معادلات اقتصادی، مناسبات سیاسی، رفتارهای فرهنگی، روابط اجتماعی، اصول خانوادگی، سبک زندگی، رفتارهای فردی، عادتهای روزانه و خیلی چیزهای دیگر بهیکباره تحت تأثیر شیوع این ویروس دگرگون شد و تغییر کرد.
میتوان ذرهبین برداشت و افراد و گروههای بسیاری را مورد بررسی و مطالعه قرار داد. کارگران، سالمندان، تجار، صاحبان سرمایه، شاغلان، پزشکان، پرستاران، کادر درمانی و گروهبندیهای بسیار دیگر. و میتوان هریک را با طرح مسئلهای متفاوت واکاوی نمود.
واکاوی دنیای کودکان
در این میان، واکاوی دنیای کودکان، ذهن انسان را به چالش میکشد. در خبرها کمترین آمار مرگ و میر متعلق به این گروه سنی یعنی زیر ۱۴ سال اعلام میشود و این خود جای بسی امیدواری و شکرگزاری را برای همه به همراه میآورد و از سوی دیگر، توجه کمتر نسبت به تهدیدها و حتی فرصتهای به وجود آمده برای این گروه سنی در این برش تاریخی آلوده به ویروس کووید۱۹!
تغییر دنیای کودکان
دنیای کودکان در چهار چیز خلاصه میگردد: بازی، همبازی، اسباببازی و مکان بازی که با آمدن ویروس کرونا تمام ساختارهای شکل گرفته مربوط به این چهار مورد بهیکباره تغییر کرد؛ تغییراتی که گاهی منفی و گاهی مثبت، گاهی تهدید و گاهی فرصت به نظر میرسند.
مکانهای بازی از عمومی همچون پارکها و بوستانها و شهربازیها و مهدکودکها و خانههای بازی و... به مکانهای خصوصی و محدود خانه تبدیل و فضای بازی کوچک شد. کوچه و زمین بازی و زمین فوتبال تبدیل شد به فضای آپارتمان و نهایتاً پشتبام و حیاط خانه اگر وجود داشته باشد. نوع بازیها از تحرکی و گروهی به انفرادی و بیتحرکی تغییر یافت. اسباببازیها از دوچرخه و سرسره و تاب و... به اسباببازیهای موجود در خانه تقلیل یافت. همبازیها نیز از گروه همسالان به افراد خانواده محدود شد.
فرصت یا تهدید؟
حال این تغییرات را فرصت ببینیم یا تهدید؟ آیا کودکی را تصور کنیم که روزی چند ساعت در پارک بازی میکرد و اینک در چهاردیواری خانه زندانی شده یا به کودکی بیندیشیم که فضای سرد و ابزاری مهدکودک برایش به حضور گرم در کنار والدینش و تجربه بازی با آنها و لذت بردن از بازی و همبازی تبدیل شده؟
آیا حضور بیشتر در خانه و در کنار خانواده، قرار گرفتن در بستری پر از تنش و تحمل مشاجرههای والدین و افزایش آسیبهای روانی ناشی از آن را برای کودکان بههمراه داشته یا تجربه پیوندهای لذتبخش دورهمی و در کنار هم بودن را و افزایش تایم بازی با آنها را؟
تجربههای متفاوت
به نظر میرسد تجربه فردی کودکان در این برهه و در این تجربه خاص نیاز به گروهبندی دارد. شاید بتوان به تعداد تمام کودکان، تجربههای متفاوتی را دید و ثبت کرد. کدام کودک در کدام کشور با چه جنسیتی و چه سنی؟ چه قومیتی؟ چه پایگاه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی؟
مطمئناً تجربه یک پسربچه کودک کار با پسربچه مهدکودکی در دوران کرونایی یکی نیست. اما در تحقیقات علمی در این زمینه به این تفاوتها دقت میشود و کودکان در گروههای مشابه با هم و متفاوت از یکدیگر تقسیم میشوند. اما در همین نوشتار میتوان به برخی از این تهدیدها و فرصتها، هرچند پراکنده با توجه به تجارب شخصی خانوادهها اشاره نمود.
معضلات بااهمیت
در درجه اول، به نظر میرسد قرنطینه و در خانه ماندن، سلامت جسمانی کودکان را به خطر انداخته باشد، از جمله کمبود ویتامین D به علت در معرض آفتاب قرار نگرفتن، افزایش وزن به علت کمتحرکی، افزایش بیش از حد بازیهای رایانهای و تماشای افراطی تلویزیون که مشکلات خاص خود را برای کودکان ایجاد مینماید.
در درجه دوم، به نظر میرسد سلامت روانی کودکان بهواسطه افزایش مشاجرههای بین والدین به خطر افتاده باشد، چراکه حضور دائمی والدین در خانه، در حالی که تعادل روحی و روانی آنها به علت ترسهای ناشی از شیوع بیماری و افزایش مشکلات اقتصادی و دلایل بسیار دیگر ضعیف شده است، عاملی باشد تا محیط خانواده متشنج و ناآرام شود.
بسیاری از خانوادهها، فقر را به معنای واقعی در این دوران تجربه نمودند و مفهوم زیر خط فقر بودن را بیش از پیش چشیدند. و متأسفانه کودکان این خانوادهها با سوءتغذیه و مشکلات بسیار دیگر مواجه شدند.
از سوی دیگر، افزایش ترس و اضطراب و دلهره در جامعه و محیط خانواده و دیالوگهای منفی به علت شیوع این بیماری، در بسیاری از کودکان عاملی شده است برای ایجاد ترس از محیط بیرون. بهعنوان نمونه، کودک سهساله از بیرون رفتن با مادرش امتناع میورزد و با زبان شیرین خود میگوید: «بیرون کرونا هست، منو میخوره!». شاید ما به این شیرین بازی در لحظه بخندیم؛ اما اگر همین ترس در ضمیر ناخودآگاه کودک ریشه بدواند، ممکن است مشکلات جدیتری را در بزرگسالی برای وی ایجاد نماید.
اتفاقات تلخ
در برخی مواقع نیز، با والدینی برخورد مینماییم که دائماً به فرزند خود بهطور افراطی تذکرات بهداشتی میدهند و بر سر آنها فریاد میزنند که: بهصورتت دست نزن! مگه نگفتم به هیچ جا دست نزن! ماسکت رو برندار و... و کودکان را وامیدارند تا حتی در محیط امن منزل مدام دست و صورت خود را با آب و صابون بشویند و این افراطیگری ممکن است امکان ابتلا به بیماری وسواس را در کودکانی که پیشزمینه این بیماری را در خانواده دارند، افزایش دهد.
همچنین کودکان بهعنوان ناقلان خاموش بیماری معرفی شدند و این خود شاید بهصورت ناخودآگاه عاملی برای طرد کودکان و عدم ارتباط نزدیک برقرار کردن با آنها شد و کودک، دیدار و به آغوش کشیده شدن توسط نزدیکانش را در این دوران از دست داد.
در این میان، نباید کودکانی را که در این روزها عزیزترین و نزدیکترین کسانشان را از دست دادهاند و میدهند، نادیده گرفت. تجربه تلخ از دست دادن والدین در سنین پایین، کودکان را بسیار آسیبپذیر و شکننده مینماید و آنها را نیازمند توجه خاص و ویژه میکند.
فرصتهای کرونایی
اما آیا فقط همین تهدیدها و اتفاقات تلخ را میتوان در این دوران در ارتباط با کودکان دید؟ آیا فرصتی نیز برای آنان ایجاد شد؟ کودکی را تصور کنید که مجبور است هر روز صبح زود، به مهد کودک برود و بعد از ظهر به خانهای باز گردد که رمقی برای والدینش برای توجه به او باقی نمانده است. اما دوران قرنطینه برای این کودک دوران شیرین و طلایی محسوب میشود . وی خانهای را تجربه میکند که حضور دائمی و گرم و صمیمی والدین و توجه و محبت آنها را به همراه دارد.
بسیاری از والدین اذعان داشتهاند که به دوران کودکی خود بازگشتهاند و آن را ورق زدهاند تا بازیهای آن دوران را به خاطر بیاورند و به کودکانشان آن بازیها را آموزش دهند و با هم بازی کنند.
فکر چگونه سرگرم کردن کودک، موجب خلاقیت در طراحی بازی شده است و مطمئناً باعث افزایش شادی و سلامت روانی در محیط گرم خانه.
دوگانگی تهدید و فرصت
با نگاهی به پدیده آموزش و تحصیل در این دوران نیز متوجه دوگانگی تهدید و فرصت میشویم. بار اصلی آموزش به دوش خانوادهها افتاد. از کمیت و کیفیت و نیز جدیت آموزش کاسته شد. شاید باید این تکه از تاریخ آموزش و پرورش را جدا نمود و اصلاً آن را به حساب نیاورد. البته فرصتی نیز فراهم شد تا تمرین بسیار خوب و عملی برای آزمودن آموزش غیرحضوری از طریق فضای مجازی صورت گیرد. هم برای مسئولان و معلمان و برنامهریزان این امر مهم و حیاتی است و هم برای والدین و فرزندانشان. در این آزمون عملی، بسیاری از نواقص و معایب و محاسن مشخص خواهد شد بهشرط آنکه پژوهشهای همهجانبه در مورد آن صورت گیرد و زوایای مختلف آن دیده و سنجیده شود.