جمعه شب گذشته به پارک ملت زنجان رفتیم. از زمان کرونا این پارک به روی خودروها بسته شده بود. افراد میتوانستند بدون خودرو برای ورزش و پیادهروی وارد پارک شوند. پارک صفا و رونق ویژهای پیدا کرده بود. در بحبوحه سرعت و پیشروی زندگی کسالتبار شهری، سروصدا، دود، گرما و آلودگی هوا، این پارک همچون بسیاری دیگر از پارکهای عمومی شهرها جایی است که پرندگان و مسافران خسته از سروصدای شهر به آن پناه میبرند و اندکی استراحت میکنند.
اما دو روز پیش ماجرا کلا عوض شد. شب که وارد پارک شدیم، در کمال شگفتی، همه نقاط داخل و اطراف پارک پوشیده از ماشین بود. داخل پارک ترافیک، دو طرفه شده و معابر کاملا قفل بود. از اندک فاصله بین خودروها نیز موتورسواران زیر ۱۸ سال به صورت گروهی، حرکت میکردند و اجازه حرکت به عابران پیاده را نمیدادند.
وقتی به خیابانهای داخل پارک نگاه میکردیم گویی اتوبانهای شهرهای تهران و کرج را با بار ترافیکی بیشتر از اوج شلوغی و پیک رفتوآمد در تهران، به این پارک بزرگ زنجان آورده بودند. همه خیابانهای آن، قفل و ماشینها و عابران پیاده در ترافیک مانده بودند و در این میان، برخی رانندگان جوان نیز صدای موسیقی خودروها را تا آخرین درجه بالا برده بودند. احساس میکردید کنار اتوبان شهید همت و امام علی(ع) یا دیگر مسیرهای پرترافیک پایتخت راه میروید.
خیلی زود، از دود و صدای ماشین و موسیقی خسته شدیم. پیادهروی در آنجا، ترسناک و خطرناک شده بود. همه خودروها به دنبال جای پارکینگ بودند و سرنشینان آنها بر سر کوچکترین فضاها با هم بحث میکردند. کنار شهربازی پارک که رسیدیم، دیگر جایی برای حرکت نبود. به دلیل انبوه جمعیت و ماشین، همه چیز کاملا قفل شده بود. کاملا عصبی شده بودیم. ترجیح دادیم هر طور شده، از یکی از درهای پارک بیرون برویم و پس از یک پیادهروی طولانی در حاشیه خیابان، خود را به خانه برسانیم.
آنچه جمعهشب در پارک ملت زنجان دیدیم، آغاز فاجعهای است که میتواند در هر یک از شهرهای دیگر ایران رخ دهد.
کرونا با همه بدیهایش، این خوبی را هم برای جامعه و مردم ما داشت که آنها را عادت دهد، با خودرو وارد پارکهای عمومی و جنگلی نشوند؛ آرامش آنجا را برهم نریزند و این مکانها را از فلسفه هستی و ایجاد خویش تهی نسازند.
اکنون ماههاست به دلیل پروتکلهای بهداشتی و نظارت خوبی که از سوی مسئولان شهری و نیروی انتظامی به عمل آمده است، خودروها اجازه ورود به پارکهای عمومی را ندارند. رانندگان ناچارند خودروها را در حاشیه پارکهای عمومی متوقف سازند تا خانوادهها اسباب و وسایل خودرا به دست گرفته و در دل طبیعت، آرام بگیرند.
حالا ماههاست پارکهای جنگلی و عمومی همچون پارک سرخهحصار در شرق تهران، چیتگر در غرب آن و یا پارکهای بزرگ و عمومی شمال و جنوب پایتخت، واقعا پارک شده است؛ همه خانوادهها با آرامش و فراغ بال در دل طبیعت، مینشینند، استراحت میکنند و لحظههایی آرام و خاطرهانگیز را با یکدیگر رقم میزنند.
اما با افزایش واکسیناسیون کرونا و احتمال بهبود اوضاع در ماههای آینده، به نظر میرسد شرایط خوب پارکها در خطر قرار گرفته است. گویی، ما هنوز از کرونا درس نگرفتهایم و بار دیگر، میخواهیم با طبیعت سرناسازگاری بگذاریم.
طبیعت و کره زمین مانند بدن انسان، توانایی محدود و مشخصی دارد. طراحان توسعه شهری و ساکنان آنها دهههاست برای گسترش شهرها و امکانات آن به جان مزارع و باغات افتادهاند و درختها و طبیعت را زیرپای خودروها و ساختمانها قربانی کردهاند.
نتیجه این توسعه شهری، افزایش ترافیک، آلودگی هوا، سروصدا و انبوه مردمانی بوده که در سایه تبلیغات پرطمطراق رسانهها و صاحبان منافع ساختوسازهای بیرویه، از روستاها و شهرهای کوچکتر خود را به پایتخت و دیگر کلانشهرها و مراکز استانها میکشانند با این امید که مشاغلی با درآمدهای بالا بیابند و به رفاه و خوشبختی برسند؛ رویایی که اغلب به سراب تبدیل میشود و این افراد که از زادگاه خود، رانده و در شهرهای بزرگ، درمانده میشوند، خیلی زود دچار سرگشتگی میشوند.
زنجان نمونه بارز این توسعه بیقواره شهری است. برای پیشرفت این شهر شمال غربی کشور از دهه ۱۳۶۰ به بعد، مردم با همراهی مسئولان شهری و با کمک فناوری و قدرت فوقالعاده آن، به جان طبیعت، مراتع، باغها و زمینهای زراعی ارزشمند آن افتادند.
همه این زمینها در مدتی کوتاه به تامین مسکن کارمندان، کارگران و نیروهای نظامی و یا مهاجران روستایی بدون خانه اختصاص یافت و خیابانهای آسفالته و مجتمعهای تجاری، جای درختان و سبزهها را گرفت. همه این اقدامات به بهانه توسعه استان زنجان و به بهای بیکار کردن کشاورزان، روستاییان، دامداران و تولیدکنندگان مواد غذایی صورت گرفت. زمین های کشاورزی غنی اطراف شهر به سرعت اشغال شد و طبیعت به صورتی نامحدود به تصرف درآمد.
همه این اقدامات در شرایطی رخ داد که با وجود تحریمها و فشارهای اقتصادی دشمنان، هنوز این روستاها و تولید آنهاست که با وجود اعمال سیستم کوپنی و جیرهبندی در دورههایی در کشور، باعث شدهاند هیچگاه با کمبود غذا مواجه نشویم.
اما، ضرباتی که شهرها بر پیکر روستاها وارد آوردهاند، پایانی ندارد. مسئولان شهری، ساکنان روستاهای دور را با تبلیغات و وعدههای پر زرق و برق میفریبند و روستاهای نزدیک را با گسترش شهرها به نابودی میکشانند. مدیریت کل استانهای ایران و به دنبال آن، استان زنجان با ساختن راهها و آوردن برق و آب لولهکشی و ساختمانسازیهای بیرویه، دور تا دور اراضی کشاورزی را محاصره و زمینها را از آبیاری انداختند و به بهانههای ناموجه و بدون توجه به بیکاری کشاورزان، کاهش و گران شدن مواد غذایی و کاهش غذای دامها و دامداریها و در یک کلام، بدون آیندهنگری برای این استان و همه ایران، توسعه و اقتصاد آجری و ناپایدار را ایجاد کردند.
این اقتصاد آجری، بلای جای پارکها هم شده است. در پارک ملت زنجان، به دلیل ایجاد جادههای چهار بانده و پارکینگ خودروها داخل پارک، خودروها را به درون پارک هدایت میکنند و این وضعیت سبب شده است این روزها داخل پارک هیچ تفاوتی با خیابان های شهر نداشته باشد. حتی متوجه شدم بسیاری از افراد برای تمرین رانندگی در جای خلوت و یا برای ماشینسواری از خیابانهای داخل این پارک عمومی استفاده میکنند.
مشکل بعدی، روشن کردن آتش داخل پارک و خاموش نکردن آن بود. جمعهشب همه جا میتوانستید تودههای آتش رها شده را ببینید. نتیجه آن را شنبه متوجه شدند؛ همان شب حجم زیادی از پارک دچار حریق و آتشسوزی شده بود.
احساس میکنم خاموش کردن سریع آتش در آن پارک با این همه خشکسالی، خشکی هوا و وزش بادهای گرم، لطف خدا بوده است. اگر درختان دچار حریق میشدند میخواستید چه کنید!؟
امیدوارم فرهنگ سنگ و بلوک، سیمان، آهن و آسفالت و آلاچیق از داخل پارکهای ایران و زنجان حذف شود و کارپردازان شهرداریها اجازه دهند پارکها به صورت طبیعی با راه خاکی و طبیعی باقی بماند و این قدر دخل و تصرف داخل پارکها نکنند؛ این نتیجهای است که بسیاری از کشورهای غربی امروزه به آن رسیدهاند. در همین پارک ملت اگر روز تابستان وارد آن شوید از آفتاب و گرما هلاک میشوید و شرایط حضور در آن فقط برای شب و عصر مناسب است.
با تجربهها و درسهایی که کرونا به ما داد، چارهای نداریم جز آنکه به طبیعت و محیطهای سبز و طبیعی اهمیت دهیم، فقط برای دید و بازدید خانوادگی، ورزش و پیادهروی از پارک استفاده کنیم و روشن کردن آتش و ورود خودرو و وسایل نقلیه را به داخل پارکها بطور کلی ممنوع سازیم.
اگر این اتفاق بیفتد توفیق اجباری برای انجام پیادهروی و تامین سلامت مردم خواهد بود و مواد غذایی کمتری به داخل پارک برده خواهد شد؛ موضوعی که هم به سلامتی و شادابی افراد کمک میکند و هم، زبالههای کمتری را به محیط زیست میریزند. کاهش تشریفات و راحتی دید و بازدیدهای دوستانه و فامیلی در داخل پارک از دیگر آثار و پیامدهای مثبت این رویداد است.
در حال حاضر، سطح رفاه خانوادهها نسبت به دهههای گذشته بالاتر رفته و تعداد فرزندان کمتر شده است. سرانه مصرف انواع مواد غذایی بالاست و خانوادهها دچار افزایش وزن شدهاند. بیشتر افراد چاق جامعه ما در سنین ۲۵ تا ۴۰ سالگی هستند و پزشکان هشدار دادهاند در کمتر از پنج سال آینده بسیاری از این افراد دچار بیماریهای قلبی و عروقی، دیابت و دیگر عوارض چاقی خواهند شد.
اکنون که با توسعه ناپایدار شهرها بدون آیندهنگری و کاهش زندگی روستایی و کار جسمی و یدی مواجهایم، تابلوهای آموزشی برای تشویق خانوادهها به پیادهروی دستهجمعی و داشتن رژیم غذایی با کالری مناسب و کم با ایجاد تابلوها و بیلبوردها در داخل پارکها میتواند جلوی افرایش هزینههای بهداشتی و درمانی افراد را بگیرد و به سلامت هر چه بیشتر مردم کمک کند.
یادمان باشد پارکها، نفس شهر و مردم آن هستند. مدیران شهری در همه شهرها باید مراقب پارکها، درختان، زمینهای کشاورزی و زراعی باشند و هرگونه ساختوساز و تردد وسایل نقلیه را در آنها ممنوع کنند. اگر این کار را نکنیم، طبیعت این بار با تنبیهی فراتر از کرونا، نفس ما را خواهد گرفت.
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۵
زنجان نمونه بارز توسعه بیقواره شهری است. برای پیشرفت این شهر شمال غربی کشور از دهه ۱۳۶۰ به بعد، مردم با همراهی مسئولان شهری و با کمک فناوری و قدرت فوقالعاده آن، به جان طبیعت، مراتع، باغها و زمینهای زراعی ارزشمند آن افتادند.