به گزارش ایرناپلاس، مدیرعامل تراکتور بهگونهای سخن گفت که گمان میرفت به نمونه موفق خصوصیسازی یک باشگاه در فوتبال ایران تبدیل شود اما این تیم پرطرفدار در روزهای اخیر با نمایشی پر التهاب، در میان انحلال و تعلیق گرفتار است و با بدهی ۳۸۸ میلیارد تومانی دست به گریبان.
در واقع باید گفت شروع کار او با صرف هزینههای سنگین و تغییرات گستردهای که در کادر مدیریتی، فنی و بازیکنان این باشگاه آغاز شد. با ستارههای تراز اول تیم ملی همچون شجاعی، دژاگه و حاجصفی قراردادهای دلاری، نه ریالی بست تا در کنار «لی هری اروین» و «آنتونی استوکس» بتواند به اهدافی که در سر دارد، دست یابد.
دو ماه پس از روی کار آمدن زنوزی یعنی پنجم مردادماه ۱۳۹۷ در مطلبی با عنوان «تراکتورسازی، استیلآذین نشود» به همه اشتباههایی که در آن روزها انجام میداد اشاره کردیم و اکنون پس از سه سال در آستانه چهارمین سال خصوصی شدن باشگاه تراکتور نتیجه اندیشههای اشتباه و نسنجیده زنوزی منجر به نگرانی اهالی فوتبال بهخصوص طرفداران پرشور آن شده است.
پروندههای بینالمللی و داخلی
باشگاه تراکتور در چند ماه گذشته با سیلی از پروندههای بینالمللی و داخلی مواجه شده و تا این لحظه تنها در دادگاه حکمیت ورزش (CAS) به پرداخت ۴۷۵ هزار دلار به استوکس، ۱۷۵ هزار دلار به اروین و ۸۸۰ هزار دلار به کنستانت محکوم شدهاند.
اکنون بهدلیل عدم پرداخت مطالبات استوکس پنجره نقلوانتقالاتی این تیم بسته شده، یک پرونده باز یک میلیون و ۱۰۰ هزار یورویی دیگر نیز در این دادگاه دارد که مربوط به کوین فورچونه است و احتمال میرود تا چند روز آینده رأی نهایی این پرونده سنگین نیز صادر و وضعیت مالی تراکتور بدتر از دیروز شود.
این باشگاه باید بیش از ۴۰ میلیارد تومان به استوکس، اروین و کنستانت پرداخت کند که اگر به موقع پرداخت نشود، با جرائم سنگینتری از سوی فیفا مواجه خواهد شد.
معبد بازیکنان بیکیفیت خارجی و جولانگاه دلالها
تراکتور که در این سالها به معبد بازیکنان بیکیفیت خارجی و جولانگاه دلالها تبدیل شده بود و حتی مربیان سابق این باشگاه نیز در مصاحبههای خود به این موضوع اشاره داشتهاند، حالا یکی از بحرانیترین دوران خود را سپری میکند؛ تا جاییکه برای پرداخت مطالبات اشکان دژاگه و مسعود شجاعی نیز توافقنامهای با این بازیکنان به امضا رسانده و باید تا ماههای آینده باقیمانده مطالبات آنها را پرداخت کند.
علاوه بر پروندههای بینالمللی، در پرونده علیرضا منصوریان و دستیارانش نیز از سوی کمیته وضعیت محکوم شده و باید دید در نهایت چه سرنوشتی در انتظار یکی از پُرهوادارترین تیمهای ایران خواهد بود.
سودای آبراموویچ شدن
در ایران هر تیمی که خصوصی شد مالکان آن در سر سودای آبراموویچ(مالک باشگاه چلسی در لیگ برتر انگلیس) شدن را در سر میپروراندند اما هر کدام آنها که راس کار قرار گرفتند دلیل کارشان یا مطرح شدن خود بود و یا استفاده از مزیتهای خاص سرمایهگذاری در فوتبال.
آبراموویچ، شیخ منصور، ناصر الخلیفی و خانواده گلیرزها در باشگاههای چلسی، منچستر سیتی، پاریسنژرمن و منچستر یونایتد از سرمایههای شخصی خود استفاده کردند و به سود کلان هم رسیدهاند نه با پولهای وام گرفته شده و انتظار همکاری از دولت!
هنوز تیمی در ایران روی کار نیامده که از دوران خصوصیسازی آن بیشتر از پنج سال بگذرد و بتواند صحیح و سالم از توفان مشکلات اقتصادی و فوتبال بدون درآمد ما، جان سالم به در برد!
پروسه خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس
افرادی که وارد بازی خصوصیسازی یک تیم شدهاند در نخستین گام مشاوران خوبی را به خدمت نگرفتند و از افرادی بهره بردند که تنها به فکر کسب درآمد بودند.
اکنون نیز از سر گیری پروسه خصوصیسازی دو تیم استقلال و پرسپولیس که شروع آن از سال ۱۳۸۷ در دستور کار سازمان خصوصیسازی قرار گرفته و هیچگاه به واقعیت تبدیل نشده، دوباره به کار افتاده و امیدواریم این دو باشگاه بزرگ که اعتبار فوتبال ایران هستند به سرنوشت بقیه تیمهای خصوصی کشور دچار نشوند.
در فوتبال ما، بیشتر مالکان به طور مستقیم در همه امور دخالت داشته و همین امر سبب شده تا خیلی زود آن باشگاه به نابودی کشیده شود.
تراکتور، آخرین قربانی خصوصیسازی میشود؟
موفقترین تیمهای خصوصی هم با وجود میلیاردها تومان سرمایه در سه تا چهار سال به زانو در آمدهاند و مدیران خوشبین بخش خصوصی با کوهی از بدهی و تقریباً در آستانه انحلال و تعلیق، تیم را به حال خود رها کردند و محمدرضا زنوزی هم با همه وعدههایی که داده بود، این کار را کرد.
در حال حاضر تراکتور آخرین قربانی خصوصیسازی است. زنوزی تیمی را که میخواست به قهرمانی در لیگ برتر و حضور در جمع چهار تیم برتر آسیا برساند، رها کرده و دیگر خبری از او نیست. اکنون پنجره نقلوانتقالاتی این تیم پرطرفدار بسته است و مدیران این باشگاه باتوجه به نداشتن منابع کافی برای پرداخت بدهیهای خود به سراغ فروش بازیکنان تاثیرگذارشان رفتند.
چند بازیکن اصلی این تیم هم با پایان قراردادهایشان از تراکتور جدا شدند و این تیم در سرگردانی محض به سر میبرد!
هرگز روی آرامش ندید
شاید زنوزیهای فوتبال در این اندیشه بودند میتوان روی فوتبال هم پولهای کلان سرمایهگذاری کرد و سود برد. فوتبال حرفهای یعنی گردش مالی حرفهای و داشتن سرمایه، یعنی باز بودن دست برای هر پروژهای. اما واقعیت اینکه، فوتبال ایران مانند چاه ویلی میماند که هرچه داخل آن پول بریزید پر نمیشود و قرار نیست روزی تراز مالی تیمها مثبت شود!
درباره تراکتور نباید فقط به مسائل و مشکلات مربوط به بخش خصوصی و عدم درآمدزایی اشاره کرد. امروزه اگر این باشگاه به شرایطی رسیده که تا آستانه انحلال و تعلیق پیش میرود مقصر اصلی آن به مدیریت این مجموعه برمیگردد که با تغییرات مکرر در کادر فنی، هرگز اجازه نداد این تیم روی آرامش به خود ببیند.
مدیریت ضعیف
این نخستین بار نیست که یک تیم خصوصی نمیتواند در ایران دوام آورد. مالکان تیمهای خصوصی، درآمد خاصی از باشگاهداری کسب نمیکنند و در کنار مدیریت معمولاً ضعیف و مسالهدار، بعد از مدتی قید تیمداری را میزنند.
پیش از این نیز تیمهایی مانند استقلال اهواز (برادران شفیعزاده)، پگاه گیلان، شموشک نوشهر (مرحوم مسعود درویش)، استیلآذین (حسین هدایتی)، شهید قندی یزد، شیرینفراز (فرمان کریمی)، ملوان بندرانزلی (حسین هدایتی)، ابومسلم (مهدی زمان)، گهر دورود (حسین هدایتی)، شاهین بوشهر، استقلال خوزستان، سیاهجامگان، داماش گیلان (امیر عابدینی)، نساجی مازندران (مهدی پرهام)، خونهبهخونه بابل، راهآهن (بابک زنجانی)، صبای قم، نفت تهران و ... به این وضعیت دچار شدهاند.
حق پخش تلویزیونی
در فوتبالی که قیمتها به طور سرسامآوری بالا میرود و از طرفی درآمدی وجود ندارد، همه مالکان خصوصی محکوم به شکست هستند زیرا اصلیترین منبع درآمد تیمها یعنی حق پخش تلویزیونی به آنها داده نمیشود و حتی برخی از تیمها در سایر رشتهها مجبورند برای نمایش مسابقاتشان، هزینه کنند.
با این اوصاف عجیب نیست که بیشتر تیمهای خصوصی در ایران به مرز نابودی کشانده شدهاند. بهتازگی شایعه شده که باشگاه شهرخودرو فروخته شده و ممکن است تا پایان این فصل به شمار تیمهای خصوصی و ورشکسته افزوده شود.
اگر بخواهیم واقعیتها را بگوییم، خصوصیسازی در لیگ برتر ایران تا کنون محکوم به نابودی و شکست بوده و تا به حال کسی از این آزمون سربلند بیرون نیامده و در پایان، سرمایه و اعتبار مالکان تیمهای خصوصی و رویای هواداران از بین میرود.
ملزومات موفقیت در فوتبال حرفهای
در واقع دو تجربه باشگاهداری تراکتور و استیلآذین نشان میدهد که تا زمانی که پشت هر ریال پولی که در یک باشگاه یا فوتبال خرج میشود نیت برداشتن یک ریال بالاتر و کسب سود نباشد، موفقیت هم حاصل نخواهد شد.
فوتبال بدون درآمدهای مشخص است که مهمترین آن حق پخش تلویزیونی بوده؛ زیرا۷۰ هفتاد درصد درآمد همه تیمهای خصوصی، از حق پخش تلویزیونی حاصل میشود و سپس درآمد حاصل از لباس فروشی و فروش بازیکن.
مالکی که فوتبال حرفهای را نمیشناخت تصور کرد با چند ده میلیارد پول خرج کردن مصونیت آهنین اطراف خودش درست میکند. فوتبال حرفهای، انجام رفتارهای سلیقهای برای کسب محبوبیت نیست؛ فوتبال حرفهای خریدن برند آدیداس از کالیفرنیا نیست. فوتبال حرفهای یعنی برنامهریزی، درست پول خرج کردن. درآمد پایدار. تراکتور کدامش را داشت؟
«کیان» مُرد تا «پورا» جان بگیرد
قصه خصوصیسازی فوتبال ما اینگونه آغاز میشود؛ پولدارها میآیند، مدتی را هزینه میکنند و معروف میشوند، بعد خاکستری بر جای میگذارند و میروند.
تیم پورا در روزهای پایانی دهه ۶۰ را بهیاد میآورید؟ عبدالله صوفیانی صادرکننده پوست و روده ایران بود هوس تیمداری به سرش زد و باشگاه جدید خود را روی خرابه یک باشگاه قدیمی بنا کرد؟ «کیان» آن روز مرد تا «پورا» جان بگیرد و پورا، نخستین تیم خصوصی ایران پس از انقلاب بود، اما نتیجهاش چه شد؟ هیچ!
بعد نوبت به حسین هدایتی رسید و استیلآذین روی خرابههای تیم اکباتان که روزگاری بازیکنساز بود، بنا نهاده شد؛ اکنون نه اثری از اکباتان مانده و نه اثری از استیلآذین و مالک پرماجرایش!