند.
اینجا، پیش از همه مقالههای به تفصیل ا. ن.بالدیروف، خالق میرزازاده، ی. س. براگینسکی همچنین اثر تدقیقاتی عبدالغنی میرزایف تحت عنوان «فانی و حافظ» سزاوار قید است.
غیر از این ادبیاتشناسهای انستیتوی زبان و ادبیات به نام رودکی، انستیتوی شرقشناسی و دانشگاه دولتی تاجیکستان به نام و. ا. لنین دو مجموعه مقالههای علمی را دائر به حیات و ایجادیات حافظ به چاپ حاضر کردهاند که تحفه خاکسارانهای به جشن شاعر نامدار و متفکر شرق خواهد بود.
گفتن ممکن است، که همه این کارهای انجامداده ما در ساحه حافظشناسی تنها ابتدای کارهای بزرگ علمی و تدقیقاتی آینده است.
ایجادیات حافظ بهر بسی دامندار است و موج آن به بسیار ادبیاتهای ملی حاضر جهان، از جمله تا به نظم معاصر خلقهای فارس و تاجیکزبان آمده میرسد. نظم چنین شخص بزرگوار و متفکر نامی تدقیقات علمی منبعده بزرگی را سزاوار و انتظار است.
سال ۱۹۷۱