تهران– ایرناپلاس– این جمله به گوش ما آشناست که تاریخ را فاتحان می‌نویسند. شاید این عبارت امروز به‌واسطه گسترش ارتباطات بی‌معنا شده باشد، اما این واقعیت، برخی کلیشه‌های ذهنی را در حافظه تاریخی ما حک کرده ‌است. هر حکومتی، حکومت‌های پیشین را به سیاه‌ترین شکل ممکن قلمداد می‌کرد و این باور درباره برخی دوره‌ها، خصوصاً قاجاریه بسیار پررنگ‌تر است.

سیاه‌نمایی فاتحان

محمد دروگر پژوهشگر تاریخ درباره نقش دولت‌های فاتح در روایت تاریخ پیش از خود گفت: یکی از مواردی که تاریخ ما را دچار آسیب‌های شدیدی کرده است، این است که از دوره ساسانیان به این سو، هر گروهی که به قدرت رسیده ‌است، تلاش کرده تا گروه قبلی را با راه‌های مختلفی نابود کند و سیاه نماید. وقتی ساسانیان بر سر کار آمدند، بخش عمده‌ای از آثار دوره اشکانیان را از بین بردند. در دوره اسلامی نیز چنین شد. در دوره صفویه نیز چون ایران جغرافیای مشخصی نداشت، چیزی برای از بین رفتن نبود. ولی افشاریه در مورد صفویه، زندیه در مورد افشاریه، قاجار با زندی‌ها و پهلوی با قاجار چنین کردند.

تلاش رضاخان در سیاه‌کردن ناصرالدین‌شاه

دروگر گفت: با روی کار آمدن پهلوی، رضاشاه شروع به سیاه کردن چهره ناصرالدین‌شاه قاجار به‌عنوان نمادی از سلطنت قاجاریه کرد. قصد من دفاع از قاجاریه نیست، ولی وظیفه ما به‌عنوان پژوهشگر و دانشجوی رشته تاریخ این است که همواره به دور از تعصب‌ها، سعی کنیم به آنچه به واقعیت نزدیک است، برسیم.

فروختن کشور در ازای مشتی جواهر؟

این پژوهشگر تاریخ افزود: در مورد قاجاریه و شخص ناصرالدین‌شاه قاجار یکی از مواردی که همواره در تبلیغات ارائه می‌شود، این موضوع بوده که شاهان قاجار در قبال گرفتن یک تکه جواهر، بخشی از خاک کشور را به بیگانگان می‌بخشیدند. یا سرسره معروفی که در حرمسرای وی وجود داشت که هیچ سندی از آن وجود ندارد و این روایت کاملاً دروغ است. همچنین ماجراهای حرمسرای ناصرالدین‌شاه و مواردی از این دست.

در مورد مرزهای ایران کار پژوهشی نشده ‌است

وی درباره ضعف‌های پژوهشی در زمینه اسناد تاریخی ادامه داد: بخشیدن بخشی از مملکت در قبال گرفتن طلا و جواهر خلاف واقع است. متأسفانه کسی به‌دنبال اسناد و مدارک نرفته است و در مورد مرزهای ایران به‌طور پژوهشی کار نشده ‌است. درحالی‌که اسناد و مدارک زیادی در این زمینه در آرشیو وزارت امورخارجه وجود دارد. اساتیدی چون دکتر محمدعلی موحد، کارهای اندکی کرده‌اند و آقای خسرو بهمنی قاجار، مجموعه‌ای چند جلدی دارد که بیشتر به دوره قاجار مربوط است و درباره مالکیت جزایر سه‌گانه خلیج فارس و جزایر ایرانی خلیج فارس صحبت شده ‌است. ولی به‌صورت گسترده و عمومی روی این اسناد کار نشده ‌است، درحالی‌که جای کار زیادی وجود دارد.

نقش ناصرالدین‌شاه در مالکیت جزایر خلیج فارس

محمد دروگر درباره نقش ناصرالدین‌شاه در مالکیت جزایر خلیج فارس گفت: یکی از مواردی که اسطوره‌های غلط ساخته شده در مورد ناصرالدین‌شاه را می‌شکند، دعوا بر سر جزایر ایرانی خلیج فارس است. ما می‌دانیم این دعواها در دوره ناصرالدین‌شاه اتفاق افتاده است. سه گروه بر اساس منافع خود بر سر مالکیت این جزایر ادعا دارند؛ گروه اول خود ما هستیم. چراکه این جزایر متعلق به ما بود و طبیعی است که بر اساس آنچه در تاریخ وجود داشت، از مالکیت خود دفاع کنیم. گروه دوم انگلیسی‌ها هستند و باید وارد بحث شد و گفت چرا دعوا دارند و این دعوا از چه جنسی است. گروه سوم که معمولاً از آنها حرفی به میان نمی‌آید و من در پژوهشی دیگر با این اسناد برخورد کردم، عثمانی‌ها هستند که بر جزایری چون فاو و خارک و حتی بحرین ادعای مالکیت کرده بودند.

دروگر گفت: به گواه اسناد، شخص ناصرالدین‌شاه قاجار با قدرت در برابر این ادعای مالکیت ایستاده است و به‌هیچ‌وجه از نظر سیاسی زیر بار نمی‌رود. برای ورود به این بحث باید به چرایی ادعای انگلیسی‌ها در مالکیت جزایر خلیج فارس پرداخت. می‌دانیم که در قرن ۱۹ میلادی هندوستان بزرگ‌ترین و سودآورترین مستعمره بریتانیا است و حفظ هندوستان بدون در نظر گرفتن خلیج فارس برای انگلیسی‌ها ناممکن است. در اختیار داشتن خلیج فارس سدی برای جلوگیری از نفوذ قدرت‌های رقیب انگلیس بود که همواره در تلاش برای دست یافتن به هندوستان بودند. مثل فرانسوی‌ها که در برهه‌ای این هدف را دنبال می‌کردند و قدرتی که ما از آن تحت عنوان روسیه یاد می‌کنیم.

ریشه‌های دخالت بریتانیا در منطقه خلیج فارس

وی درباره ریشه‌های نفوذ بریتانیا در منطقه خلیج فارس گفت: از حدود سال ۱۶۰۰ میلادی تا اواخر قرن ۱۸ میلادی دخالت و نفوذ بریتانیا در خلیج فارس گرد محور تجارت و بازرگانی می‌چرخید و در انحصار کمپانی هند شرقی و کارگزاران آن کمپانی بود. از اواخر قرن ۱۸ تا اواسط قرن ۱۹ سیاست بریتانیا در خلیج فارس تغییر آشکاری پیدا می‌کند و از جنبه صرفاً تجاری و اقتصادی به منافع سیاسی روی می‌آورند و این منافع جدید در مورد حفظ حکومت هند انگلیس و حفظ منافع این کشور در خلیج فارس بود.

وی افزود: در این دوره، بریتانیا از راه‌های مختلفی مثل مبارزه با دزدی دریایی، تجارت برده، قاچاق اسلحه و حل و فصل اختلافاتی که بین شیوخ خلیج فارس وجود داشت، دخالت‌های خود را در این منطقه آغاز می‌کند و به هیچ قدرت دیگری اجازه نمی‌دهد که منافعی در خلیج فارس داشته باشد.

حمایت انگلیس از شیخ‌نشین‌ها

دروگر گفت: انگلیسی‌ها طی قرن ۱۹ با انعقاد قراردادهایی شیخ‌نشین‌های خلیج فارس را تحت حمایت خود قرار می‌دهند و حضور مستقیم آنها در منطقه حالتی علنی پیدا می‌کند و از ورود قدرت‌های دیگری نظیر فرانسه و روسیه و عثمانی جلوگیری می‌کنند. سپس به ایجاد پایگاه‌ها و تأسیسات دریایی و نظامی در منطقه خلیج فارس اقدام می‌کنند.

این پژوهشگر مسائل تاریخی افزود: در ایران پایگاه‌هایی چون بندر بوشهر، توسط انگلیسی‌ها احداث می‌شود و همچنین ری‌شهر که در ۶ مایلی جنوب بوشهر است. همچنین جزیره خارک، بندرعباس، جاسک، بحرین و... احداث می‌شود. مهم‌ترین آنها در آن دوره در بوشهر بود، ولی جاهای دیگری نیز از جمله مراکزی در مسقط عمان یا در قشم و جزیره هنگام بود. عمده بنادر خلیج فارس مثل بندر لنگه یا بندر عباس و همچنین بحرین مورد توجه انگلیس بود و پایگاه‌سازی شد. ولی مالکیت این مناطق از آن ایران بود. حتی شیخ‌نشین‌ها نیز در آن دوره به‌طور کامل تحت‌الحمایه ایران بودند و چشم به دربار ایران داشتند. این وضعیت تا دوران پهلوی ادامه پیدا کرد.

ادامه دارد ...