مدرسهها و دانشگاهها ماههاست تعطیل است. نماز جمعه سومین ماه پیاپی است که برگزار نشده است. مغازهها دیگر مثل گذشته فروش ندارند و تنها داروخانهها هستند که از شلوغی آنها کاسته نمیشود. بله سه ماه گذشت؛ از روزی که وجود کرونا در کشور به رسمیت شناخته شد. حالا دلمان تنگ است؛ برای زندگی سابق، برای جهان سابق و برای دنیای بدون کرونا.
در این سه ماه تعداد زیادی از شهروندان و خانوادههای آنها درگیر این شرایط خاص شدند و به دنبال آن روزهای بسیار سخت و لحظههای تلخی را پشت سر گذراندند. کسانی که خود درگیر این بیماری شدند، کسانی که ماههاست از این بیماران مراقبت میکنند، کسانی که به سوگ نشستند و کسانی هنوز بعد از مدتها جرئت نمیکنند از خانه بیرون بیایند. هر کدام از این دسته آدمها شرایط خاصی را زیستند و تجربههای متفاوتی و بلکه مشابهی از سر گذراندند.
حالا به نظر میرسد همه چیز عادی شده، تا جایی که کمتر کسی پیگیر اخبار روزانه کروناست. اما مدتی است یک کانال تلگرامی به نام «روایتهای کرونایی» ایجاد شده که در آن روایتهای مردمی و بیطرف منتشر میشود که هر کدام از این روایتها در نوع خود متفاوت هستند. پرداختن به این روایتها از آنجا قابل توجه و با اهمیت است که استفاده از تجربههای زیسته شهروندان میتواند برنامهریزی و مدیریت را در بحرانها آسانتر کند.
در ارتباط با این روایتها زهره انواری، انسانشناس زیستی و عضو هیئت علمی گروه انسانشناسی دانشگاه تهران که خودش ادمین این کانال است، به ایرناپلاس میگوید: من فکر میکنم چیزی که این روزها کم داشتیم، روایت مردم در این وضعیت بحرانی بود. هیچکس سراغ مردمانی که در این روزها با کرونا دستوپنجه نرم کردهاند، نرفته است. قصدم این بود به دنیای مردم وارد شوم. چه یک دانشآموز دبیرستانی باشد یا یک خانم خانهدار یا کسانی که کرونا سوگوارشان کرد. کسانی که در این مدت مجبور شدند در تنهایی سوگواری کنند یا کسانی که بعد از دست دادن عزیزانشان باید قرنطینه میشدند.
کرونا باعث جهش و پیشرفت در آموزش؟
انواری ادامه میدهد: این روایتها به ما میگویند که تجارب مشابه و مختلفی در سراسر کشور در مواجهه با کرونا در جریان است. کسی که در شیراز باغداری میکند و به کرونا مبتلا شده است، با دانشآموز یا معلمی که این روزها بهصورت مجازی مشغول آموزش یا تدریس مجازی است شرایط متفاوتی را تجربه میکنند که قابل بحث و بررسی است. یا برای مثال اغلب سوگواران در تنهاییشان عزاداری کردند درحالی که قبل از این، مراسم دسته جمعی بود و نزدیکان کمک میکردند کسی که عزیزی از دست داده، از این مرحله با همدلی کردن عبور کند.
این عضو هیئت علمی گروه انسانشناسی دانشگاه تهران میافزاید: برای مثال بعضی از دوستان معتقدند کرونا باعث جهش و پیشرفت در آموزش شده است و اگر کرونا نبود شاید سالها طول میکشید آموزش مجازی جایگاه خود را بیابد و از این نظر به دید مثبتی به قضیه نگاه میکنند، اما به این موضوع نگاه نمیکنند که تجربه شخصی یک مادر خانهدار در این روزها برای پیگیری امور تحصیلی فرزندانش بسیار رنجآور است. یا در مثالی دیگر یک روایت منتشر کردیم از پرستار زنی که مجبور شده به مدت سه ماه فرزندش را به شهرستان نزد خانوادهاش بفرستد و در این شرایط مادر و بچه از دیدن هم محروم بودهاند.
مردم بین مرگ به دلیل فقر و مرگ به خاطر کرونا، دومی را انتخاب میکنند
انواری اضافه میکند: آنچه برای من در این روایتهای مردم جالب است، واکنش متفاوت افراد در این موقعیتهاست. یعنی تنوع رفتاری شهروندان در مواجهه با بحران بسیار جای تحلیل دارد. برای مثال از یک طرف فریاد میزنیم مگر نمیدانید که سفر بد است؟ چرا بیرون میروید؟ اما اگر به دل ماجرا بروید و از این آدمها بپرسید که چرا به سفر میروید، دیگر قضاوت نمیکنید و این حرفهای کلیشهای را نمیزنید. چون این منطق شماست و فکر میکنید که عقلانی نیست، اما وارد جهان این آدمها نشده اید که فلسفه سفرشان را بدانید.
این انسانشناس زیستی میگوید: این روایتها به من بهعنوان یک محقق نشان میدهد که در این وضعیتهای بحرانی هیچوقت پشت کامپیوتر و تلفن یک طرفه قضاوت نکنم. افراد در بسترهای متفاوت فرهنگی نسبت به یک موضوع واکنش یکسانی ندارند. در یک سری از خانوادهها در نقاط مختلف کشور فشار زندگی بیشتر از فشار کرونا بوده است. در واقع شهروند نیازمند، بین مرگ به دلیل فقر و مرگ به خاطر کرونا، دومی را انتخاب میکند. مواجهه آدمها با بحرانها بر اساس هنجارهایی و شرایطی است که از قبل شکل گرفته است. یعنی منطق فردی مواجهه با یک موضوع با منطق اجتماعی بسیار متفاوت است. بعضی اوقات منطق فردی بسیار قویتر از منطق اجتماعی است و بر عکس.
پدیدارشناسی و تجربههای زیسته کرونایی
به گفته انواری این روایتها و تجربههای زیسته را با نظریه پدیدارشناسی میشود تبیین کرد؛ یعنی رفتن به سمت آگاهیهای افراد. پدیدارشناسی معادل واژه لاتین فنومنولوژی (Phenomenology) مرکب از دو واژه «فنومن» به معنای پدیده یا پدیدار و «لوژی» هم به معنای شناخت؛ مکتبی است که توسط «ادموند هوسرل»، فیلسوف آلمانی-اتریشی پایهگذاری شد. این مکتب در پیِ آن است که با تفکیک آگاهی باواسطه و بیواسطه از یکدیگر، آگاهی انسان را از پدیدارهای ذهنی که بدون واسطه در ذهن او ظاهر میشوند، مورد مطالعه قرار دهد.
در مقابل این دیدگاه، رویکردهای کلان داریم که عدهای ممکن است به این بیندیشند که وزارت بهداشت در این زمینه چه کاری کرده است؟ یا سیستم سیاسی یا اقتصادی چه مسئولیتی داشته است؟ اینها به مسئله نگاه کلان دارند. یعنی تأثیراتی که کرونا داشته یا تأثیراتی که مدیریت خود این نهادها بر کرونا داشته است، بررسی میشود.
در یک جامعه متکثر فرمول واحد برای حل بحران معنا ندارد
وی ادامه توضیح میدهد: من سراغ تجربه زیسته خود آدمها رفتم که این اصطلاحی پدیدارشناسانه است و به روایت نگاه شهروندان میپردازد. البته سیستمها روی این نگاهها اثرگذار هستند و بعضاً به آنها جهت میدهند. مسئله اینجاست که همین سیستمهای کلان در این نهادها برای اینکه بتوانند تصمیم درستی بگیرند، باید سراغ تجربه زیسته شهروندان بروند. برای حل بحرانها نمیتوانیم یک فرمول واحد برای همه آحاد یک جامعه، آن هم جامعه متکثری مانند کشور ما در نظر بگیریم. در این مطالعه باید متغیرهایی مانند بسترهای فرهنگی متفاوت را در نظر بگیریم، سن، جنس و شرایط زمانی و مکانی را در نظر بگیریم. یا الزامات توجه به سالمندان و بچهها در این شرایط باید در تصمیمگیریها در نظر گرفته شود. برای مثال نقاشیهای بچهها هم الان رنگوبوی کرونا گرفته است. باید ببینیم در ذهن کودکان چه هراسی ایجاد شده است. از دیگر سو، زنان و مردان مواجهه یکسانی ندارند.
انواری در پایان میگوید: در واقع از طریق این تجربههای زیسته متفاوت است که میتوانیم برای واکنشهای مردم برنامهریزی و مدیریت کنیم. وقتی صحبت از قرنطینه میشود ما باید بدانیم برای هر کدام از صنفها چگونه باید برنامهریزی شود که به مشکل نخورند. اینجاست که باید سراغ روایت هر کدام از این مشاغل برویم و ببینیم با چه مشکلاتی درگیر هستند.