نشریه «جاکوبین» همزمان با اعتراضات عمومی ضدنژادپرستانه در ایالات متحده در پی قتل جورج فلوید توسط یک افسر پلیس، مصاحبهای با یکی از رانندگان اتوبوس معترض در شهر مینیاپولیس (محل وقوع این قتل و آغاز اعتراضات سراسری) داشته است. در ادامه مصاحبه این نشریه با آدام بارش، راننده اتوبوسی که همکارانش را برای عدم همکاری با پلیس سازماندهی میکند، میخوانید.
قتل جرج فلوید در مینیاپولیس موجی از اعتراض و تظاهرات را در سراسر کشور به راه انداخته است. خشونت پلیس همراه با شیوع فراگیر کووید-۱۹ و بحران بیکاری بسیاری را به شکستن نقطه جوش سوق داده است. از آنجاییکه بخش عظیمی از معترضان کارگر هستند، منطقی است که سندیکاهای کارگری در مبارزه مشارکت کنند. بسیاری از اتحادیههای کارگری ازجمله اتحادیه سراسری رانندگان ترانزیت (ATU)، که نماینده رانندگان در مینیاپولیس است، در بیانیهای اقدام پلیس را محکوم کردند. ATU فراتر از سایر اتحادیههای کارگری از حق عدم همکاری اعضای خود با پلیس دفاع و اعلام کرد: «رانندگان اتوبوس مینیاپولیس -اعضای ما- حق دارند از (این) اقدام خطرناک جابهجایی پلیس به سمت معترضان و بازداشت شدگان توسط آنها خودداری کنند؛ این سوءاستفاده از حمل ونقل عمومی است».
جابهجایی پلیس و بازداشتشدگان توسط اتوبوسها سوءاستفاده از حمل ونقل شهری است
ممکن است، آنچه را که در چند روز گذشته در مینیاپولیس رخ داده برای ما شرح دهید؟
این یک گرداب است؛ من مدتها در سازماندهیها و تجمعات بودم، در بین معترضانی که صفآرایی کردهاند، بودهام اما ابدا با چنین چیزی مواجه نشده بودم. متأسفانه، مینیاپولیس در گذشته هم تجربیات زیادی از قتل سیاه پوستان توسط پلیس دارد. سال ۲۰۱۵، جمار کلارک در شمال مینیاپولیس کشته و سپس چهار منطقه در بیرون از آنجا اشغال شد. سپس در سال ۲۰۱۶، قتل فیلاندو کاستیل به اشغال ساختمان فرمانداری و تعطیلی L-۹۴ منجر شد. حواشی تحرکات پیشین در مقایسه با آنچه اکنون در حال وقوع است، ناچیز است. من در فرگوسن و بالتیمور نبودم اما بسیاری در آنجا هم این مقایسه را انجام میدهند، مثل اینکه آیا این عصیان فراتر از خشونت پلیس است؟ این قتل دوشنبه رخ داد و همه سهشنبه با این خبر از خواب بیدار شدند. گروههای چپ محلی در سی و هشتم و شیکاگو به سرعت گردهم آمدند و اعتراضاتی را شکل دادند که وجه اشتراک همهشان مرگ فلوید بود. در منطقه کارگرنشین در همسایگی جنوب مینیاپولیس، مردم با پلاکاردهای دستسازی که روی آنها نوشته شده بود «عدالت برای جورج فلوید» و « زندگی سیاهان مهم است» طول خیابان را پر کرده بودند. مسلم است که تشکلهای بسیاری از این اعتراض حمایت میکردند.
استراتژی پلیس به تشدید اعتراضات منجر شد
به سمت منطقه سه تظاهرات کردیم، در آنجا پلیس، حالت نظامی و تدافعی به خود گرفته بود و به سرعت از گاز اشک آور و اسحله پینتبال برای نشان کردن معترضان استفاده کرد. این استراتژی آنها به جریحهدار کردن روحیه جمعی تظاهرکنندگان منجر شد. از زمانی که اینها شدت گرفت، قیام و عصیان هم افزایش یافت. همه ما اخبار را دیدیم؛ اعتراضات در طول روز مسالمتآمیز و بدون خشونت است و شبها خشونت شدت میگیرد که به نظر من، این با استراتژی پلیس رابطه دارد. فکر میکنم پلیس چهارشنبه شب، بر اساس استراتژیاش کارهای زیادی در این زمینه انجام داد اما پنجشنبه، زمانی که صفآرایی معترضان و پلیس محرز شد و کنترل اوضاع از دست پلیس خارج شد، آنها از منطقه سوم عقبنشینی کردند. در این زمان هیچ پلیسی در آنجا حضور نداشت و معترضان ساختمان پلیس را به آتش کشیدند.
میتوانید بیشتر درباره اعتراضهای فراتر از خشونت پلیس صحبت کنید؟
همانطور که گفتم سابقه قتلهای بسیاری در اداره پلیس وجود دارد. در هیچ یک از این موارد کسی نمیپذیرفت عدالت اجرا شود. اجرا نشدن عدالت در موارد ناگوار پیشین و آثار به جا مانده آن، از دلایل به جوش آمدن احساسات عمومی است.
بحران فقر و بیخانمانی در مینیاپولیس باورنکردنی است. تعداد زیادی از بومیان آمریکا در این شهر زندگی میکنند و یک اردوگاه از بی خانمانها در امتداد شهر در حال توسعه است. این بزرگترین گواه بر وضعیت بد مسکن در اینجاست، این وضعیت برای طبقه کارگر غیرقابل تحمل است و اغلب آنها آوارهاند. حداقل دستمزد قانونی روزانه ۱۵ دلار است اما ما با چنگ و دندان برای آن جنگیدیم؛ فرمانداری با آن مخالفت کرد و این جرقه تحرکات طبقه کارگر بود.
آسیب به یک نفر، آسیب به همه است
بودجه پلیس هر سال در حال افزایش است اما بودجه عمومی دیگران حالت ریاضتی گرفته است. با اینحال مسئولیتپذیری پلیس کم است. نماینده ما در کنگره یک دموکرات است. از سوی دیگر در انتخابات شورای شهر، جنبش ما از نامزدهای دموکرات حمایت کرد و آنها در نهایت هم پیروز انتخابات شدند؛ این تصور وجود داشت که ما شورای شهر کارآمد و مترقی خواهیم داشت اما در واقع، چیزی تغییر نکرده است.
در تمام این مدت یک پلیس نژادپرست که سابقه طولانی در آسیب زدن به بازداشتشدگان هنگام بازجوییها دارد، همچنان مشغول به فعالیت است. به طور مثال، او هنگام دستگیری به سر فردی شلیک کرده است و چندین مورد شکایت علیه او وجود دارد. با اینحال، تاکنون اخراج نشده است.
بنابراین، ناکارآمدی سیستماتیک در سطوح مختلف حزب دموکرات هم وجود دارد و پیروزی تنها در پس این تحرکاتی که اکنون در خیابانها اتفاق میافتد، محقق میشود.
شیوع کرونا، رکود اقتصادی، بیکاری و مرگ جورج فلوید عامل اعتراضات آمریکا
شیوع فراگیر کرونا ادامه دارد و هیچ کس پیش از این چنین رکود اقتصادی بدی را به خاطر ندارد. من فکر میکنم تنها یک راهکار جامع در بافت اجتماعی وجود دارد. این یک حس سورئال است. افرادی که در این اعتراضات شرکت میکنند چه چیزی را از دست میدهند؟ ما پیش از شیوع این بیماری هم با بودجه ریاضتی سروکار داشتیم. حالا هم شیوع بیماری، هم رکود و هم وعدههای نامحقق سیاستمدارانی که قول حمایت از طبقه کارگر را میدهند، مشکلات را بیشتر کرده است. سطح دیوانه کنندهای از بیکاری وجود دارد، مردم کارشان را از دست دادهاند و حالا قتلهایی را که به دست پلیس خودمان انجام شده، میبینیم. مجموع این شرایط، یک جعبه باروت بود و به یک جرقه نیاز داشت.
چهارشنبه شب شما پستی در فیسبوک منتشر و اعلام کردید «آسیب به یک نفر، آسیب به همه است» و نشان میداد شما بنا دارید «همکارانتان را به عدم همکاری با پلیس مینیاپولیس در بازداشت معترضان تشویق و ترغیب کنید». ماجرا چیست؟
ژوئیه سال ۲۰۱۶، زمانیکه L-۹۴ را اشغال کردیم، خودم وارد ماجرای درگیری با پلیس شدم؛ آنها آن شب دستگیرشدگان ازجمله من را با یک اتوبوس شهری، شبیه آنچه الان با آن رانندگی میکنم به زندان انتقال دادند. این بار، چهارشنبه شب و به طور معمول سرشیفت کاری بودم که متوجه شدم اعتراضات شدیدی در منطقه سوم در جریان است، اما نه به شکل معمول شبهای دیگر. من از بخش کنترل –که در هر اتوبوسی وجود دارد و کنترل ترانزیت به کمک آن با ما ارتباط برقرار میکند- پیامی دریافت کردم که به من گفتند «سلام. ما برای بیست و ششم و هیاواثا که در منطقه سوم است به اتوبوس پلیس نیاز داریم». یاد تجربه خودم به عنوان یکی از معترضان بازداشتی افتادم. امتناع کردم و در زمان استراحتم آن پست را نوشتم.
من به پیام مرکز کنترل اعتنا نکردم، چراکه آنها میپرسیدند: اساسا کسی از ما میخواهد اضافهکاری داشته باشد؟ من در مقابل رئیسم چیزی نگفتم اما به این فکر کردم که آسانترین کار این است که در گاراژ با همکارانم صحبت کنم و ببینم آنها میخواهند به عنوان راننده اتوبوس پلیس رانندگی کنند یا نه؟! شاید تعدادمان کافی بود و برای رد کردن این درخواست کافی بودیم؛ بنابراین، آنها درباره استفاده از حمل و نقل عمومی تجدیدنظر کنند.
همکارانتان و اتحادیه با شما همراه شدند یا شما تنها بودید؟
پنجشنبه وقتی به محل کارم بازگشتم، آنها اعلام کردند میخواهند سیستم حمل و نقل را تعطیل کنند و کسانی که میخواستند چرخشی کار کنند، داوطلب شدند. آنچه سبب تخلیه اتوبوسهای یک گاراژ در منطقه سوم شد، رانندگی برای نیروی پلیس یا انتقال معترضان بازداشتی به زندان بود. پیش از اینکه من بخواهم با بسیاری از رانندگان صحبت کنم، آنها ناراضی بودند.
نمیخواهم از پلیسی که جورج فلوید را میکشد، حمایت کنم
یکی از آنها گفت: اگر نزدیک اعتراضات باشد، همسرش او را میکشد. راننده دیگری گفت: به محض آنکه پلیسی را سوار اتوبوسش کند، هدف معترضان قرار خواهد گرفت. مسئول مخابره از یکی از همکاران پرسید میخواهد پلیسها را دور کند و او به آنها گفت نه و توضیح داد: نمیخواهم از پلیسی که جورج فلوید را میکشد، حمایت کنم.
من پستم را به طوماری تبدیل کردم که میگوید «آیا شما حاضرید با همکارانتان برای عدم کمک به پلیس صحبت کنید؟» این طومار را در گروه اعضای اتحادیه با نام عدالت برای جورج فلوید گذاشتم و برای همکارانم فرستادم. این ابزار سازماندهی خوبی بود. ما از روز شنبه با استفاده از گروههای فیسبوک و این طومار برای ایجاد یک گروه کارگری مشغول به کار شدیم. رئیس دولت محلی ما که مسئول گروه محلی سیاهان نیز هست، با تجمع کنندگان صحبت کرد.
زمانی که اتحادیه ها قویتر بودند، برای همه می جنگیدند
درباره نقش اتحادیهها زمانی که یک سیاهپوست توسط پلیس کشته میشود یا اشکال دیگری از نژادپرستی رخ میدهد، چه فکری میکنی؟
این موضوعی است که درباره آن بسیار صحبت کردیم. یکی از دلایل راهاندازی این گروه فیسبوکی و اینکه میخواستیم اتحادیههای صنفی محلی فعال شوند، این است که میخواهیم نشان دهیم اتحادیهها مترقیترین نیروی موجود در جامعه هستند. آگاهی اتحادیه میان مردم کم است، چراکه جمعیت آنها کم است؛ ما چندین دهه است، در حال حمایت از آن هستیم اما زمانی که اتحادیهها قویتر بودند، برای همه میجنگیدند.
آنها در جنبش حقوق مدنی درگیر بودند، مسئله مسکن را مطرح و تجمعات ضروری خارج از محیط کاری را سازماندهی کردند. البته آنها میدانستند اگر بخواهند اعتصاب کنند و موثر واقع شوند، به حمایت جامعه وسیعتری نیاز دارند. اگر شما فقط بر محیط کاری تمرکز کردید، نمیتوانید این کار را انجام دهید.
من فکر میکنم ضروری است که جنبش کارگری گسترده، نبرد اتحادیهها برای کارگران و طبقه کارگر را، چه سازمانیافته باشند چه نباشند روشن کند. من فکر میکنم این به مردم نشان میدهد اتحادیهها همان نیرویی هستند که میتوان به آنها اعتماد کرد. چراکه صادقانه منافع آنها را دنبال میکنند و این بهترین راه برای محافظت از آنها در برابر مدیران، شرکتها، دولت و نیروی پلیس است.
پیروزی و حرکت جمعی پایدار مستلزم درگیری سازمانیافته طبقه کارگر در این مبارزه است. در حال حاضر، تمایل به تداوم مبارزه زیاد است اما از طریق جمعی، سازماندهی شده؛ و اتحادیهها میتوانند سازماندهی لازم را فراهم کنند.
نهایتا اینکه کارگران در بهترین شرایط برای پایان دادن به سرمایهداری قرار دارند؛ این همان چیزی است که محقق میشود. کارگران را در محل تولید سازماندهی کنید؛ این بهترین راه برای ترساندن کارفرماها، شرکتها و طبقه حاکم از اعتصاب است. این نیازمند سازماندهی و انسجام درون جنبش ماست؛ چه مبارزه بر سر ساعت کاری بهتر باشد چه برای از بن زدن سیستم پلیس باشد. تحقق این امر، یک حرکت جمعی حقیقتا پایدار را میطلبد.
درحال حاضر دیگر کارگران چه باید بکنند؛ اتحادیه یا چیز دیگری دارند؟
آنها باید به اعتراضات بپیوندند، باید با مردم صحبت کنند و از آنها ایده بگیرند و بدانند مردم در کجا قرار دارند و سطح آگاهی آنها چقدر است. این نیازمند طرح اشکالی از برنامه و روشن شدن مجموعهای از مطالبات است؛ نیازمند فعالیت جمعی مستمر است اما برگزاری جلسات برای پرسشگری، برنامهریزی و اصلاح برنامه در مراحل آتی نیز ضروری است. البته می دانم که مردم تمایلی به برگزاری آن ندارند!
حرکت جمعی امروز به رهبری و برنامه نیاز دارد
حرکت جمعی امروز به رهبرانی نیاز دارد که از دل این مشاغل بیرون میآیند. من فکر نمیکنم مردم فقط باید به خانه بازگردند، به یک برنامه و رهبری نیاز است. این چیزی است که اکنون از دست رفته است.
ترجمه: شیما شعاعی