تهران- ایرناپلاس- انقلاب اسلامی ایران که ثمره خون پاک هزاران شهید و مجاهدت‌های خالصانه ملت ایران به رهبری خردمندانه و حکیمانه امام‌ خمینی(ره) است، طلیعه‌دار ظهور الگویی نو از حکمرانی شد که در آن حاکمان و مردم در سایه پیام وحی با تعاملی همدلانه زمینه رشد جامعه و فرد را مهیا سازند.

از این رو، نظریه مردم‌سالاری دینی بر سه مفهوم «اسلام»، «حکمران» و «مردم» بنیان نهاده شد. روح این نظریه تاکید بر جایگاه مردم در ساختار سیاسی است و توجه عمیق به اینکه نقش مردم تشریفاتی نیست؛ در راهبرد رهبر معظم انقلاب، «مشروعیت نظام» در «مشارکت مردم» تنیده شده است. معظم‌له فرمودند: دشمنان ملت ایران می‌دانند که وقتی اعتماد وجود نداشت، «مشارکت» ضعیف خواهد شد، وقتی مشارکت ضعیف شد، «مشروعیت نظام» دچار تزلزل خواهدشد... می‌خواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهوری اسلامی بگیرند(خطبه‌های نماز جمعه تهران۱۳۸۸/۰۳/۲۹)

چرخه اعتماد، مشارکت، مشروعیت
لذا «عدم مشارکت» از دید «قدرت مسلط و حاکمیت ناموجه» ممکن است مشکلی ایجاد نکند اما از نگاه مردم، «حاکمیت» بی‌اعتبار و «فاقد وجاهت» خواهد شد؛ از این روست که «نسبت‌یابی میان مشارکت و مشروعیت» در شمار مهمترین موضوعات کنونی ماست. و انقلاب اسلامی ایران در دهه پنجم حیات شکوهمند خویش باید درکی بهتر از نسبت حاکمیت و مردم در قالب گفتمان «مردم‌سالاری دینی» داشته باشد. در شمار زیرگزاره‌های این گفتمان راهبرد «فاصله‌زدایی حاکمیت و مردم» است؛ نخست باید بر این راهبرد به مثابه «ضرورتی غیرقابل انکار در دهه پنجم انقلاب اسلامی» تاکید بورزیم.


زیرگزاره دیگر این گفتمان راهبرد «همدلی و همزبانی دولت و ملت» است زیرا همدلی و همزبانی محصول کاهش فاصله میان حاکمیت و مردم است، که «اقتدار ملی» و «توسعه همه‌جانبه» را در پی خواهد داشت.

در باب نسبت «اقتدار» و «گفتمان همدلی» باید به این موضوع توجه کنیم که در علوم سیاسی، نخستین مواجهه‌ایی که با مسأله اقتدار داشتند، آن را به‌عنوان «قدرت سخت» در نظر می‌گرفتند. امروزه بعد از گذر زمان و بلوغ فکری و اجتماعی دولت‌ها و ملت‌ها، مشاهده می‌کنیم که اقتدار ملی به‌عنوان امری فرهنگی و نرم‌افزارانه مورد توجه و تلقی قرار گرفته است.

این اقتدار به «قدرت مبتنی بر رضایت» تعبیر می‌شود. شما زمانی می‌توانید از «اقتدار ملی» سخن بگویید که رضایت، آسودگی، آرامش و توجه مردم به حاکمیت لحاظ شده باشد. بنابراین، ما رابطه وثیقی را میان دو مفهوم «اقتدار» و عنصر «همدلی و همزبانی» می‌بینیم.
اقتدار ملی آنگاه که از سر همدلی و همزبانی دولت و ملت برخیزد، موجب اقتداری عقلانی و قانونی و مشروع خواهد بود. و اینجاست که رضایت مردم که برخاسته از عدالت و برقراری نظام عادلانه میان مردم و حاکمان است، مورد توجه قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که وقتی حکمران از عدالت خارج شد، دیگر از مشروعیت ساقط می‌شود و او را «طاغوت» تلقی می‌کنیم. تفاوت میان نظام طاغوت و نظام اسلامی، نظام مبتنی بر عدالت است که در دیدگاه‌های بنیانگذار انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب ظهور پیدا کرده است.  

«نظریه اسلامی حکمرانی»، و دال مرکزی و عمق استراتژیک آن، «رضایتمندی» و «همراهی مردم» برای ایجاد، استقرار و استمرار و بقای حکومت است. در این نظریه هم علت ایجادکننده حاکمیت و هم عامل استمرار آن «مردم» هستند. به بیان فلسفی، «مردم» هم علت محدثه و هم علت مبقیه حاکمیت هستند.
این نظریه در برابر نظریه تغلب یا غلبه است که اقتدار را تابعی از زور و زورمداری می‌داند؛ جالب است که شخصیتی مانند فارابی فیلسوف بزرگ جهان اسلام، «سیاست مدینه تغلبیه» را بدترین نوع سیاست اصناف یک مدینه می‌داند. فارابی می‌گوید، اگر ما یک «مدینه جاهله» در برابر «مدینه فاضله» داشته باشیم در این مدینه جاهلیه، بدترین نوع سیاست حکمرانی، سیاست تغلبیه است که ما براساس غلبه و ارث و میراث حکمرانی، حاکمیت را مشروعیت بدهیم.

زیرگزاره گفتمان تغلب که گفتمان اسلام خلافتی است، بر موروثی بودن سلطنت با ویژگی‌های زیر مبتنی است:

۱. سلطنت‌محور است نه مردم محور
۲. قدرت‌مدار یا سلطه‌طلب است
۳. نژادگراست زیرا آن خانواده سلطنتی از یک نژاد و تیره خاصی هستند
۴. برخوردار از ویژگی قوم‌گرایی، محلی‌گرایی، قبیله‌گرایی

در برابر «نظریه طاغوتی حکمرانی»(گفتمان تغلب)، «نظریه اسلامی حکمرانی» در چارچوب و کلان پارادایم (متاتئوری) برادری یا اخوت قراردارد(انما المؤمنون اخوه)؛ رابطه برادری و تعاطف و نه تنافر.
دولت و ملت نسبت به همدیگر عطوفت دارند نه نفرت و خشونت. یکرنگی دولت با ملت در قالب تعاطف و دوستی، رعایت عطوفت و مهربانی نسبت به یکدیگر است. برادری در منشور حکمرانی علوی (نامه حضرت امیر به مالک اشتر) اینگونه معرفی شده است: «ای مالک، مردمی که تحت سرپرستی تو هستند، یا با تو رابطه ایمانی و اخوت ایمانی دارند یا در انسانیت با مشترک هستند»... «ای مالک، تو به عنوان رأس یک حاکمیت، نباید حکمرانی را همانند شکار ببینی و مردم را نیز طعمه خود محسوب کنی، همچون گرگی که می‌خواهد آنها را بدرد؛ بلکه این رابطه باید رابطه بردبارانه، متساهلانه و تعاطفی باشد همچون رابطه پدر، فرزندی در یک نظام خانوادگی.»

حال اگر این پارادایم را پذیرفتیم، ذیل این کلان نظریه رابطه مستقیم، حکمران و مردم را ذیل دو عنوان صورتبندی کنیم:

۱. تناصح (خیرخواهی)
۲. تعاون (همکاری و کار مشترک)

رابطه حکمران و مردم، از یک سو، تناصح و خیرخواهی است و از سوی دیگر، تعاون و همکاری و مشارکت؛ تناصح و تعاون، این نسبت میان ملت و دولت را تعریف می‌کند.
واجب است بر شما که رابطه‌تان را براساس تناصح (خیرخواهی) و تعاون (همکاری و کار مشترک) بنا کنید.

«فعلیکم بالتناصح فی‌ ذلک و حسن التعاون علیه، فلیس احد و ان اشتد علی رضاء اللّه حرصه و طال فی العمل اجتهاده ببالغ حقیقة ما اللّه اهله من الطاعة له و لکن من واجب حقوق اللّه علی العباد النصیحة بمبلغ جهدهم و التعاون علی اقامة الحق بینهم. " (ص ۲۱۶ نهج البلاغه).

بنابر نظریه مردم‌سالاری دینی، این مشارکت و حضور که مردم به تعبیر حضرت امام (ره) «باید در صحنه باشند»، این است که از یک سو، مردم نسبت به حکمرانان با مشورت دادن، نصحیت دادن و سخن انتقادی خود، برای بهبود کار حکمرانی، کمک کنند و از سوی دیگر، با حکمران، تعاون و مشارکت در اقدامات داشته باشند.

باید بپذیرم که مشارکت امری یک سویه نیست؛ سکه حضور مردم در صحنه، دو رو دارد؛ یکی تعاون و روی دیگر آن، تناصح و انتقاد و اعتراض است. خیرخواهی در مقام مشورت دادن و نقد کردن، بررسی و عیوب دیدن و تلاش برای رفع عیوب حکمران است؛ به زبان دیگر، مفهوم شهروندی در مردم‌سالاری دینی در معنای عمیق آن می‌شود، «کنشگری متعهدانه و مسئولانه» در قبال دولت و حکمران(النصیحه لائمه المسلمین).

امام علی(ع) فرمودند: «فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی».
ای مردم از اینکه در حوزه حکومت، حقی را بیان کنید یا مشورت عادلانه‌ای دهید دوری نگزینید و مرا از این مشورت عادلانه و گفتار حق خود محروم نکنید. این‌طور نیست که من هم به‌عنوان یک انسان از خطا دور باشم مگر اینکه خداوند که مالک نفس من است، مرا باز دارد.

خلاصه نوشته در ۴ گزاره:
۱. در حکمرانی ناشایست، «تخفیف» و یا «تحقیر» مردم؛ مقدمه‌ای است برای برقراری «سلطه ظالمانه: و «اطاعت کورکورانه«: (فاستخف قومه فاطاعوه: فرعون مردمان را خوار ساخت از این رو؛ فرمانبردارش شدند)
۲. «مشارکت» در حکمرانی شایسته؛ نشانه تعظیم و تکریم مردم است.
۳. مشارکت دو سو دارد؛ یک سو «تقویت حکمرانی خوب» واز سوی دیگر «نقد و انتقاد از حکمران برای اصلاح جامعه»
۴. «مشارکت» با «مشروعیت» درهم تنیده شده؛ همچون درهم تنیدگی «جمهوریت» با «اسلامیت» در جمهوری اسلامی.

* عضو کمیته علمی کمیسیون حقوق بشر اسلامی و استاد دانشگاه؛ رایزن فرهنگی اسبق جمهوری اسلامی ایران در ازبکستان، تانزانیا و عمان