خطای آناکرونیستی!
بدون تردید تجربه هشت سال جنگ تحمیلی، پدیدهای فوقالعاده پیچیده است که بدون در نظر گرفتن شرایط نمیتوان آن را تحلیل یا قضاوت کرد. چه، زمانی که خطای آناکرونیسم (زمان پریشی) نیز به آن عارض شود. آناکرونیسم که در فارسی زمانپریشی یا نابههنگامی ترجمه شده است، مغالطهای گاهنگارانه است که طی آن فرد، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزشهای زمان کنونی ارزیابی میشود. به دیگرسخن، فرد رویدادها یا شخصیتهای تاریخی را با نگاه ارزشی امروزی تحلیل میکند.
بهطور طبیعی بسیاری از شخصیتهای موثر در مدیریت جنگ که در سالهای پس از آن نیز در مصادر تصمیمگیری یا تصمیمسازی قرار گرفتند، در جایگاههای مختلف سیاسی نشستند و کارنامه عملکردشان در سالهای پس از جنگ همواره بر نوع نگاه، موضع یا رفتارشان در دوره مدیریت جنگ نیز سایه میافکند. اینجاست که جریانهای مختلف که هدفشان تخطئه مقاومت در برابر دشمنان این ملت است، راه را بر خود باز میبینند تا با سوءاستفاده از نام «شهیدان»، که خود آنها را با ژست بیطرفی «کشته» قلمداد میکنند، سعی دارند تا پشت نام آنها اهداف خویش را محقق کنند. چه، آنکه نگاهشان به این افراد نیز ابزاری است و آنها را تا جایی مطرح میکنند که در جهت منافعشان باشد. و این دقیقا همان نقطهای است که مرز «بیطرفی» و «بیشرفی» به باریکی مویی میشود.
اشتباهات عجیب حرفهایها!
در چنین شرایطی چندسالی است که همزمان با هفته دفاع مقدس، برخی شبکههای بهظاهر مستقل که از بودجه عمومی دولتهای متخاصم نظام تغذیه میکنند، با ترتیب برنامه و یا ساخت مستند، سعی در ارائه تصویری کاریکاتوری از مدیریت دوران دفاع مقدس دارند. مستندهایی به ظاهر حرفهای و مبتنی بر پژوهش که در باطن و فارغ از محتوا، بعضا از بسیاری جهات هیچ نسبتی با یک کار حرفهای نیز ندارند.
آخرین مورد از این مجموعه اقدامات، پخش مستند «کودتای خزنده» بود، که روایت یکی از جلسههای داخلی برخی اعضای سپاه تهران با فرماندهی وقت سپاه و بیان برخی انتقادها پس از عملیات خیبر است. در این فیلم کارگردان با اعتماد به نفس بالا، اعلام میکند که این نوار به دستش رسیده و تاکنون از محتوای آن جلسه حرفی منتشر نشده است. حال آنکه چهار سال پیش، مشروح مذاکرات این جلسه در کتاب «مردان رستگار؛ جستارهایی از تحولات لشکر ۱۰ سیدالشهداء» منتشر شده و کارگردان حرفهای! از این موضوع بیاطلاع است. نکته جالب اینجاست که این کتاب اقبال چندانی هم نداشته و حتی به چاپ دوم هم نرسیدهاست و این موضوع بیش از پیش خلا فضای رسانهای منسجم در کشور را یادآوری میکند.
نکته دیگر آنکه، کارگردان حرفهای و مستقل که در مستند پیشین خود نیز «فیلم دزدی» کرده، برخی شخصیتهایی که در جلسه از آنها یاد میکند را با برخی مسئولان کنونی در سپاه اشتباه میگیرد، که این مساله نیز اوج دور بودن وی از فضای تحقیقاتی و سفارشیسازی او را نشان میدهد. واقعیت آنکه این اشتباهها آنقدر عجیب است که هر پژوهشگری را متحیر میکند.
این موضوع اما از این جهت نیز قابل تاکید است که به نظر میرسد نوع رویکرد کارگردان حرفهای «بیبیسی فارسی» در انتخاب و انتشار بخشهایی از این جلسه سه و نیم ساعته معطوف به شرایط امروز کشور است و او در واقع بهدنبال دوختن کت روی دکمه بوده. وگرنه با یک جستوجوی ساده و پرسش از افراد کم اطلاع نیز میشد فهمید که فردی که بهعنوان آقای طائب در این فیلم یاد میشود، نسبتی با شخصی که مورد نظر وی بود، ندارد.
همچنین آوردن نام آیتالله مصباح و آیتالله راستی کاشانی از سوی اکبر گنجی در فیلم ، که مشخصا سخنرانی وی در آن جلسه از سوی حاضران به رسمیت شناحته نمیشود و وی اصولا در میان بسیاری از بچههای رزمنده بهعنوان فردی شناخته میشود که اهل جبهه رفتن نیست، در حاشیه موضوع اصلی جلسه است و بهخوبی نیت کارگردان مستقل! مستند را نشان میدهد.
چنانکه تیزر این مستند، پیش از پخش آن نیز دقیقا روی همین مسائل تاکید داشت که عمدتا یا غلط بود، یا غلط انداز. به شکلی که حتی این تصور را در ذهن مخاطب القا میکرد که این مستند در پی افشای یک کودتای سیاسی در سپاه علیه آیتالله منتظری است. درحالیکه تاریخ این جلسه یکسال پیش از انتخاب ایشان بهعنوان قائم مقام رهبری بود.
اختلاف بر سر چیست؟
فارغ از این اشکالات فاحش پژوهشی و فنی در مستند، به نظر میرسد موضوع و محور اصلی جلسه، که موارد مشابه کمی هم ندارد، بهنوعی روایتکننده اختلافهای جریانهای درونی سپاه بر سر مدیریت جنگ است که میتوان آن را به نوعی نزاع «صف» و «ستاد» نامید. نزاع و درگیریای که در بسیاری از سازمانهای اداری، نظامی، خدماتی، اجرایی و... نیز وجود دارد.
عدهای از فرماندهان میانی سپاه که سابقه جدی در فضای میدانی دارند نسبت به برخی از انتصابهای ستادی و همچنین رویکردها و شیوههای نظامی انتقاد بهجایی دارند. با این وجود هیچ غیرطبیعی نیست که هر فرمانده یا مدیری، افرادی را در برخی مصادر انتخاب کند که بتواند با آنها کار کند. این امر البته به همان اندازه که حق یک فرمانده است، به همان اندازه نیز باید وی را در قبال پیامدهای آن انتخاب پاسخگو کند.
اما اینکه در شرایطی که کشور بهواسطه فشارهای ناجوانمردانه کشورهای بیگانه تحت سختترین و تلخترین شرایط دوران پس از انقلاب است، یک مستندساز ایرانی با تاکید بر این موضوع که عمده این منتقدان در سالهای بعد به شهادت رسیدند، نه تنها در پی شناخت حقیقت نیست، بلکه به دنبال نردبانسازی از آبرو و عزت شهدا برای محقق ساختن هدف اصلی خویش، یعنی تقبیح مقاوم و تکریم تسلیم است. چه اگر جز این باشد، باید به اندازه نصف توجه و تبلیغات آنها روی برخی نقاط ضعف در اداره جنگ، که بر عمده پژوهشگران منصف روشن است، شاهد تاکید آنها بر متجاوز بودن عراق و کمک دولتهای بیگانه به ارتش صدام و سکوت و حمایت حقوقی و سیاسی آنها در برابر جنایات رژیم بعث میبودیم.
زیرسوال رفتن پژوهش منصفانه
محمد رحمانی، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر در خصوص ساخت و انتشار این مستند به ایرنا پلاس گفت: بنده به عنوان یک پژوهشگر تاریخ معاصر به صورت پیش فرض باید از هرگونه باز شدن فضایی برای طرح مسائل تاریخ معاصر ایران و توجه افکار عمومی به آن استقبال کنم، اما ورود رسانههای بیگانه به موضوعهای داخلی و رجوع به تاریخ برای بهرهگیریهای صرفا سیاسی اتفاق ناخوشایندی است که اساس پژوهش منصفانه را زیرسوال میبرد.
عملیات رسانهای
وی گفت: اجازه دهید بیپردهتر سخن بگویم، آنچه برای چنین رسانههایی اهمیت دارد، فقط کشف حقایق تاریخی نیست، بلکه بهرهگیری از تاریخ برای حمله به بنیانهای هویتی نظام جمهوری اسلامی است؛ زیرا دفاع مقدس و رشادتهای رزمندگان ایرانی همواره به عنوان یکی از ارکان هویتی و انسجامبخش عمده ایرانیان، خصوصا طیف حامیان نظام است. بدیهی است ایجاد خدشه در هفته دفاع مقدس به این ارکان هویتی به عنوان یک عملیات رسانهای تعریف میشود.
وی ادامه داد: خلاصه مستند بیبیسی چه بود؟ عدهای از فرماندهان نظامی کشور در جلسهای سرّی، از سیاستهای فرماندهان ارشد نظامی کشور انتقاد میکنند و سپس به توطئه علیه قائم مقام رهبری اشاره میکنند. جریان راست حاکم بر سپاه درصدد حذف این عده برآمده و در نتیجه همه معترضان با فرمان شدیداللحن امام راحل مجبور به سکوت شده و کشته [بخوانید شهید] یا محاکمه و فراری میشوند! نتیجتا کودتای خرنده موفقیتآمیز بوده و همه افرادی که نقد شدند در ارکان قدرت جمهوری اسلامی قرار گرفتند!
کودتای موفق
رحمانی درباره پیامدهای این مستند افزود: مخاطب کممطالعه که اساسا بسیاری از این مطالب را ممکن است برای نخستیبار شنیده باشد، شگفتزده با کاشت و برداشت بیبیسی به این نتیجه میرسد:
۱- جریان حذف آیتالله منتظری از سالهای نخست آغاز شده بود و حامیان ایشان با وجود تخصص و توان بیشتر قربانی شدند.
۲- شهدای بیادعای دفاع مقدس را در مقام اپوزیسیون نظام در ذهن مجسم کند که قربانی قدرتطلبی جناح راست شدند.
خطاهای فاحش در مستند
وی درباره خطاهای فاحش این مستند گفت: اساسا ارکان تحلیلی این مستند دچار نقصهای جدی بود؛ اولا وقایع رخ داده در این جلسه نه بهعنوان یک جلسه سرّی بلکه جلسهای در بین عموم پاسداران سپاه تهران بود. پس تا به حال روایتهای متعددی از آن به گوش رسیده بود. از جمله مطالب زیادی که پیشتر خود آقای گنجی مطرح کرده بود، یا عمده کارهای تحقیقاتی مصاحبهها و نمونههای آن به وجود چنین جلسهای اشاره کرده بودند و اساسا برای مطلعان این عرصه، چیز جدید خارقالعادهای به همراه نداشت.
رحمانی افزود: نمیگویم این مستند بیارزش و غیرمهم است؛ میگویم از نظر تاریخی داده جدیدی به همراه نداشت. نوار یادشده نیز اگرچه پیش از این در فضای رسانهای منتشر نشده بود، اما برای پژوهشگران داخلی آنقدر سهل الوصول بود که با اعلام بیبیسی و حتی پیش از پخش، توسط رسانههای داخلی فایل آن منتشر شد.
چرا «بیبیسی» و «من و تو» مخاطب دارد؟
وی افزود: با این وجود، پرداخت و تبلیغ بیبیسی سبب توجه بخشی از افکار عمومی شد؛ در اینجا اگر محافظهکاری را رها کنم باید به صراحت بگویم توجه به رسانههای خارجی به دلیل عملکرد منفعلانه رسانههای داخلی و گاها ملاحظهکاریهای غیرحرفهای در بیان تاریخ است. وقتی صداوسیما به یکباره و با یک تماس، پخش مصاحبه یک پژوهشگر دفاع مقدس را با وجود تبلیغ قبلی خود متوقف میکند، در عمل صلاحیت کنترل افکار عمومی را از دست داده و رقابت را به رسانههای بیگانه واگذار کرده است.
یادداشتهای ویکیپدیایی کارگردان مستند
رحمانی ادامه داد: برگردیم به مستند و به نقد فرمی آن بپردازیم. ما با یک نوار صوتی بهعنوان ستون اصلی روایت مواجهایم که یاداشتهای آقای باستنانی که بخش عمدهای از آن «ویکی پدیایی» است، آن را گویاتر کرده و در نهایت یک گفتوگوی نیم بند با اکبر گنجی به صورت اسکایپ داریم. آن هنگام این مستند ضعیف، همه ساختار تبلیغاتی کسلکننده صداوسیمای ملی را به چالش میکشد؛ زیرا این بیبیسی است که به صورت آوانگارد یک رویداد تاریخی را رسانهای و مصادره به مطلوب میکند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: حال برای ما روشن است که این یک جلسه داخلی در سپاه بوده. انتقادها از فضای حرفهای و کارکردی آغاز و به مسائل سیاسی نیز میکشد. اما حتی ورود به مسایل سیاسی نباید ما را دچار خطای زمانپریشی یا آناکرونیسم کند.
کدام کودتا؟
وی افزود: جالب است بدانید این جلسه در سال ۱۳۶۳ بوده است و آیتالله منتظری در سال ۱۳۶۴ به صورت رسمی و قانونی بهعنوان قائم مقام رهبری انتخاب شدند. طبیعتا وقایع سال ۶۷ هم هنوز رخ نداده بود؛ این چه کشف کودتای خزندهای است که یک سال بعد جایگاه آیتالله منتظری تثبیت و تقویت شده و تا سال ۶۷ بسیاری از انتصابها، عفوها و حتی امور فقهی امام در اختیار ایشان قرار میگیرد؟
رحمانی گفت: از سوی دیگر در بین جنگی تمام عیار، عالیترین فرمانده سپاه بین رزمندگان پاسدار رفته و با مواجهه حضوری در بیش از سه ساعت، سعی در پاسخگویی به تک تک افراد دارد؛ این ابدا نافی طرح انتقاد به فرماندهان نیست، بلکه درک شرایط زمان و مکان در تحلیلهای تاریخی است. از سوی دیگر عمده ناقدان، نه تنها با سپاه و انقلاب قهر نکردند بلکه حتی در مقام یک رزمنده گمنام و ساده در عرصه دفاع از انقلاب خود ثابت قدم ماندند.
در نهایت نیاز به تاکید مجدد است که بیش ار هر چیزی، انتشار و مورد توجه قرار گرفتن این مستند، بار دیگر، نتیجه سیاستهای نادرست رسانههای رسمی در کشور را بازتاب داد. امید آنکه با اعتماد به پژوهشگران و نویسندگان دلسوز، ولو منتقد، شاهد کاهش شکاف میان نگاه نخبگان و اجتماع باشیم.