تهران- ایرناپلاس- هیچ‌کس منکر برخی اشتباه‌ها و لغزش‌های طیفی از اصلاح‌طلبان و بخشی از عقبه فکری-سیاسی آنها نیست؛ همچنانکه این ایراد به طریق اولی بر اصولگرایان کنونی و راست‌های سابق نیز وارد است اما مشکل اینجاست که معیار سنجش و داوری از عملکرد یک طیف سیاسی، مبتنی بر تفسیر شخصی از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و نظام قرار گیرد.

به گزارش ایرناپلاس، مواضع اخیر عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان نشان از رویکرد دلسوزانه و خیراندیشانه او برای نظام جمهوری اسلامی و کشور دارد؛ دغدغه آقای گنجی برای حذف نشدن حداقل بخشی از جناح اصلاح‌طلب یا به تعبیر خودش «چپ‌ها»، ارزشمند است بویژه که از تریبون روزنامه‌ای اصولگرا مطرح می‌شود که درست یا نادرست نزدیک به یک نهاد انقلابی است.

وی پیش از این در دی‌ماه سال گذشته هم گفته بود «معتقدم چپ‌ها می‌توانند خود را پیدا کنند و به هم بپیوندند. رودربایستی را کنار بگذارند و با سکولارها مرزبندی داشته باشند» و برخی مسائل را روشن کنند» از جمله «نسبت خود با سیاست‌های کلی نظام را روشن نمایند» و «بحران هویت و بحران معرفت را سامان دهند و از تعارضات، تضادها و سردرگمی نجات یابند».

مدیر مسئول روزنامه جوان در سرمقاله چهارم تیرماه امسال این روزنامه بار دیگر دغدغه خود را نسبت به برخی از اصلاح‌طلبان نشان داده و در مطلبی با عنوان «لزوم احیای چپ»، دیدگاه‌های خود را تشریح کرده است.

او نوشته است «اسفندماه سال گذشته که جلسه‌ای طولانی با یکی از چهره‌های مطرح چپ داشتم، خواستم ایده احیای چپ را تقدیم خوانندگان محترم کنم، اما به دلیل اینکه ممکن بود آن را به سمت انتخابات ۱۴۰۰ ببرند صرف‌نظر کردم. اکنون و پس از انتخاب آیت‌الله رئیسی به ریاست‌جمهوری و همسویی قوای سه‌گانه، اصلاح‌طلبان ممکن است احساس سرخوردگی و ظلم‌شدگی کنند و نگران چگونگی سیاست‌ورزی در سپهر سیاسی ایران شوند».

گنجی در ادامه این سرمقاله بلند، برخی شخصیت‌های اصلاح‌طلب همچون محمدرضا عارف را شخصیتی «محترم و وزین» دانسته و در مقابل گفته است «به نظر می‌رسد بخشی از اصلاح‌طلبان با ماهیت حقیقی و حتی حقوقی جمهوری اسلامی به خط پایان رسیده‌اند؛ نه راهی برای گفت‌وگو در درون حاکمیت باقی گذاشته‌اند و نه درصدد اصلاح ذهنیت حاکمیت هستند و نه حاضرند طرفداران نظام «فرادینی» را به حاشیه برانند و نه می‌توانند از پوستین روشنفکری و پرستیژخواهی اجتماعی خارج شوند».

سخن کانونی وی در این نوشتار این است که اصلاح‌طلبان باید بین درون و بیرون نظام یکی را انتخاب کنند؛ ایشان همچنین خواستار بازگشت و محوریت اندیشه و شخصیت برخی از چپ‌های سابق از جمله مرحوم محتشمی‌پور و سید هادی خامنه‌ای شده است.

با نظرداشت این رویکرد و مجموعه مواضع چند ماه اخیر آقای گنجی چند نکته قابل تامل است:

نخست آنکه در هیاهوی سیاسی کنونی که برخی از اصولگرایان سرمست پیروزی در سه انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا هستند، رویکرد نظری و عاقبت‌اندیشانه این روزنامه.نگار اصولگرا قابل تقدیر است و نشان از دغدغه فراجناحی و فراتر از سلایق سیاسی محدود و موجود دارد.

با این‌حال برخی تناقض‌ها در سخنان‌شان وجود دارد که قابل چشم‌پوشی نیست. وی محور اصلی انتقادهای خود به اصلاح‌طلبان امروز و چپ‌های دیروز را برخی رفتارها و مبانی فکری عقیدتی آنها قرار داده و برای اثبات آن به گزاره‌هایی تاریخی اشاره کرده است.

در نگاهی منصفانه و خارج از چارچوب‌های تنگ گروه سالارانه، هیچ کس منکر برخی اشتباه‌ها و لغزش‌های طیفی از اصلاح‌طلبان و بخشی از عقبه فکری-سیاسی آنها نیست؛ همچنانکه این ایراد به گونه.ای اولی بر اصولگرایان کنونی و راست‌های سابق نیز وارد است؛ به نظر می‌رسد مشکل اینجاست که آقای گنجی معیار سنجش و داوری خود را از عملکرد یک طیف سیاسی، تفسیر شخصی خود از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی قرار داده است.

اگر بنیان شعارها و ایدئولوژی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را که در قانون اساسی نیز متجلی است، مورد استناد قرار دهیم، به برخی از این تناقض‌های بینشی و سلیقه‌ای مدیر مسئول روزنامه جوان پی خواهیم برد.

در یک برداشت کلی، دو محور اصلی اسلامیت و جمهوریت، ویژگی منحصر به فرد نظام جمهوری اسلامی است که در اندیشه بزرگانی چون امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله مطهری و بهشتی نمود دارد؛ نگاهی به مواجهه عجیب جناح اصولگرا و بیشتر شخصیت‌های مطرح سیاسی آن با مقوله جمهوریت و رای مردم، روشن می‌سازد که در اندیشه این طیف، «جمهوریت» چه جایگاهی دارد و طی دهه‌های گذشته چه برخوردی با آن داشته‌اند.

اگر ایرادی به برخی اصلاح‌طلبان (خط امامی‌های سابق) در سلوک و کنش آنها با اسلامیت و مظاهر آن وجود دارد، نمی‌توان از بی‌اعتنایی شگفت برخی اصولگرایان به مقوله جمهوریت نظام غافل شد.

لازمه یک نقد منصفانه و دلسوزانه بر کنش گروه‌های سیاسی کشور، مبنا قرار دادن این دو اصل کانونی و سنجش فاصله همه جناح‌ها با آن است.

از طرفی نمی‌توان شخصیت‌هایی همچون مرحوم علی‌اکبر محتشمی‌پور و هادی خامنه‌ای را ارج گذاشت، اما نسبت به رفتارهایی که با آنها صورت گرفته است خاموش ماند و اعتراضی نکرد.

آقای گنجی چنانچه خیرخواهانه، خواستار بازگشت شخصیت و اندیشه بزرگانی از این دست به صدر جناح چپ است، حتما باید رفتارهای حذفی و گاهی فیزیکی بخشی از اصولگرایان و طرفداران آنها را در مورد همین دو شخصیت نقد کند؛ از آنچه در دهه هفتاد بر ایشان رفت تا همین اواخر که مرحوم محتشمی‌پور ناگزیر، گوشه عزلت را برگزید.

نکته آخر اینکه تقسیم طیف گسترده اصلاح‌طلبان به دو بخش بانظام و برنظام، نه منطقی است نه دقیق؛ طیف اصلاح‌طلب نیز همانند جناح مقابل متشکل از افرادی است که دغدغه‌ها، سلایق و دل‌مشغولی‌های متنوعی دارند و دیدگاه‌های بسیار پردامنه‌ای را نسبت به دو اصل جمهوریت و اسلامیت نظام نمایندگی می‌کنند.

لازمه یک نقد منصفانه این است که ابتدا معیاری قابل قبول را برای سنجش دوری و نزدیکی سیاسیون به ارزش‌ها و اهداف انقلاب، در نظر داشت و آنگاه با آن معیار وزین، به بررسی و صدور راهبرد و خط‌مشی مطلوب کشور پرداخت. این معیار چیزی نیست جز اصول مصرح قانون اساسی به عنوان میثاق ملی ما و سیره گفتاری و عملی بزرگان انقلاب.