اقدام اخیر تتلو با این فراخوان جنجالی، حریم اخلاقی جامعه را مخدوش کرده و با قوانین بینالمللی نیز مغایر است و به همین سبب، گردانندگان اینستاگرام با توجه به اعتراضهای مختلف، او را از دسترس خارج کردند.
تتلو را دو دسته از عوامل در کنار یکدیگر تبدیل به چهرهای عامهپسند و پرطرفدار میکند و از یک نقطه خاص به بعد، اخبار مرتبط به او نیز اهمیت انتشار ویژهای پیدا میکند. دسته اول اتفاقاتی که منجر به چهره شدن تتلو شده است، قرار گرفتن او در روند اتفاقات سیاسی و اجتماعی و سوار شدن بر موج هواداری مردم است. از ماجرای طرفداری پرسپولیس، ابراهیم رئیسی، توهینهای گاه و بیگاه و... علاوه بر اینکه نشاندهنده سوءاستفاده از هواداران وی، برای کسب اعتبار است، نشاندهنده تلاش تتلو برای تحقق پروژهای شخصی است. این خواننده که سبک خاص و بدون محدودیت اخلاقی خود را در موسیقی دارد، از هر دستاویزی برای این پروژه استفاده میکند.
مرور برخی از مهمترین رویدادهایی که تتلو درگیر آنها بوده، استفاده از هر وسیلهای برای تحقق هدف را نشان میدهد. طرفداری پرسپولیس بهانهای برای هواداری بیشتر و راهی برای خواندن در عرصه عمومی است و پروژه تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر توان اعتباربخشی ندارد و او به یکباره بهمثابه یاغیهای فوتبالی هوادار استقلال میشود تا از مسیری دیگر پروژهاش را پیگیری کند. در انتخابات ۹۶ تتلو به سمت کاندیدای قدرتمندتر (هرچند بازنده) میرود تا شاید رئیسی مجوز کنسرت را برایش فراهم کند. در ماجراهای اخیر هم او با وجود اینکه به دلیل مصرف مداوم و بیاندازه مواد دچار زوال عقل شده، بیپرواتر از گذشته هر آنچه را میخواهد بیان میکند که باز هم در راستای تحقق پروژه شخصیاش یعنی بیشتر دیده شدن حرکت میکند.
دسته دوم اتفاقاتی که از تتلو چهرهای پرطرفدار میسازد، به هواداران بیشمار او برمیگردد. تتلو آینه بخشی از جامعه ایرانی است. بدون اغماض و به دور از احساسات باید طرفداران پرتعداد تتلو را ببینیم و دلیل این استقبال را ریشهیابی کنیم. تتلو بخشی از جامعه ایرانی را بازنمایی میکند که رسانهای رسمی در اختیار ندارند، بههیچوجه محدودیتی برای خود قائل نمیشوند، از بیان هرگونه سخنی ترس ندارند و برای رسیدن به خواستهشان از هر وسیلهای استفاده میکنند.
یک نظام آموزشی بیقید و ناکارآمد از یک پیج اینستاگرامی خطرناکتر است
تتلو و آنهایی که از او حمایت میکنند، حاصل آموختن در همین سیستم آموزشی و فرهنگی ایران هستند. یک پیج اینستاگرامی با بیش از ۴ میلیون هوادار به اندازه یک نظام آموزشی بیقید و ناکارآمد برای جامعه خطر ندارد. فرایند آموزش در ایران از ابتدای مسیر حرکتی یک فرد، او را عنصری در «مسیر موفقیت» معرفی میکند. خانواده (بخش قابل توجهی از خانوادههای ایرانی) به عنوان ابتداییترین نهادی که فرایند آموزش و سپس تربیت را بر عهده دارد و پس از آن نظام آموزشیِ موسوم به آموزش و پرورش، بیش و پیش از هرچیزی، باید تفکر انتقادی را به فرزند آموزش دهند، اما انتخاب مسیر و اولویت غلط در آموزش، نتیجه را مغایر با خواست جامعه میکند.
مکانیزمهای طرد و حذف گروههایی از جامعه راهکار بهبود وضعیت اجتماعی نیست، تتلو و بسیاری دیگر که به مثابه او رفتار و فکر میکنند بخشی از کلیت اجتماعی موجود هستند و ناتوانی جریان اصلی از تبلیغ ایدههای خود سبب شده که چنین جریاناتی از حاشیه بیرون آیند و تبدیل به جریان اصلی شوند. خوب یا بد، تتلو توانسته طرفداران زیادی را جذب کند و بسیار موفقتر از دستگاههای تبلیغاتی پرخرج عمل کرده است.
نکته تلخ در ماجرای تتلو، نمایان شدن زشتیهای موجود در جامعه ایرانی است. در همین آخرین جنجالی که او به پا کرده است، علاوه بر اینکه تتلو دخترانی را فرامیخواند که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند و در همه جای دنیا ارتباط جنسی با آنها جرم محسوب میشود (البته در ایران بواسطه نگاه برخی از گروههای سنتی ازدواج دختران زیر ۱۸ سال منعی ندارد)، او نگاه مردسالارانه جامعه ایرانی را زمانی که فراخوان ایجاد «حرمسرا» را مطرح میکند، نشان میدهد. چگونه میتوان ادعا کرد که تتلو نماینده جامعه ایرانی نیست، زمانی که بسیاری از مردان اگر توان و موقعیت لازم را داشته باشند از چندهمسری دفاع میکنند.
از رخداد موجود باید برای اصلاح فرهنگهای غلط و رویکردهای اشتباه در جامعه استفاده کرد. اگر جامعه ایرانی مکانیزمهای طرد را محدود کند و صدای گروههای حذف شده شنیده شود، وضعیت بهتری در انتظار خواهد بود. پدیده تتلو حاصل بستن روزنههای گفتوگو است، تکصدایی نتیجهای جز این نخواهد داشت و جریان حاکم باید عرصه را برای بروز نگاههای تازه و مبتنی بر منطق و خرد جمعی باز کند. وقتی گروههای مرجع به بهانه مغایرت با منافع یک گروه حذف میشوند، گروههای زیرزمینی و سلبریتیهای جذابی همچون تتلو و... رشد میکنند. عرصه اجتماعی باید محلی برای گفتوگوی تفکرهای مختلف باشد، گروهها باید بتوانند آزادانه فعالیت کنند و جایگاه تفکر در جامعه به رسمیت شناخته شود.