عباس کیارستمی، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، کارگردان، نقاش، شاعر و عکاسی بود که آثار ارزشمندی از خود بهجای گذاشت. او متولد یکم تیر ۱۳۱۹ بود و چهاردهم تیر ۹۵ در اثر خطای پزشکی در فرانسه درگذشت. این فاصله دو هفتهای بین تولد و مرگ او، برای بسیاری از دوستدارانش زمانی است که به بررسی آثار و عملکرد او در حوزههای مختلف هنری میپردازند؛ اما در این میان خبری از انتشار کتاب «من خانهم» توسط نشر نظر توجه بسیاری را جلب کرد، زیرا پس از انتشار این خبر، احمد کیارستمی، یکی از پسران کیارستمی ساکن در خارج در فضای مجازی به انتشار این کتاب اعتراض کرد.
او انتشار نامههای خصوصی پدرش در قالب یک کتاب را نقض حریم خصوصی دانست و خبر از پیگیری حقوقی این اقدام غیرقانونی داد. احمد کیارستمی در فضای مجازی اینطور نوشت:
بعد از چند ساعت بهمن، پسر دیگر کیارستمی، در واکنش به این اعتراض برادرش به خبرنگار ایبنا گفت: خانواده کیارستمی دو نفر است، من و برادرم احمد. مسأله این است که من خودم این نامهها را در اختیار نشر نظر قرار دادم. اگر اسم این مسأله را بتوان دعوا گذاشت، طرف دعوا -حداقل در این مرحله- نشر نظر است.
بنابراین بنده و محمودرضا بهمنپور، مدیر نشر نظر در جلسهای مفصل درباره این ماجرا صحبت کردیم و اطلاعات کامل را مورد بررسی قرار دادیم که فیلم آن در صفحههای فضای مجازی و کانال تلگرام «عباس کیارستمی» موجود است. مسأله پیشآمده درباره کتاب «من خانهم» ماجرایی پیچیده و نیازمند به سابقه است و بدون دانستن همه ماجرا نمیشود درباره آن صحبت کرد. در واقع برادرم از بنده شاکی است و این موضوع در حقیقت یک مسأله خانوادگی بهحساب میآید که به وادی نشر و رسانه کشیده شده که اتفاق اشتباهی بوده است.
کسی نمیتواند حق احمد کیارستمی را برای شکایت از ناشر صلب کند
عباس کیارستمی کتابهای زیادی از خود بهجای گذاشته است و بخشی از آنها پیش از این توسط انتشارات نظر به چاپ رسیدهاند. مرگ و دیگر هیچ (دست نوشتههای عباس کیارستمی در سررسید سال ۱۳۷۶)، داستان زندگی پرثمر و با افتخار مداد عباس (گزیدهای از نقاشیهای عباس کیارستمی)، سفید برفی (خشتی کوچک)، آتش در باد جزیی از کلیات شمس، شب عاشقان بیدل، داد از غم تنهایی در شعر شاعران کهن و معاصر، پنجره رو به حیات، دیوار و کلاغها و درختها، فقط تعدادی از کتابهای کیارستمی هستند که توسط این نشر منتشر شدند.
پس چرا اینبار موضوع اعتراض یکی از پسران کیارستمی مطرح شده است؟ محمودرضا بهمنپور، مدیر انتشارات نظر در اینباره به خبرنگار ایرناپلاس گفت: چیزی که بهصورت روشن و آشکار میتوان اعلام کرد، حق هر شهروند است. اعم از اینکه فرد در ایران یا خارج زندگی میکند، اگر نسبت به عملکرد یک ناشر گلایهمند باشد، با این فکر که در فعالیت ناشر اقدامی خلاف قانون اتفاق افتاده است، میتواند به مراجع قانونی مراجعه و شکایتش را مطرح کند.
قسمت تأسفآور و غمانگیز این است که آن فرد پیش از اینکه به نتیجه قانونی برسد و قانون تکلیف ناشر و فرد شاکی را روشن کند، حکم صادر کند. کسی نمیتواند حق احمد کیارستمی را برای شکایت از ناشر صلب کند، قسمت گلایهآمیز این است که ماجرا میان ناشر و ایشان نبوده، بلکه اختلافنظر میان دو برادر بوده است.
مانند کیارستمی در این فرهنگ نیست
ورثه یک هنرمند یا نویسنده چه حقی درباره آثار باقیمانده از او دارند؟ آیا آنها میتوانند دسترسی مردم به این آثار را محدود کنند؟ محمود آموزگار، حقوقدان و مدیر نشر کتاب آمه، در پاسخ به این پرسش به خبرنگار ایرناپلاس گفت: مسألهای که از نظر حقوقی اهمیت دارد اینکه وقتی کسی فوت کند، درصورتیکه ورثه ترکه –یعنی چیزی که از متوفی باقی میماند و گواهی انحصار وراثت براساس آن صادر میشود- بپذیرند، آن داراییها و آن مال متعلق به وراث است. فکر میکنم اگر گواهی انحصار وراثت در زمینه آثار عباس کیارستمی صادر شده باشد، اختیار تصمیمگیری درباره آثاری که از عباس کیارستمی باقیمانده با وراث است.
بهمنپور از توافقی خبر داد که میان پسران کیارستمی برای انتشار آثار او انجام شده است، او توضیح داد: بهطور طبیعی میان این دو برادر توافقهایی انجام شده که من بهعنوان ناشر در جریان آنها هستم. این توافقها شامل این بود که کارهای ایران توسط بهمن کیارستمی انجام بگیرد و کارهای خارج از ایران توسط احمد کیارستمی؛ اما به نظر میرسد یک عصبیت و خشم اجازه نداده که این تصمیم بتواند ادامه پیدا کند و نتیجهاش این شده که بعد از چهار سال از فوت عباس کیارستمی، آنچنان که من در جریانم، آثار عباس کیارستمی در ایران و هیچ جای دیگر منتشر نشده و این به هر حال افسوسی است که ما میخوریم برای انسانی که مانند او در این فرهنگ نیست.
ضرورت حفظ جایگاه کیارستمی بهعنوان سرمایه ملی
مدیر انتشارات نظر با بیان اینکه موضوع اعتراض یکی از پسران کیارستمی در فاصله چند روز با سالمرگ این هنرمند مطرح شده است، توضیح داد: در زمانی که نزدیک به درگذشت عباس کیارستمی هستیم و بیشتر باید در بزرگداشتش به اهمیت او در فرهنگ و هنر جهان بپردازیم، ناچاریم به مسائل کوچک و حاشیهای بپردازیم که جایگاه آن فرد بزرگ را مخدوش میکند؛ و گرنه درباره باقی قضایا که مراجع حقوقی باید نظر دهند.
به گفته بهمنپور، نکته مهمی که در همه مسائل مربوط به عباس کیارستمی باید مورد توجه قرار گیرد، جایگاه این هنرمند در ایران و سایر کشورهاست. او تأکید کرد: مساله مهم آن است که در یکصد سال اخیر هیچ فردی مانند عباس کیارستمی نام ایران را جهانی نکرد. ... هر چقدر از عباس کیارستمی فاصله بگیریم، بیشتر متوجه ابعاد شخصیتی او خواهیم شد.
در چنین وضعیتی، اینکه بخشی از خانواده او اجازه هیچ فعالیتی در ارتباط با این فرد را نمیدهند که میراث ملی ما و مانند بخشی از خاک ایران است و باید از آن حفظ و نگهداری کنیم؛ تأسفآور است. بیشتر به نظر میآید یک اختلاف درون خانوادگی است که احمد کیارستمی آن را عمومی کرده و در فضایی که این اختلاف به شکل عمومی مطرح شده، پرداختن به مسائل اصلی عباس کیارستمی دشوار خواهد بود.
نخستین بار نیست که اختلافنظر ورثه موجب محدودیت انتشار آثار هنرمندان میشود. آیا این موضوع را میتوان بهعنوان خلأ قانونی در حق مالکیت فکری در نظر گرفت؟
بهمنپور درباره قوانین ناظر بر مسأله وراثت که آثار باقیمانده از نویسندگان بخشی از آن است، توضیح داد: قوانین بسیار قطعی و روشن به میراث توجه میکند. در قانون همه آثار نویسنده بهعنوان میراث تلقی شده یعنی ارثی است که باید به خانواده برسد و طبیعی است که اگر در خانوادهای اختلافهایی وجود داشته باشد، آن آثار از دست مخاطبانشان دور میماند. به نظرم این بحث قانونی نیست، بلکه مسأله فرهنگی خانوادههای افراد است.
با اینکه آثار معادلهای اقتصادی بزرگی در برابر ملک، زمین و اتومبیل ندارند، اما در واقع مدفون میمانند و شاید فقط کاری که در این مواقع میتوان انجام داد، رجوع به علاقهمندان آن نویسنده، هنرمند و خالق اثر است تا بنیادی شبیه موسسه حفظ و نگهداری آثار یا بنیاد ناظر بر انتشار آثار تشکیل شود تا مسئولان آن بنیاد بیشتر به منافع مردم و منافع فرهنگی بیندیشند، این رابطه تعاملی اتفاق میفتد.
به گفته آموزگار، اقدام برای دسترسپذیر بودن آثار یک نویسنده یا هنرمند موضوعی نیست که در رابطه با آن بتوان اقدام قانونی انجام داد.
او توضیح داد: زمانی که درباره آثار صحبت میکنیم با دوگونه حق مواجهایم؛ یکی حق معنوی مؤلف که در زمان حیاتش محفوظ است و زمانی که فوت میکند، این حق به ورثه منتقل میشود. دیگری حق مادی آثار که به ورثه منتقل میشود و کسی نمیتواند ورثه را مجبور کند بهطور حتم باید آثار منتشر شوند یا مانع انتشار آنها شود.
وی ادامه داد: فکر میکنم چیزی که اهمیت دارد اینکه زنده یاد کیارستمی سرمایه این کشور است و باید با آثار او بهگونهای رفتار شود که شأن او را مراعات کند. همچنین باید جایگاهی که میان مردم بهعنوان سرمایه ملی دارند، محفوظ بماند.
منزل کیارستمی میتوانست به موزه تبدیل شود
بهمن کیارستمی از تلاش برای تأسیس بنیادی برای حفظ و نشر آثار عباس کیارستمی خبر داده و به ایرنا گفته بود: پرویز جاهد، فیلمساز، مدرس و منتقد سینما پیشنهاد کرد که به دلیل نبود توافق میان وارثان، بهتر است بنیادی باشد که بتواند مسئولیت حفظ و نشر آثار را برعهده بگیرد. کارهای بسیاری باقیمانده و تقریباً هیچ چیز پیش نرفته است. امیدوارم تأسیس این نهاد دستکم در ایران بتواند به انتشار آثار عباس کیارستمی کمک کند و کارها را پیش ببرد. آنچه مهم است هموار بودن راه انتشار آثار اوست.
مدیر انتشارات نظر با یادآوری اینکه پس از گذشت چهار سال از فوت عباس کیارستمی، هنوز منزل او به موزه یا مرکز فرهنگی و هنری تبدیل نشده است، ادامه داد: منزل عباس کیارستمی، میتوانست در این چهار سال به موزه یا مرکز هنری و فرهنگی تبدیل شود که سمبل و نشانه این ارجحیت فرهنگی ما در جهان معاصر باشد.
اگر چنین شخصیتی در دیگر کشورها میزیست، تا به حال از محل زندگی او مرکز فرهنگی مهمی ساخته بودند که اشتیاق جهانیان را پاسخگو باشد. از طرفی آثار، دستنوشتهها، فیلمها و جوایز در آن منزل نگهداری و بهعنوان یکی از مهمترین موزههای فرهنگی کشور میشد، اما باوجود علاقه کیارستمی، برخی از لوحها و جوایز عباس کیارستمی به موزه سینما اهدا شد، در حالی که کیارستمی در قید حیات جز برای چند جایزه خاص این کار را نکرد و تمایل داشت در خانه خود بهعنوان موزه از آنها نگهداری شود. چنین روندی سبب میشود مردم از میراث بزرگی که برایشان به وجود آمده است، محروم شوند.
تا حدودی حق مالکیت فکری را پذیرفتیم
ساخت بنیادی برای رسیدگی به امور مربوط به آثار عباس کیارستمی میتواند راهی مناسب برای جلوگیری از محدودیت انتشار آثار برجای مانده از او باشد، اما آیا میتوان برای جلوگیری از تکرار چنین محدودیتهایی بر آثار هنرمندان و نویسندگان بنیادی ملی در نظر گرفت؟ آموزگار توضیح داد: بهطور کلی باید بدانیم که حقوق مالکیت فکری بحثی است که تا حدودی آن را پذیرفتیم. در زمان حیات هنرمند یا مؤلف حقوق مادی آثار براساس آنچه در قوانین ذکر شده، قابل انتقال است.
فرد در زمان حیات میتواند حقوق مادی انتشار اثر را به یک بنیاد یا شخص دیگری واگذار کند. بعد از فوت این حقوق مادی با توجه به اینکه یک مابهازایی دارد به ورثه خواهد رسید و اگر بحث وصیت مطرح باشد، یعنی فرد در زمان حیات وصیت کند که مالکیت آثارش به شخص یا اشخاص دیگری میرسد، طبق قانون وصیت، بعد از فوت او، تا یک سومش در واقع پذیرفته میشود و برای اینکه وصیت کامل اجرا شود نیاز به تأیید وراث دارد! ورثه باید آن را تأیید کنند وگرنه برای ورثه باقی میماند. همین مسأله برای حقوق مالکیت فکری هم باید به کار گرفته شود.
این حقوقدان در ارائه راهکار برای جلوگیری از محدود کردن انتشار آثار هنرمندان و نویسندگان، گفت: این بحث قانون است. وقتی آثار را مال تلقی و جزو حقوق مالکیت طبقهبندی میکنیم باید احکام مالکیت را برای آنها اعمال کنیم؛ مستقل از اینکه شخصیت ورثه کیست و علایق او چیست. بهتازگی بخش مربوط به حقوق مادی اثر از ۳۰ سال به ۵۰ سال اضافه شد، بهطور طبیعی تا زمانی که آن موعد زمانی سپری شود، نمیتوانیم وارد بحثهای دیگری شویم. بعد از آن مواردی که در مالکیت فکری آمده، جزو اموال عمومی است و از مالکیت اشخاص خارج میشود.
هنرمند باید اختیار داشته باشد از خلاقیتش بهره ببرد
حق مالکیت فکری از جمله حقوقی است که به نظر برای جامعه، هنرمندان و مؤلفان قدمی مثبت تلقی میشود. با این وجود، این دیدگاه مخالفانی نیز دارد. به گفته آموزگار بحثی بهعنوان کپیلفت –Copyleft- مطرح است که در برابر کپیرایت -Copyright- قرار میگیرد.
به نظر این گروه، حق مالکیت فکری به ترویج علم و دانش لطمه میزند. آموزگار بیان کرد: مهم این است که علم، دانش و هنر اگر نتیجه خلاقیتهای یک فرد باشد، باید این اختیار را برای آن فرد قائل شویم که بهره لازم را از آن ببرد و اگر میخواهد آن را در زمینه عامالمنفعه خرج کند، خود این تصمیم را بگیرد. مانند بسیاری از بزرگانی که آثارشان را وقف مؤسسههای خیریه میکنند.
هنرمندان و نویسندگان، افرادی ارزشمند و تأثیرگذار بر امروز و فردای جامعه هستند. همانگونه که در زمان حیات باید مورد توجه و حمایت قرار گیرند، پس از مرگشان نیز سزاوار است خواستهها و عملکردشان متوقف نشود. آثار برجای مانده از یک نویسنده یا هنرمند فقط پل ارتباطی او با نسلهای آینده است. قوانین، وراث را حافظ آثار آنها اعلام کرده است، در حالی که بارها اعمال محدودیتهایی از سوی ورثه هنرمندان و نویسندگان بر دسترسپذیر بودن آثار باقیمانده مشاهده شده است؛ محدودیتهایی که در زمان حیات هنرمند و نویسنده، خبری از آنها نبود. پرداختن به چرایی این مسأله، سرشار از نکتههای ریزی است که به روابط خانوادگی افراد مربوط میشود و شاید برای مخاطبان کمتر جذاب باشد. مسأله مهم، امکان دسترسی مخاطبان و دوستداران به آثار هنرمند و نویسنده بعد از فوتشان است که باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
گزارش از آیدین پورخامنه