تهران– ایرناپلاس– مرید سید جمال بود، تا جایی که عمامه‌اش را به تقلید از وی می‌بست. در ایام سالگرد وفات مرادش از دنیا رخت بست، به سان هم‌رزم دیرینش، اکبر هاشمی رفسنجانی که در سالگرد وفات امیرکبیر از دنیا رفت. پیرمرد اما شخصیتی منحصربه‌فرد داشت؛ آن‌گونه که تنها چاره‌اش، خلوت‌نشینی و پژوهش بود، امری خلاف هم‌قطاران هم‌لباسش.

از نواب صفوی تا موسی صدر
هادی خسروشاهی از سال ۱۳۳۲ فعالیت‌های سیاسی خود را در حمایت از نواب صفوی، کاشانی و فدائیان اسلام آغاز کرد. او در دوران بعد از کودتای ۲۸ مرداد بارها دستگیر و تبعید شده یا به زندان افتاد. خسروشاهی داماد آیت‌الله سیدصادق روحانی بود. آیت‌الله روحانی هم روابط نزدیک و دوستانه‌ای با نواب صفوی داشت. از سوی دیگر، به همان اندازه که شیفته نواب و سیدجمال بود، ارتباطی وثیق با موسی صدر داشت. از دیگر سوی، در دهه سی و چهل هم همراه «ناصر مکارم شیرازی» و «جعفر سبحانی» از اعضای تحریریه نشریه مکتب اسلام (نشریه غیر سیاسی حوزه قم) بود، هم همراه «هاشمی رفسنجانی» از مؤسسان نشریه «بعثت» (ارگان طلاب مبارز حوزه قم) بود؛ چنان‌که، هم از مدیران «دارالتبلیغ اسلامی» بود، هم از مؤسسان «موسسه در راه حق».

نشریه مخفی در سال‌های مبارزه
هاشمی خاطرات خود از آن سال‌ها را چنین بیان می‌کند: از اساسی‌ترین کارهای ما در آن چند ماه، ایجاد تشکیلاتی بود که مرکزیت آن از یازده نفر تشکیل می‏‌شد: آقایان خامنه‌‏ای، منتظری، ربانی شیرازی، قدوسی، مصباح یزدی، امینی، محمد خامنه‌‏ای، آذری، مشکینی، حائری تهرانی و من. نشریه مخفی «بعثت» و «انتقام» در حقیقت ارگان همین جمعیت بود که در کارهای اجرایی آن آقایان سیدمحمود دعایی، مصباح، علی حجتی کرمانی و سیدهادی خسروشاهی و من همکاری داشتیم. نشریه بعثت بیشتر جنبه سیاسی و پرخاش و افشاگری داشت و نشریه «انتقام» جنبه ایدئولوژیکی آن قوی بود، که شاید براساس احساس چنین نیازی پس از بعثت منتشر شد. «بعثت» را من اداره می‌‏کردم و «انتقام» را آقای مصباح یزدی. (کارنامه و خاطرات، دوران‏ مبارزه، صص 195-196)

از همراهی با شریعتمداری تا همگامی با امام
خسروشاهی از اصحاب خاص آیت‌الله شریعتمداری و از مؤسسان حزب خلق مسلمان بود، چنان‌که با حمایت‌های وی اقدام به فعالیت‌های علمی حوزوی داشت. خسروشاهی در خاطرات خود می‌نویسد: مجله «درس‌هایی از مکتب اسلام» توسط اساتید و فضلای محترم حوزه آقایان: سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، مجدالدین محلاتی، ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، حسین نوری، محمد واعظ‌زاده خراسانی، سید موسی صدر، سید مرتضی جزائری و علی دوانی پایه‌گذاری گردید و از سال ۱۳۳۷، انتشار یافت که با توجه به وجهه و معروفیت نویسندگان و گردانندگان آن، با موفقیت همراه شد و یکی از مراجع وقت، پشتیبان معنوی و واقعی مجله به شمار می‌رفت و هیئت مالی مجله هم که عمدتاً آذربایجانی و از یاران یا مقلدان ایشان بودند، پشتوانه مالی مجله محسوب می‌شدند که از آن جمله حاج مجید پرکار، حاج اسماعیل سیگاری، حاج فرج نعمت‌زاده، حاج موسی ابریشمچی، حاج سید مصطفی عالی نسب، حاج ابوالفضل احمدی، حاج کریم انصارین، حاج حسین کاغذیان، حاج بیوک جورابچی، حاج عباسعلی خامه‌چی، حاج محمد کلاهی و... بودند.

نقش محوری در حزب خلق مسلمان
خسروشاهی بعدها کتابی درخصوص «حزب خلق مسلمان» نوشت و ماجرا را توضیح داد. گفت که: چند ماه پس از آغاز فعالیت‌ها، انحرافات خاصی توسط بعضی از عناصر نفوذی و مشکوک که اصولاً عضو حزب هم نبودند، توسط یکی از عناصر وابسته به حزب به وجود آمد که نشان از توطئه‌ای گسترده داشت. علی‌رغم همه سعی و تلاش ما، متأسفانه سرانجام چپ‌نمایی کودکانه و همکاری غیرمعقول و نامشروع – عناصر مشکوک – با سازمان‌های سکولار و چپ قلابی بدون تصویب هیأت مؤسسین و عدم استماع نصیحت‌ها و تذکرهای هیأت مؤسسین ادامه یافت و همین امر موجب گردید که تقریباً همه اعضا اصلی و شناخته شده حزب به‌طور دسته‌جمعی استعفا دهند و انحلال حزب که تنها توسط هیات مؤسسین قابل اجرا بود، توسط اینجانب اعلام گردید.

این وضعیت به نقطه‌ای رسید که هاشمی رفسنجانی در خاطراتش می‌نویسد: آقای [سیدهادی] خسروشاهی آمد. به کیفیت دفن و محل دفن مرحوم [آیت‌الله سیدکاظم]شریعتمداری انتقاد داشت و می‌گفت ایشان را مظلوم جلوه می‌دهد. همچنین نسبت به سخت‌گیری در مورد آقایان قمی و سیدصادق روحانی و همچنین در جهت رفع آثار نسبت‌های آقای حمید روحانی [زیارتی] درباره ایشان کمک خواست. (18 خرداد 65)

حامل پیام کودتای نوژه
خسروشاهی پس از پیروزی انقلاب به مدت دو سال، نماینده امام خمینی(ره) در وزارت ارشاد اسلامی بود. در همین ایام بود که خسروشاهی حامل پیام ویژه‌ای شد: خبر کودتا.

محمدعلی عموئی عضو هیئت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران در سال‌های پس از انقلاب در گفت‌وگویی در این باره می‌گوید: ما از طریق برخی از روحانیون که قبل از انقلاب با آن‌ها در زندان و در ارتباط بودیم با امام ارتباط برقرار می‌کردیم و اطلاعات خودمان را به بیت امام می‌دادیم. مثلاً آقای سیدهادی خسروشاهی در خاطراتشان آورده‌اند که از طریق ما کودتای نوژه را به امام اطلاع داده بودند، اما داماد امام آقای اشراقی در دفتر امام بودند و گفته بودند حرف این توده‌ای‌ها را باور نکنید و این‌ها قابل اعتماد نیستند. اما بعد از اینکه کودتا کشف و مشخص شد که حرف ما درست بوده است عذرخواهی کردند و مشخص شد که حرف‌های ما درست و دقیق بوده است.

فعالیت‌های فرهنگی در دوران پس از انقلاب
وی سپس به‌عنوان سفیر ایران در واتیکان انتخاب شد که این دوره مسئولیت وی ۵ سال به طول انجامید. وی در این دوران اقدام به تأسیس مرکز فرهنگی اسلامی اروپا در رم کرد. پس از آن، خسروشاهی ریاست نمایندگی ایران در مصر (قاهره) را تا ۱۳۸۲ برعهده داشت و بعد از آن به‌عنوان مشاور وزیر در دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی فعالیت کرد.

خسروشاهی سه سال هم رئیس نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مصر بود. اقامت در قاهره موجب شد تا اطلاعات مستند و دقیقی از تشکیلات اخوان‌المسلمین نیز به‌دست آورد. او پس از این به یکی از متخصصان در این زمینه بدل شده و محور مشاوره در خصوص این حزب اسلام‌گرا محسوب می‌شد. کتاب و مقالاتی نیز در خصوص اخوان‌المسلمین به رشته تحریر درآورد. 

هادی خسروشاهی محققی پرکار بود. حجم زیادی از اسناد را جمع‌آوری و آنها را در قالب چندجلد «اسناد نهضت امام» منتشر کرد. از خاطرات مستند وی نیز تاکنون 20 جلد آن به سبک خاصی منتشر شده است.

نوستالژی دوران نوجوانی‌
فوت سیدهادی خسروشاهی بر اثر بیماری کرونا و کهولت سن خبر دردناکی بود که واکنش بسیاری از پژوهشگران و نخبگان را به همراه داشت. این سال‌ها بارها در پاسخ به دعوت‌ها برای حضور در مراسم‌ها، می‌گفت که حال خوشی ندارد و این ناخوش‌احوالی در صورتش نیز معلوم بود؛ هرچند که گهگاهی هم در مجامع حضور می‌یافت. 

عبدالله شهبازی در واکنش به فوت خسروشاهی نوشت: سید هادی خسروشاهی برای من نوستالژی دوران نوجوانی‌ام است؛ سال‌هایی که با اشتیاق مجله «مکتب اسلام» را می‌خریدم به خاطر مطالعه مقالات ایشان که بیش از دیگران رنگ و بوی سیاسی داشت. در سال‌های پسین بسیاری از آثار استاد خسروشاهی را مطالعه کردم و از ایشان بسیار آموختم. آخرین دیدارم سال‌ها پیش بود در کتابفروشی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در خیابان فرشته که تصادفاً‌ با هم مواجه شدیم. با تواضع و لطف فراوان مرا شرمنده خود کرد.

مرد محترم فرهنگ و تاریخ
سهیل محمودی، شاعر و نویسنده نیز در این خصوص گفت: چند ساعتی است به هم ریخته‌ام از این خبر. مرد محترم فرهنگ و تاریخ. سال‌ها هر وقت می دیدم‌شان در جمعی، با ارادت پیش می‌رفتم و سلام و علیکی. ایشان هم از دور می‌شناخت این ناچیز را و پاسخی مهربان در حال و احوال‌پرسی می‌گرفتم. مقالات و کتاب‌هایش از نوجوانی برایم آموزنده بود. یک‌بار هم خدمت‌شان گفتم تا همیشه سپاسگزار شمایم، به‌خاطر ویژه‌نامه استاد ما مهرداد اوستا. و ای کاش می‌فرمودید تا من هم چیزی می‌نوشتم. که البته همان ایام در یادنامه دیگر استاد اوستا، با عنوان افسوس بی‌سخن، چهل پنجاه صفحه‌ای قلمی کردم. باری، به‌خاطر خیلی چیزها و به ویژه یادنامه استاد اوستای عزیزمان،  همیشه خود را مدیون آقای خسروشاهی می‌دانستم.

بی نظیر در در تحمل عقیدۀ مخالف
احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار نیز در این خصوص در کانال تلگرامی‌اش نوشت: او به صراحت و بدون پرده‌پوشی خود را «اخوانی» یعنی پیرو اخوان‌المسلمین و مرشد عام آن می‌دانست و از تمام شاخه‌های اخوان در سراسر جهان قاطعانه حمایت می‌کرد. شاید به همین علت او در فضای رسمی ایران به تدریج منزوی شد و روزبه‌روز کمتر مورد توجه قرار گرفت. سیدهادی با آنکه خود را اخوانی معرفی می‌کرد اما در تحمل عقیدۀ مخالف در بین هم‌صنفانش نظیر نداشت. من در دورۀ تحصیلات فوق لیسانس‌ام در آخر سال‌های دهۀ شصت، بعد از کلاس درس، او را با جدل‌های داغ خود تا پای ماشین‌اش در محوطۀ دانشگاه تهران بدرقه می‌کردم و عقایدش را با زبانی بی‌ملاحظه به چالش می‌کشیدم. او گرچه گاهی در مقابل برخی تعبیرات چهره‌اش ظاهراً از عصبانیت سرخ می‌شد، اما در فروخوردن خشم خود استاد بود و کلمه‌ای حاکی از بی‌تحملی بر زبانش جاری نمی‌شد.