تهران-ایرناپلاس-رک و راست، رکورد شکنی یک لایو سخیف در اینستاگرام ترسناک است و خبر از جامعه‌ای می‌دهد که حالش خوب نیست و در این میان، فضایی مانند اینستاگرام به این بدحالی دامن می‌زند. سکوت در اینجا معنا ندارد و برعکس ما را به همه چیزگویی تحریک می‌کند.

این روزها، دنیای مجازی پر شده از لایوهای اینستاگرامی که در آن همه چیز پیدا می‌شود؛ از مفاهیم جنسی و اروتیک گرفته تا فحش و ناسزا و افشاگری از کارهای کرده و نکرده. جالب اینکه این آش شور، رکورد لایوهای اینستاگرام را هم می‌شکند. شکستن رکورد لایو ایستاگرام آن هم با این محتوای غیراخلاقی، به شدت نیازمند آسیب‌شناسی است.بیاید واقع‌بین باشیم این شاخ‌های مجازی طرفدارانی دارند که به پشتوانه آنان اینگونه می‌تازند و در مسیر خود از روی هرچه هنجار اخلاقی، عرفی و قانونی است می‌گذرند و آن را له می‌کنند.

بد ماجرا اینجاست که طرفداران آن هم اکثر جوانند. حتی تعداد افراد زیر ۱۸ سال هم در آنها کم نیست. این افراد چه دارند که نوجوانان و جوانان ما را اینگونه به خود جلب می‌کنند و خواسته یا ناخواسته منابع درآمدی عظیمی را به جیب صاحبان این صفحات می ریزند؟ گردانندگان برخی از این صفحات، اگرچه از اخلاق بویی نبرده‌اند اما راه جذب مخاطب و کسب درآمد را خوب بلند و دست مخاطبانشان را خوانده‌اند.  اما سوال اینجاست که چرا کسانی که به عقیده‌ بسیاری بیشتر مفاهیم خشونت‌آمیز و غیر اخلاقی را تبلیغ می‌کنند، با چنین استقبالی از سمت جوانان و نوجوانان روبه‌رو می‌شوند؟ چه چیز فضا را برای فعالیت این افراد مساعد کرده است.

باید برای دیگر سبک‌های زندگی نیز اعتبار قائل باشیم

شهریار خسروی، جامعه‌پژوه و منتقد اجتماعی در گفت و گو با ایرنا پلاس در پاسخ به این پرسش به ایرناپلاس می‌گوید: اجازه بدهید اول این پرسش را مطرح کنیم؛ آیا می‌شود از محبوبیت چنین افرادی جلوگیری کرد؟ کسانی که با پیشنهادهایی بی‌پروا و زشت از کاربران کارهای آنچنانی می‌خواهند. به گونه‌ای که خود اینستاگرام صفحه کسانی چون تتلو را می‌بندد؟ سوال اینجاست که اگر در سایر کشورها سلبریتی‌ها و آدم‌های مشهور از دل سینما یا فوتبال بیرون می‌آیند و مثلا رونالدو همچنان بیشترین دنبال‌کننده را در اینستاگرام دارد، چرا در ایران تتلو تا این حد هواخواه مجازی دارد؟ در واقع برخی از ما در حالی به ظاهر از تتلو انتقاد می‌کنیم که خودمان با هدفون و پنهانی به لایوهایش گوش می‌دهیم. مخاطبی که از ساختارهای سفت و سخت رسمی خسته است، دلش می‌خواهد پشت بی‌پروایی‌های امثال تتلو پنهان شود. اینجاست که باید به شکاف زیست رسمی و غیررسمی خودمان بپردازیم.

این استاد دانشگاه می‌گوید: بگذارید مثالی بزنم؛ همزمان با گسترش کرونا و دورکاری، عکسی منتشر شد از خانم معلمی که با مقنعه و لباس خانه در حال تدریس است. این عکس را خیلی از ما دیده‌ایم و شاید به آن هم خندیده‌ باشیم اما باید گفت آنچه لبخند به لب می‌آورد فقط تعارض پوشش این خانم نیست. موضوع این است که همه خوب می‌دانیم قاب‌های رسمی از آدم‌ها و سبک‌ مطلوب زندگی آن چیزی نیست که الزاماً مورد پسند همگان باشد. برخی اگر نتوانند شبیه پلنگ‌های شاخ‌دار اینستاگرامی باشند، ولی می‌توانند با لایک‌های خویش این سلبریتی‌های زرد را پرورش دهند و بزرگ کنند.

وی توصیه می‌کند: اگر می‌خواهیم به این جریان ناصواب خاتمه دهیم، باید برای دیگر سبک‌های زندگی نیز اعتبار قائل باشیم و بپذیریم (نه آنکه دوستشان داشته باشیم) وگرنه همچنان تیزیِ این شاخ‌ها بدنه‌ اجتماع را زخمی خواهد کرد.

 کارناوال‌های مجازی؛ مکانی برای صدای‌های نادیده گرفته شده

حمیدرضا دانش‌ناری، جامعه‌شناس و جرم‌شناس به ایرناپلاس می‌گوید: این روزها شاهد کارناوال لایوهای اینستاگرامی سلبریتی‌ها هستیم. «کارناوال» در آرای مخائیل باختین، فیلسوف روسی جلوه چندصدایی و گفت‌وگو محوری است. کارناوال مکانی برای تضارب آرا و شنیده شدن صدای افرادی است که تاکنون صدای آن‌ها نادیده گرفته شده است. با این حال، صدای کارناوال مبتنی بر ایدئولوژی نیست، بلکه استدلالات بدنی توام با تمسخر و رقص ماهیت آن را شکل می‌دهد.

دانش‌ناری ادامه می‌دهد: امروزه متاثر از رشد فناوری ارتباطات می‌توان کارناوال مجازی را مفهوم‌پردازی کرد. شاید بخشی از حضور چشم‌گیر مردم در لایوها در بطن کارناوال مجازی توصیف شود. با این حال، چون در کارناوال مجازی، افراد حاضر در لایو امکان رقص و استدلالات بدنی را ندارند، با هجویات و گروتسک(ضد مایه‌های جذاب) به استقبال یکدیگر می‌روند.

فرهنگ ناسزاگویی، بخشی از سبک زندگی مجازی

این جامعه‌شناس می‌گوید: در اکثر قریب به اتفاق لایوها، استفاده از عبارات نامتعارف و الفاظ رکیک مشاهده می‌شود. آنچه که در نظام کیفری ایران، جرایمی چون قذف و توهین را شکل می‌دهد. با این حال، شدت استفاده از این الفاظ به نحوی است که گویا فحش به بخشی از فرهنگ عمومی این افراد تبدیل شده است. به همین دلیل، می‌توان گزاره مشهور«جرم به مثابه فرهنگ» در جرم‌شناسی فرهنگی را در این قالب تبیین کرد. به عبارت دقیق‌تر و بهتر، فرهنگ ناسزاگویی، بخشی از سبک زندگی این افراد شده است.

این جرم‌شناس با اشاره ماجرای لایوهای امیرحسین مقصودلو معروف به امیر تتلو توضیح می‌دهد: گفتمان امیر تتلو در مقام توجیه استفاده از الفاظ رکیک با اندیشه‌های پست مدرنِ کثرت‌گرا هم‌سو می‌شود. فارغ از آنکه تتلو با پست مدرنیسم آشنا هست یا خیر؟ او که لیدر اصلی جریان عادی‌سازی فحش است، نتیجه این امر را کاهش خشونت و قتل‌های ناموسی در جامعه ایرانی می‌داند. به همین دلیل، او به صراحت می‌گوید وقتی من به مادر دیگری فحش می‌دهم، منظورم ارتکاب فعل زنا توسط او نیست. بنابراین، با استدلال تتلو، به لحاظ مسائل جزای فنی، عنوان مجرمانه قذف به دلیل فقدان سوءنیت زایل می‌شود اما جرم توهین به قوت خود باقی است. پس، فرآیند قبح‌زدایی از فحش و ناسزا با ایدئولوژی و استدلال تتلو البته با زبان خودش همراه است. به عبارت دقیق، گفتمان تتلو، فحش و ناسزا را یک برساخت اجتماعی تعریف می‌کند.

کرونا و قرنطینه عامل رکوردزنی لایو تتلو و ندا یاسی نیست

دانش‌ناری می‌افزاید: استقبال چشم‌گیر مردم از لایوها و رکوردزنی لایو تتلو با ندا یاسی بخش دیگری از واقعیتهای جامعه را مشخص کرد. جامعه‌ای که تتلو و ندا یاسی را فالو نمی‌کند اما در لایوهای آن‌ها حاضر می‌شود. کوته‌بینی است اگر کرونا و قرنطینه را عامل بالا بودن افراد حاضر در لایو در نظر گیریم؛ زیرا در حالت‌های دیگر هم افراد جامعه، مشتاق به حضور در این عرصه‌ها هستند. با این حال، چند دلیل مهم در گرایش مردم به حضور در لایو این افراد وجود دارد. نخستین نکته انحطاط اخلاقی در بخشی از جامعه است؛ بدون شک ساختار جامعه اخلاق‌گرا حضور در مکان‌های مملو از فحش، توهین و ناسزا را برنمی‌تابد. اخلاق سایبری نیز در اصول کلی با اخلاق حقیقی در یک راستا قرار می‌گیرد. بنابراین، سقوط اخلاقی جامعه حضور چشم‌گیر مردم را توجیه می‌کند.

فرار از محدودیت‌های زندگی رسمی

وی ادامه می‌دهد: نکته دوم فرار از محدودیت‌های زندگی رسمی است؛ شاید فشار بیش از حد وارد بر مردم در بطن زندگی رسمی بهانه‌ای برای حضور در لایوها باشد؛ فضایی با گمنایی بالا و حضور افرادی با ویژگی‌های مشترک. در این عرصه، مردم برای گریز از محدودیت‌ها، سرکوب‌ها و... وارد این فضا می‌شوند و به دور از الزامات زندگی در جامعه رسمی، زندگی دوم، حقیقی و واقعی خود را به نمایش می‌گذارند.

این جامعه‌شناس می افزاید: نکته سوم  اینکه خوشی، لذت و سرگرمی بخش جدایی‌ناپذیر زندگی انسان رفاه‌زده پست‌مدرن است. به همین دلیل، فرایندهای لذت، خوشی، تفریح و سرگرمی همواره مدنظر انسان است. به لطف فضای سایبر، افراد می‌توانند سلبریتی‌ها را در لایو ببینند و همزمان برای آن‌ها پیام ارسال کنند. حضور در لایوها و دیدن افراد محبوب و سلبریتی در کنار ابراز احساسات، توهین به رقبا و... همگی می‌توانند برای افراد لذت‌بخش باشند. در مقام جمع‌بندی باید به این نکته اساسی اشاره کرد که محبوبیت یا سلبریتی شدن تتلو و امثال آن به جامعه‌ای برمی‌گردد که از آن‌ها حمایت می‌کند.

اینستاگرام اعضای خود را به سمتی سوق می‌دهد تا همه چیز را بگویند

در این میان صابر اکبری‌خضری، پژوهشگر ارتباطات و علوم اجتماعی با تحلیل فضای اینستاگرام به ایرناپلاس می‌گوید: اگر دقیق‌تر نگاه کنیم در می‌یابیم که هر پست یا استوری ما در اینستاگرام حکم یک خاطره‌گویی و یک واحد بیانی ما در زبان را دارد و از این رهیافت به پژوهش‌های زیادی می‌توان پرداخت. صفحه ما وظیفه حفظ آبرو و سرمایه اجتماعی ما را دارد، درست مثل سخنانمان. ما معمولاً موفقیتمان را از طریق بازخورد بقیه افراد می‌سنجیم. این بازخورد در اینستاگرام معمولاً از طریق لایک و نظر گذاشتن(کامنت) معلوم می‌شود.

اکبری‌خضری ادامه می‎‌دهد: دنیای مدرن به‌طور مداوم به ما القا می‌کند که بقیه دارند خوش می‌گذرانند ولی سهم ما کسالت و ناکامی است. اکثر ما می‌دانیم زندگی آدم‌ها به شادی و طراوتِ صفحه‌های اینستاگرامشان نیست. با این‌حال، مگر می‌شود جلوی آرزوها را گرفت؟ مگر بهتر نیست که به‌جای صبح تا شب کار کردن، دور دنیا سفر کنیم و خوش بگذارنیم؟ ما در معرض بمبارانِ مداومِ پیشنهادهایی هستیم درباره کارهایی که خوب است انجام دهیم (برویم جت‌اسکی، در تورنتو تحصیل کنیم، سفر کنیم به بارسلونا، یا به تماشای اهرام ثلاثه برویم).

وی بیان می‌کند: دائماً خبر کارهای جذابی که دوستانمان انجام داده‌اند یا قرار است انجام دهند به گوشمان می‌رسد: «کافۀ خیلی خوبی بود که دست‌جمعی رفتیم…»؛ «با فلانی نامزد کرده‌ام و اکنون در ماه عسلیم...»؛ «خورشید داشت بر فراز بندر سیدنی می‌درخشید…». عوامل بی‌نهایتی درکارند تا وسوسه شویم جای دیگری زندگی کنیم؛ رفتن به رستوران باصفایی در بروکلین؛ خواندن رمانی جنایی که ماجرایش در کلبه‌ای در دل کوهستانی بکر اتفاق می‌افتد؛ ایستادن در برابر تابلوی خروجِ فرودگاه، با فهرستی در دست که تا مسکو، بانکوک یا آدیس‌آبابا فقط به اندازه یک نشست ‌و برخاست هواپیما فاصله وجود دارد.

اکبری‌خضری معتقد است مشکل اینجاست که توجه و اهمیت دادن بیش از اندازه به چیزهای عجیب و جدید و متفاوت باعث به وجود آمدن نوعی روزمره‌گریزی می‌شود. وقتی تا این حد خواهان مطالب جدید باشیم، بعید است دیگر از اکثر چیزهای کهنه و همیشگی دورو برمان لذت ببریم. اینستاگرام اعضای خود را به سمتی سوق می‌دهد تا همه چیز را بگویند و به اشتراک بگذارند، بیان کردن در اینستاگرام یک ارزش است. برخلاف ارتباط حقیقی که سکوت هم در آن دیده می‌شود و معنادار است، در اینستاگرام سکوت نه معنا دارد و نه دیده می شود. در واقع ما یاد می‌گیریم تا همه چیز را بیان کنیم.