متأثر از تغییرات مذکور، طیف گستردهای از شماتتها و کنایتهای بیشمار، هم در فضای مجازی و رسانهای، و هم در مناسبات گوناگون زندگی روزمره، پیرامون مقولاتی نظیر صدق و کذب مناسک مذهبی و ضرورت کنشهای آیینی، به سمت دینباوران گسیل شده است. اما به هر روی، «غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل، شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد».
واقعیت این است که متأثر از مختصات اکنونِ کرونایی ما، زمینه مناسب تردید فراگیر در خوانشهای تقلیلگرای دینی رایج بیش از پیش فراهم آمده است؛ همچنین، پیشبینی میشود روند بیکارکرد شدن روزافزون روایتپردازیهای کپسولی و سادهانگارانه از دین در آینده، بهمراتب بیش از امروز تداوم و استمرار داشته باشد. از سوی دیگر، و در نقطه مقابل، جایگزینی روایتآفرینی ژرفانگر از ابعاد شناختی، پیامدی، مناسکی و اعتقادی دینداری، بهمثابه بدیل خوانشهای سادهانگارانه فعلی، امری دور از ذهن نیست. با عنایت به موارد مذکور، آفت کرونا را میتوان از حیث تمهید چنین بستری منحصربهفرد، بهعنوان نعمت و موهبتی آشکار برای واجدان و حاملان دغدغههای دینی بازتعریف نمود؛ «وَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُم» (۱).
خدشه فراگیر در قرائتهای ناموزون و یکسویه از دین از جمله نتایج انکارناپذیر جولان نامهربانانه کرونا در اطراف و اکناف ماست. در واقع، متعاقب شرایط زیستشده فعلی، رویکردهای مبتنی بر تحریف، تقطیع، تغلیظ و ترقیق که در خوشبینانهترین نگاه ممکن، در ادوار زمانی و مکانی مختلف، با هدف ترویج و تثبیت باورمندی دینی و ایمانی مؤمنان مورد استفاده برخی سخنوران، خطیبان، و مبلغان قرار گرفتهاند، به میزان قابل ملاحظهای کارکرد اقناعکنندگی خود را در ایران بهشدت شبکهای شده، و بلکه جهانیشده از دست دادهاند. حسب رویه مألوف، تاکنون ضرورت نگهداشت و ترویج خوانشهای اینچنینی از دین، در معیت امتناع از واکاوی عقلانی وجوه متکثر دینورزی، غالباً ذیل دغدغه «مراقبت از ایمان عامه» و هراس از ترک برداشتن جام بلورین ایمان مؤمنان، بازتولید شده است. در همین راستا، طی این سالیان، قطع نظر از پارهای موارد استثنا، پندارها و پنداشتهای عامیانه از آموزههای اصیل دینی، اگر نگوییم با تشویق، حداقل در بیشتر موارد با سکوت و اغماض معنادار متولیان نهاد دین همراه شدهاند.
روایتپردازی چند دهه اخیر از دین، که چیدمان آنان غالباً بر پایه خوانش سادهسازیشده از گزارههای دینی، و مبتنی بر وقایع واقعی، اما نادر، همچون کرامات و خرق عادتها صورت گرفته است، با هدف دینی کردن حداکثری و یکدست جامعه، مورد استفاده حداکثری مبلغان و خطیبان دینی قرار گرفته است. کژکارکرد این قبیل روایتپردازیهای تقلیلگرا، بازداشتن عامه دینباوران از مؤانست و تدبر در خوانشهای عمیق متکثرالوجه حِکمی، فلسفی و عرفانی از دین بوده است. از سوی دیگر، خوانشهای سادهانگارانه طی رویارویی با متغیرهای جدید جامعهشناختی، از قبیل جهانیشدن، رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی ارزان، نوظهور و سهلالوصول و نیز سنتهای فلسفی تفسیری و سازهگرا، از قبیل هرمنوتیک و پدیدارشناسی، کارکردها، اقتدار و قدرت اقناعکنندگی پیشین خود را بهصورت معناداری برای عامه مؤمنان از دست دادهاند و آنها را در مصاف نابرابر میان باورمندی دینی و زیستجهان مدرن، و بلکه پسامدرن، رها کرده، و سخت تنها و بیپناه باقی گذاشتهاند.
در نسبت با وقایع کرونایی، پرسشهای متعددی قابل طرح و گفتوگو هستند که پرداختن به آنها فراتر از اقتضائات یادداشت حاضر است. از باب نمونه، چرا برخی نافیان دیروز پوزیتیویسم، اکنون خود در موضع عمل، و برخلاف نظر، در قامت «بله قربانگویان» به زیستپزشکی ظاهر شده، و گوی میدان را از مدافعان صادق آن ربودهاند؟ پاسخ درخور به این سنخ پرسشها متضمن تدقیق نظر و تأمل عمیق است. به باور نگارنده، علیرغم وجود سلسله عوامل متعدد و انگیزههای گوناگون مؤثر در ایجاد این حجم از تمکین فراگیر به اوامر درمانگران و شیوعشناسان پوزیتیویسمباور، وجه اعظم و گستردهای از تواضع برخی از منتقدان دیروز و سکوتپیشگان امروز را باید در خصلت آزاداندیش و دموکراتیک ویروس کرونا در مقام انتخاب میزبان و مأوی جستجو نمود؛ ویروسی که کاخنشین و کوخنشین، فاجر و عابد، فاسق و زاهد، رئیس و مرئوس و فقیر و غنی را از یکدیگر بازنمیشناسد و شر نازل خویش را قطع نظر از نوع باور افراد و خط و ربطهای آنها بهطور یکسان به بندگان خدا، و از جمله به نافیان پوزیتیویسم عرضه میدارد. بدینسان، بعید است بتوان مضمونی عامتر از نقاب افتادن از چهره در مصاف با مرگ را در تبیین کرنش در مقابل زیستپزشکی معرفی نمود. مرگ که از سوی قاطبه آدمیان غالباً برای همسایه تصور میشود، اکنون، نرمنرمک ناقوس و هیبت خود را بهترتیب، متعَلَق سامعه و باصره همگان، و از جمله منتقدان دیروزی زیستپزشکی نموده است و آنان را به تسلیم در مقابل آن واداشته است.
از نظر راقم این سطور، بهمنظور تبیین دقیقتر رخدادهای انضمامی اخیر، تصریح به این نکته ضروری است که برخلاف برخی تلقیات رایج، مهار جهانگیری کرونا، و شکستن زنجیره ابتلا، در قالب کاربست انواع رویههای درمانی و پزشکی، به هیچروی قابل حمل به پیروزی علم تجربی بر دین، از طریق شکست آن نیست. اصولاً پیروزی و شکست در نسبت با دو مقوله همجنس قابل تصور است، نه دو مقوله غیرقابل جمع با یکدیگر. از باب مثال، پیروزی تیم فوتبال «الف» بر تیم فوتبال «ب» میتواند محلی از اعراب داشته باشد، و بحث از پیروزی یا شکست تیم فوتبال در برابر تیم والیبال اصولاً مسموع نیست. واقعیت این است که مفروض به گذار موفقیتآمیز از شرایط متلاطم فعلی، باز هم پرسش از فلسفه زندگی، چرایی زیستن، غایت معنا و هدف حیات و دیگر موارد مشابه، همچون گذشته، اُبژه ابدی اندیشه انسان باقی خواهد ماند و انسان صرفنظر از هرگونه نتیجه حاصله، گریزی از پرداختن به این قبیل دغدغههای بنیادین نخواهد داشت؛ پرسشهایی که اتفاقاً در مناسبات مرگآگاهانه فعلی، بهطور فزایندهای در میان گروههای مختلف مردم، و حتی در بین جوانان که معمولاً موقعیت خود را بسیار دور از مرگ مختصاتیابی میکنند، جوانه زدهاند. دیرزمانی است که علم، در معنای پوزیتیویستی آن، صلاحیت پاسخ به سؤالات و نگرانیهای وجودی را، هم در شرایط اضطرار و هم در مناسبات اختیار از خود سلب نموده است. امروزه علم، در تقابل با بلندپروازیهای نخوتانگیز پیشین خود، جانب فروتنی را اختیار نموده، و با فراست هرچه تمامتر، پس از تحمیل هزینههای سرسامآور و متحیرالعقول بر نوع بشر، به این دریافت مبارک رسیده است که آن سابقه پیشین نمیتوانست تا روز پسین مستدام باشد و لذا، با درانداختن طرحی نو در ساغر، دست از خدایپنداری خویش برکشیده است.
بدینترتیب، توقع حداکثری از علم به همان اندازه ویرانگر بوده است که انتظار بلاوجه از دین. فراخواندن علم تجربی به تمهید پاسخ برای پرسشهای غایتاندیش، بههمان میزان نابخردانه است که سودای درمان کرونا و تحلیل خلل و فرج مرتبط با آن بهوسیله دین. سرزنش سفسطهآمیز مؤمنان، و نگاه طعنآلود به دین، به بهانه کنارهگیری از تبیین علمی (پوزیتیویستی) بیماری، به همان اندازه بلاوجه است که نهادن بار سنگین پرداختن به چیستی اخلاق و ارزشها و فلسفه زندگی بر شانه نحیف علم. اگر تغلب علم تجربی، بهویژه در هنگامه مدرن ما، به فنسالاری بیحدوحصر و استیلای مشمئزکننده عقلانیت چرتکهاندازِ منفعتاندیش و تخریب شرمآور محیط زیست انجامیده است، همزمان جزماندیشی و دگماتیسم دینی به غیریتپنداری حداکثری، خشونت عریان و قیمومیت مقتدرانه بر جان و اندیشه آدمیان منتهی شده است.
بهرغم این توصیفات تیره و تاریک، اما در نهایت نیکبختی، نتایج دهشتبار حاصل از هر کدام از شقوق افراطی و تفریطی مذکور، در قالب تجربیات گرانبهای تاریخی، برای بهرهبرداری امروز ما متراکم و رؤیتپذیر شدهاند. واقعیتهای یاد شده، در حکم امور یقینی و نیز بهمثابه محکماتی هستند که میتوان با دموکراتیزه کردن فهم آنها، همگی را تبدیل به بخشی از فقرات سازنده گفتارهای دینی نمود و متعاقباً جهد مبارک مبلغان و سخنوران در کسوت ترویج و تثبیت دینداری در میان عامه مؤمنان را بهگونهای ناظر به آنها سامان داد. مفروض به تحقق این قبیل چرخشهای مضمونی، میتوان این انتظار را داشت که بهواسطه وجود سطح قابل قبولی از سرمایه فکری و معنوی متناسب با زیستجهان امروز در میان عامه دینباوران، عوارض تبعی برخاسته از وقایعی همچون شیوع جهانی کرونا، امکان این میزان از یکهتازی ویروس تردید و حیرت در ساحت اندیشه دینی میسر نگردد. بدینترتیب، از جمله درسهای مهم کرونا ضرورت بازاندیشی و بازتعریف قلمرو علم و دین و اهداف و کارکردهای هر کدام از آن دو از سوی متولیان آن دو نهاد، و نیز تأمین بیش از پیش استلزامات تعامل چندسویه و متقاطع آن دو با یکدیگر است. بهرغم مواجهه انتقادی راقم این سطور با پوزیتیویسم و زیستپزشکی بهعنوان مولود آن (۲)، اما نه دین، مرادف با علم (در معنای تجربی) است و نه علم (در معنای تجربی آن) همارز با دین. علم، علم است و دین، دین! هر دوی آنها عزیز و برخوردار از اصول موضوعه، اهداف، لوازم و کارکردهای خاص خود بوده و هیچکدام قابل تحویل به دیگری نیست. توقعات ناموزون از علم و دین، و نهادن بار نامتناسب بر دوش هرکدام از آنها، دو روی یک سکه، و دور از موازین خردورزی است که در نهایت، فایدتی مگر زحمتآفرینی برای زمین و زمان و نیز برای مؤمنان بههمراه نخواهد آورد. همچنین، و در تقابل با برخی بازنماییهای معوجِ دینیِ رایج در میان عامه دینداران، وجوه سلبی بازنمایی خردمحور از دین و آموزههای مندرج در آن، ناظر به اجتناب از مقولاتی ناصواب، نظیر تحویل علم به دین و بالعکس، دوری از هر گونه تقابلفکنی عافیتسوز بین آن علم و دین، امتناع از جرح و تعدیلهای مصلحتمحور در مقام ترسیم اضلاع مختلف اندیشه دینی، پرهیز از کتمانگریهای سودجویانه در جایگاه ارائه تبیینهای دینی، فاصلهگیری معنادار با بهرهجستن کاریکاتوری و نامتوازن از مواریث و ذخایر دینی، کنارگذاری هرگونه برجستهسازی و فروکاهش منفعتطلبانه از وجوه مختلف اندیشه دینی خواهد بود.
ملاحظه انواع سنخپردازیها از نسبت علم، و دین و فلسفه در ادوار مختلف تاریخ بشر، این نتیجه را دست میدهد که سهوجهی مذکور تنها طی معاضدت انداموار با یکدیگر، میتوانند موجبات بسط حیات معقول مبتنی بر منِ انسانی را محقق سازند.
حسن ختام یادداشت حاضر ناظر به بیان این نکته است که لحظه اکنونِ ما متضمن استجابت دعای عالی المضمون «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» است؛ از خدا میخواهیم واقعیتها را آنگونه که هستند به من نشان دهد. بدون شک، تعریف دامنه انتظارات از علم و دین، و نسبتگزینی معقول میان آن دو، همزمان با حک و اصلاح خوانشهای سادهانگار و تقلیلگرا از دینداری، از جمله واقعیتهای مهمی است که نیازمند تأمل مستدام و تدقیق نظری و عملی از سوی مؤمنان حاضر در عصر و زمانه امروزین ماست. دعای فوقالذکر منقول از نبی مکرم اسلام(ص)بهعنوان عالیترین پیامآور اخلاق و شفقت است که عنقریب بعثت حضرتش را بهمثابه برانگیزاننده عقول (۳)، و بهمنزله تنها مصداق اظهار شده تمنن پروردگار بر بندگان (۴) گرامی خواهیم داشت. دعایی که راهگشای امروز و فردای مؤمنان در دینداری ژرفاندیش، و نیز بهمثابه پادزهری مؤثر در مواجهه با شماتتپیشگانی است که بنا به هر دلیل، و از جمله، جهل و نادانی، نارواییهای پرهزینهای را متوجه روح و جان دینداران مینمایند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[۱] . چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید، ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده است (بقره، ۲۱۶)
[۲] . http://ensani.ir/fa/article/۳۶۲۷۳۴/
[۳] . «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ، وَ وَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیَسْأْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ، وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغ، وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ» (نهج البلاغه، خطبه اول): پس خداوند رسولانش را برانگیخت، و پیامبرانش را بهدنبال هم به سوی آنان گسیل داشت، تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند، و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند و عقول دفن شده آنان را بیرون آورند (برانگیزانند).
[۴] . لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (آل عمران،۱۶۴)؛ خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات او را تلاوت میکند و آنان را پاک میگرداند و به آنها علم کتاب (احکام شریعت) و حقایق حکمت میآموزد، و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.