به گزارش ایرناپلاس، پروژه سینمایی «تاجر ونیزی» به نویسندگی و کارگردانی صالح دلدم و محصول مشترک ایران و ایتالیا به تهیهکنندگی مشترک سیدعلیرضا سجادپور و کمپانی «فیلمار اس.آر.ال» ایتالیا، در ایران و ایتالیا جلوی دوربین خواهد رفت و موافقت اصولی این فیلم سینمایی از سوی شورای پروانه ساخت فیلمهای سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد صادر شده است.
گفته شده این فیلم در ژانر کمدی گانگستری و با نگاهی امروزی به تاجر ونیزی شاهکار ویلیام شکسپیر ساخته خواهد شد و با توجه به هماهنگیهای بینالمللی و ساخت دکور و فصلهای مختلف فیلمبرداری، از پروژههای تدارکات وسیع و با برنامهریزی طولانی به حساب میآید که پیش تولید آن تا اواخر سال به طول خواهد انجامید.
پیش از این اثر سینمایی، فیلمهای بسیار دیگری بوده است که با کشورهای خارجی به عنوان محصول مشترک ساخته شده و گاهی به نمایش هم درآمدهاند. برای مثال فیلم «مهمانخانه ماه نو» برای نخستینبار در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و در سال گذشته نیز اکران آنلاین شد. این فیلم محصول مشترک کشورهای ایران و ژاپن است. یا فیلم «رستاخیز» با موضوع قیام امام حسین(ع) هم در زمره این آثار قرار دارد.
با توجه به اهداف مختلف از تولید محصولات مشترک، به تاثیرات اینگونه آثار سینمایی بر پیشرفت و توسعه سینمای داخلی و همچنین معرفی سینمای کشور به مجامع بینالمللی پرداختیم. و در همین رابطه با احمد طالبینژاد نویسنده و منتقد سینما به گفتوگو پرداختیم.
ضرورت مدیریتی جدی بر یک شیوه فیلمسازی
طالبینژاد درباره فیلمهای محصول مشترک سینمای ایران با دیگر کشورها و تاثیر آنها بر پیشرفت و توسعه سینمای داخلی به خبرنگار ایرناپلاس گفت: تولید مشترک در میان بیشتر کشورها رایج است. آمریکا با بسیاری از کشورهای اروپایی بهویژه انگلیس و حتی با ژاپنیها و چینیها فیلم مشترک تولید کرده است.
این یک روال قدیمی است. یعنی صنعت سینما گاهی به دلایل مختلف، به سمتِ تولید فیلمهای مشترک میرود. این شیوه در سینمای ایران پیش از انقلاب هم وجود داشت و فیلمهای بسیاری با کشورهای خارجی تولید میشد. این همکاریها بیشتر با ترکیه و سپس لبنان، هندوستان و حتی آمریکا هم اتفاق افتاد. برای مثال فیلم معروف «کاروانها» محصول مشترک ایران و آمریکا بود.
وی افزود: چنین شیوه فیلمسازی میتواند چند هدف داشته باشد، یکی از آنها، مُعرف فرهنگ کشور اصلی باشد. دیگر اینکه، سینمای آن کشور را به بازار جهانی معرفی میکند. چون با وجود کوششی که برای معرفی فیلمهای سینمایی ایران در این چند دهه اخیر شده است متاسفانه در بازار جهانی حضور پررنگی نداریم.
به گفته او، گاهی چند فیلم از آثار مرحوم عباس کیارستمی، اصغر فرهادی یا مجید مجیدی به بازار جهانی راه پیدا کرده اما همچنان بازار ما، محدود به خود ایران و بعضی از کشورهای پارسی زبان است که آنها هم خیلی خریداران جدی و پولداری نیستند. چنین شیوه فیلمسازی روال خوبی است البته اگر به شکل جدی مدیریت شود. نکته این است که در زمینه تولید فیلم مشترک، مدیریت درستی وجود ندارد.
خدمت نکردن فیلمهای ساخته شده به عنوان یک هنرصنعت
ساخت فیلمهای سینمایی محصول مشترک با کشورهای دیگر اتفاقی بدیعی نیست و ممکن است در طول این سالها با فراز و فرودهای بسیاری مواجه شده باشد. این پرسش مطرح میشود که تاریخچه فیلمهای محصول مشترک در سینمای ما چگونه است؟
طالبینژاد در این رابطه گفت: در دهه ۶۰ در ماهنامه فیلم، سلسله مطلبی به نام مروری بر تولیدات مشترک سینمای ایران داشتم که در واقع همه فیلمهایی که تا آن زمان توسط ایران و کشورهای دیگر به صورت محصول مشترک تولید شده بودند را معرفی و ارزیابی کردم. حاصل این سلسله مقالهها برای خودم به عنوان پژوهشگر و بعد برای خوانندهها این بود که ما در این محصولاتِ مشترک امتیاز زیادی به دست نیاوردهایم.
وی با ذکر مثالی، چگونگی تولید فیلمی آمریکایی در کشور را شرح داد و گفت: برای مثال فیلم «کاروانها» یک اثر آمریکایی بود که درباره کشوری به نام زادستان بود. داستان اصلی باید در افغانستان آن زمان اتفاق میافتاد. اما چون در آنجا آمریکاییها نتوانستند شرایط مورد نظر را پیدا کنند به سراغ ایرانیها و مکانی به نام شرکت صنایع فیلم ایران که آقای بهمن فرمانآرا مدیرعامل آن بود، آمدند و فیلم را ساختند. عوامل آن فیلم، از امکانات و هزینههای ارزان کشور استفاده کرد. اما آن اثر نه تنها ایرانی نبود بلکه نیروهای ایرانی بسیار کم در آن کار کردند و نقش اصلی را یک بازیگر درجه سوم آمریکایی برعهده داشت.
در واقع کارگردان، فیلمبردار و عوامل اصلی آمریکایی بودند اما ایرانی ها بیشتر در این فیلم بیگاری میکردند. بنابراین میتوان گفت که این اثر محصول مشترک نبود چون آنها به ایران آمدند تا از نیروی انسانی ارزانقیمت استفاده کنند، در واقع به نوعی مفتسازی بود.
این منتقد ادامه داد: یک مجموع فیلم هم با کشور ترکیه ساختند که بینابین است. به این معنی که اولا هیچیک از آنها فیلمهای خوب و باکیفیتی نبودند، بلکه یکی از یکی دیگر سطحیتر بود. تاثیرگذاری این آثار به اندازهای بود که مرحوم ایرج قادری چون در آن فیلمها زیاد بازی میکرد، در ترکیه شناخته شد. اما امتیازی برای سینمای ایران با مفهوم حتی صنعتیاش به همراه نیاورد. یک فیلم خوب به نام «صحرای تاتارها» به کارگردانی والریو زرلینی و تهیهکنندگی بهمن فرمانآرا از روی رمانی به همین نام ساخته شد. این اثر میتوانست فیلم ارزشمندی باشد که اغلب صحنههایش هم در ارگ بم فیلمبرداری شد. فیلم خوبی بود اما دوباره به اسم ایران تمام نشد بلکه به اسم سینمای ایتالیا معرفی شد.
به گفته طالبینژاد، ارزیابی کلی این است که عوامل این فیلمها میآمدند و از امکانات کشور استفاده میکردند، چون ایران برای تولید فیلم ارزانترین کشور بود. در واقع سیاه لشکرها، نیروی انسانی، کارگرها و پشت صحنه بسیار ارزان تمام میشد. به هر حال هدف آنها از تولید مشترک این بود که هزینههای فیلمشان را کم کنند. این فیلمها هیچکدامشان نتوانستند به سینمای ایران به عنوان یک هنرصنعت خدمت کنند و حداقل آنها را به بازار جهانی سوق دهند؛ اما این مساله در هند اتفاق افتاد و سینمای این کشور به بازار جهانی راه پیدا کرد و فیلمهایشان در انگلستان و آمریکا اکران میشود. به این دلیل که اولا سینمای آنها ستارهسالار است و ستارههای معروفی در آنجا هستند که جهانیان آنها را میشناسند.
دسترسی به بازار و مجامع اقتصادی سینما با محصول مشترک
وی با بیان اینکه فیلمهای محصول مشترک به وارد شدن سینمای ما به بازار جهانی کمک زیادی نکرده است، گفت: متاسفانه نتوانستیم حتی بازیگران بزرگمان را به آنها بشناسانیم. اگر در سالهای اخیر میبینیم که آثار اصغر فرهادی به بازار جهانی راه پیدا کرده به دلیل تولید مشترک نیست؛ برای مثال فیلم «همه میدانند»، خیلی فیلم موفقی از کار در نیامد. در واقع اصغر فرهادی دو اسکار و چند جوایز معتبر دیگری گرفته است و میتوان گفت که مانند کیارستمی کارگردانی بینالمللی و تثبیت شده است. اما چند کارگردان مانند اصغر فرهادی داریم؟ جوانانی که فیلم میسازند و به فلان جشنواره میروند و جایزه میگیرند هیچکدام نتوانستهاند به آن شکل جایگاه قرص و محکمی در بازار فیلم جهان پیدا کنند.
طالبینژاد درباره اهمیت و نقش بازار فروش در موفقیت فیلمهای محصول مشترک نیز گفت: منظور از بازارِ فروش تنها جنبه اقتصادی آن نیست، نکته این است که فیلم باید دیده شود. این طور نیست که هر فیلمی بعد از ساختهشدن به راحتی دیده شود؛ باید فیلم یا دیویدیاش به فروش برسد یا در سینماها به نمایش درآید یا اینکه از طریق پلتفرمها خریداری شود و مردم آن را ببینند اما متاسفانه در کشور ما چنین نیست. یعنی فیلمی که در آمریکا ساخته میشود و روی پرده میرود چند روز بعد سیدیاش در خیابانهای کشور فروخته میشود. منظور از به بازار راه پیدا کردن این است که فیلم ما بتواند وارد پلتفرم نتفلیکس شود و تعداد زیادی بتوانند آن را ببینند.
وی تاکید کرد: منظور، فقط اقتصاد فیلم نیست. به هر حال سینما هنر-صنعتی گران است. یعنی اگر قرار است دیده شود باید از ابتدا در آن بازار جا بیفتد، مردم پول بدهند و آن فیلم را تماشا کنند؛ هر چه فروش بیشتر باشد یعنی تعداد تماشاگران آن هم بیشتر است.
توانایی ورود به بازار جهانی با فیلمهایی با موضوعهای انسانی
این منتقد در پاسخ به این پرسش که کیفیت آثار سینمایی ساخته شده باید در چه سطحی باشد که مورد توجه به بازارهای خارجی قرار گیرد، گفت: به طور قطع این اشتباه است که ما باید فیلمهایی در حد استاندارد سینمای آمریکا بسازیم، نه توانایی این کار را داریم و نه باید این کار را بکنیم. با فیلمهایی که موضوعهای انسانی را مطرح میکنند میتوان به بازار جهانی راه پیدا کنیم. برای مثال فیلمهای کیارستمی داستانهای ساده انسانی دارند که با روح و روان هر انسانی در هر جایی از این جهان میتواند ارتباط برقرار کند.
وی افزود: به یاد دارم که وقتی فیلم جدایی نادر از سیمین اسکار گرفت؛ یکی از افراد مشهور حوزه سینما در دنیا گفته بود که من دیشب این فیلم را دیدم و احساس کردم که فیلم، چقدر حدیث نفس ما انسانها در هر جای دنیاست. نکته در این است که فیلمهای اصغر فرهادی نه جلوههای ویژه خاصی دارد و نه درباره موارد خاصی، بلکه داستانهای ساده و روان را با شیوه درست، منطقی و غافلگیرکننده جلو میبرد.
ما میتوانیم با همین سینمای ساده که مانند زبان فارسی ساده است با بسیاری از کشورهای دنیا ارتباط برقرار کنیم. اما به هر حال برای کسانی که فارسی متوجه نمیشوند باید یک زیرنویس خوب داشته باشیم که بتواند اثر را معرفی کند.
با مختصات سینما و فرهنگ خودمان فیلم بسازیم
این منتقد پیشکسوت با بیان دلایلی از ضرورت ساخت آثاری با مختصات و فرهنگ کشور خودمان، بیان کرد: وقتی میگویم بازار جهانی منظور این نیست که مانند آمریکاییها با استفاده از آن شیوههای فناوری و دیجیتال که توانستند بازار را قبضه کنند ما هم همان کار را انجام دهیم؛ چینیها این کار را کردند و شکست خوردند. فیلمهایی که ساختند از نظر فنی خیلی خیرهکننده بود اما فروش خوبی نداشت؛ در واقع تنها موجی از این آثار بودند و به جریان تبدیل نشدند، چون از فیلمهای آمریکایی تقلید میکردند. ما با مختصات سینما و فرهنگ خودمان باید فیلم بسازیم.
برای مثال ۵۰ سال است که از زمان ساخت فیلم «گاو» میگذرد. اما هنوز در هر کجای دنیا که نمایش داده میشود به عنوان یک فیلم کلاسیک مهم در تاریخ سینما شناخته میشود. چند سال پیش که نسخه دیجیتال آن در فرانسه نمایش داده شد، بیشتر روزنامهها نوشته بودند که این فیلم یک شاهکار است؛ نه تنها در ایران بلکه در تاریخ سینمای جهان.
در واقع این فیلم اثر سادهای است درباره رابطه انسان با طبیعت و حیوان و مسائل این چنینی. بنابراین ما میتوانیم با همان فیلمها و مضامین انسانی میلیونها نفر در سراسر جهان را تسخیر کنیم و از این جهت سینمای کشور به بازار مصرف جهانی راه پیدا کند. در غیر این صورت در جشنوارهها محصور خواهیم ماند.