به گزارش ایرناپلاس، پیشبینی عملکرد آینده فرد بر اساس ارزیابی تواناییهای جسمی، فنی و روانی او، استعدادیابی خوانده میشود. این تعریف علمی استعدادیابی است که اگر در زمان مشخص اتفاق بیفتد، موجب موفقیت و پیشرفت افراد در جامعه میشود.
هر چند که این اتفاق بهتر است در سنین کودکی و نوجوانی رخ دهد، اما دیده شده که جوانان و بزرگسالان هم با شناخت از توانایی و استعدادهای خود به موفقیت چشمگیری در زندگیشان رسیدهاند. شاید برنامههای استعدادیابی که در زمینههای مختلفی در گوشه و کنار دنیا در حال پخش شدن است را بتوانیم یکی از موقعیتهای مناسب برای شناخت استعدادهای افراد مستعد جامعه بدانیم. برنامههایی که بیشتر در زمینههای هنری و سرگرمی تهیه و تولید شده و مورد استقبال قرار میگیرند؛ تا جایی که همواره جزئی از برنامههای پرمخاطب در سراسر دنیا محسوب میشوند.
تلاش تلویزیون برای عقب نماندن از قافله
تلویزیون ما هم در سالهای اخیر تلاش کرده که از این قافله عقب نماند. این رسانه برنامههایی با رویکرد استعدادیابی تهیه و تولید کرده که البته بیشتر در زمینههای هنری و سرگرمی بودهاند. شناخت مخاطبان تلویزیون از برنامههای استعدادیابی به سبک مشابههای خارجیاش، برنامه «عصر جدید» است.
این برنامه با صرف هزینههای بسیار، بهکارگیری داوران معروف و البته دکور پرزرق و برق، توانست برخی از مخاطبان را با خود همراه کند. البته کارشناسان و صاحبنظران انتقادهای بسیاری به این برنامه دارند.
استعدادیابی؛ مساله مهم برای همه نسلها
رضا درستکار منتقد سینما و تلویزیون درباره تاثیر برنامههای استعدادیابی به خبرنگار ایرناپلاس گفت: به طور کلی مساله کشف استعدادهای نسل جدید در همه حوزههای هنری مانند سینما، موسیقی، گویندگی و ... برای همه دورهها یک موضوع بسیار جدی است. به طور نمونه در حوزه سینما، پیش از انقلاب همه راهها بسته بود و چیزی که باعث شد این راهها باز شود، انقلاب بود. در واقع انقلاب که شد راههای ورود به سینما باز و سدها شکسته شد. بنابراین جامعه با هنرمندان و استعدادهای جدید آشنا شدند و برای این افراد فرصت فراهم شد تا خود را نشان دهند.
به گفته او، فیلمسازانی مانند کیانوش عیاری، رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده، رسول ملاقلیپور و خیلیهای دیگر به عرصه سینما راه پیدا کردند که صاحبنام هم شدند. مسالهای که باعث شده بود مانند سدی مقابل استعداهای جدید عمل کند این بود که نسل پیش، راه را بسته بودند و انقلاب باعث شد راه باز شود.
اثرگذار بودن برنامههای استعدادیابی
درستکار در خصوص اهمیت برنامههای استعدادیابی و ابعاد مختلف آنها افزود: در حال حاضر تقریبا مشابه این موضوع در حوزههای دیگر وجود دارد. یعنی راه برای نسلهای جدید بسته است. به طور مثال اگر شخصی گوینده خیلی خوبی است و بخواهد گویندگی کند باید سختیهای بسیاری را متحمل شود و ممکن است اصلا او را در تلویزیون راه ندهند. بنابراین برنامههای استعدادیابی این فرصت را فراهم میکنند که استعدادهای جدیدی وارد حوزههای حرفهای هنری و کاری شوند.
یکی از برنامههای استعدادیابی تلویزیون که بیشتر از دیگر برنامههای این چنینی مورد توجه قرار گرفت، برنامه «عصر جدید» است. برنامهای که برای ساخت آن هزینههای بسیاری صرف شد و تلویزیون هم به هر شکل ممکنی از آن حمایت کرد. این برنامه در ابتدا موافقان و مخالفان بسیاری داشت و کپیکردن مو به موی این برنامه از نسخههای خارجی یکی از مهمترین انتقادها به آن بود. هر چند در این برنامه استعدادهایی هم معرفی شد و افراد برتری هم انتخاب شدند.
اما این پرسش پیش میآید که خروجی و نتیجه چنین برنامههایی اصولا باید چه چیزهایی باشد و اصلا چنین مسابقات چه وظایفی بر عهده دارند؟
درستکار در پاسخ به این پرسشها گفت: ممکن است در برخی از این برنامهها، استعدادهایی هم از میان شرکتکنندگان بیرون نیاید، اما آن سویه بَعدی ماجرا یعنی سرگرمکنندگی به وجود میآید. آنچه که ما در «عصر جدید» به عنوان یک برنامه استعدادیابی دیدهایم سایهای از این ماجراست. عصر جدید برنامه استعدادیابی خوبی نیست. چون تا به حال استعداد آنچنانی و به مفهوم درست، در آن کشف نشده است و نتوانسته برنامه سرگرمکننده خوبی باشد.
وی درباره برنامه عصر جدید تاکید کرد: در این برنامه، داوران، خصوصیات مورد نیاز داوران چنین برنامههایی را را ندارند. نکته دیگر آنکه، مجری هم مناسب برنامه استعدادیابی نیست؛ همچنین برنامه و هدفش آن چیزی که نشان میدهد نیست و مغایر با آن است. ساخت برنامههایی به این شکل به دلیل نیاز جامعه ضروری است اما به دلیل اجرای بد و ناقصی که از آنها در تلویزیون دیدهایم تا کنون موفق نبودهاند.
نبود برنامه، اراده و مدیریتی برای آینده شخص برنده
این منتقد درباره وجوه مختلف برنامههای استعدادیابی گفت: اگر در برنامههای استعدادیابی حتی آن هدف اولش یعنی استعدایابی را فراموش کنیم، چون به نظر من استعدادها در نهایت دیده میشوند و پیشرفت میکنند؛ اما مخاطب که این برنامهها را میبیند، باید بتواند از آن بخش سرگرمکنندگی چنین برنامههایی هم استفاده کند و لذت ببرد. اما هیچ چیزی از این بُعد ماجرا، نصیب مخاطب نشده و سرگرم هم نمیشود.
درستکار، استقبال نسبی از برخی از این برنامهها و مسابقات تلویزیونی را، به دلیل نبودن برنامههای دیگر در تلویزیون دانست. به اعتقاد او،برنامههای تلویزیون، بیشتر سخنرانی و گفتوگو شده است. اصلا چیزی به عنوان یک برنامه بهروز و جذاب کمتر به چشم میخورد. تلویزیون فاقد نیروهای خلاقی است که بخواهد چنین برنامههایی تولید کند.
آنتن تلویزیون در اختیار عدهای خاص
این منتقد درباره کپیکاری بدون خلاقیت برنامههای استعدایابی و تاثیرش بر مغفول ماندن بخشی از این استعداها افزود: تلویزیون در اختیار یک عده از افراد خاص است. شماری خاص، مجری و برنامهساز هستند و استعدادشان این است که تلویزیون به آنها علاقهمند بوده مورد قبول مدیران تلویزیون هستند. بنابراین به اینها برنامه میدهند.
استعداد آقای مهران مدیری هم همین است و به همین دلیل به او برنامه میدهند. مسئولان تلویزیون خودشان گفتهاند که از این طریق حرفهایمان را میزنیم و میتوانیم با مردم ارتباط بگیریم. بنابراین چون زمینه خلاقیتی وجود ندارد و خودشان هم خلاقیتی ندارند و اصراری هم ندارند که داشته باشند این برنامهها را مدیریت میکنند. یک مقدار پول دریافت میکنند و در حالی چند نفر را استخدام میکنند که فکرِ مرکزی و رشد یابندهای در پشت آن برنامه وجود ندارد.
واهمه از خلاقیت و نیروهای جدید
وی با بیان مثالی، از بیارزش بودن خلاقیت در میان مدیران تلویزیون حرف زد و گفت: فرض کنید میخواهند نسخه ایرانی یک مسابقه استعدادیابی خارجی که در آن خوانندگان جوان و جدیدی معرفی میشود را بسازند. فرض بر این است حداقل چیزی بسازند که ایرانی باشد و هم یک درصد از آن برنامه بهتر شود. چنین چیزی نمیتواند در تلویزیون رخ بدهد. چون در این رسانه ایست و بازرسی فراوانتر از آن است که کسی بخواهد خلاقیت به خرج دهد. اگر هم بخواهد کسی خلاقیتی داشته باشد باید یک مدیر ریسک کند و بخواهد به دلیل آن خلاقیت هزینه پرداخت کند.
خود برنامههای استعدادیابی، درست در مقابل رشد و رویکرد کلی مدیران تلویزیون است. مدیران تلویزیون از ورود هر نیروی جدید واهمه دارند. اگر هم بخواهند نیروهای جدیدی بیاورند نزدیکان خود را دعوت میکنند. به طور مثال یک فردی مانند فردوسیپور در هر صورت میان مردم جا افتاده بود، میتوانستند او را نقد کنند نه اینکه به یکباره حذفش کنند.