تهران- ایرناپلاس- آیین باستانی و سنتی «پیرشالیار» معروف به «عروسی پیرشالیار» هر ساله در نیمه زمستان و در دو روز جشن گرفته می‌شود؛ مراسمی که برای شخصیتی اسطوره‌ای به نام پیرشالیار برگزار می‌شود و پر از نشانه‌ها و رمزورازهایی است که می‌تواند بخشی از تاریخ این سرزمین را روشن کند.

آیین سنتی «پیرشالیار» یکی از آیین‌های باستانی ایرانیان پیش از اسلام است که هر ساله در شهر اورامان تخت برگزار می‌شود. در افسانه‌های مردم منطقه اورامان، پیری اسطوره‌ای به نام «پیرشالیار» هست که می‌گویند صاحب کرامات بوده است. از جمله این کرامات عجیبی که درباره او روایت می‌کنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخاراست که «پیرشالیار» او را شفا می‌دهد.

آیین باستانی پیر شالیار که مردم منطقه آن را «عروسی پیرشالیار» می‌گویند، هر سال در فصل زمستان و در نیمه‌های بهمن‌ماه و ادامه آن در اواسط فصل بهار مصادف با ۱۸ اردیبهشت‌ماه برگزار می‌شود. این مراسم، نماد عینی مشارکت فعال مردم در مناسبت‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی است و سابقه‌ای به قدمت تاریخ دارد. هر چند نام مراسم عروسی است، ولی در اصل پیر شالیار یک مراسم آیینی و سنتی است که در آن قربانی می‌کنند، به ذکر و رازونیاز با خدا می‌پردازند.

مراسم شامگاه سه‌شنبه (منتهی به نیمه بهمن‌ماه) با تقسیم گردوهای باغ پیرشالیار بین اهالی روستا آغاز می‌شود و به ترتیب با مراسم «کلاو روچنه»، قربانی کردن گاو و گوسفند و بز، پخت غذاهای مخصوص، دف‌نوازی، سماع، پخش نذورات بین اهالی، نماز و ذکر و دعا و همچنین برپایی مراسم شب‌نشینی و دست به دست گرداندن کفش چرمی پیرشالیار و تبرک آن و پخت نان مخصوصی به نام «کلیره مژگه» (که از خمیر آرد، گردو خرد شده و پیاز درست می‌شود) دو روز متوالی ادامه می‌یابد. اگرچه این مراسم در طول زمان با تغییرات بسیاری مواجه شده، ولی ریشه‌های کهن اساطیری خود را به‌خوبی حفظ کرده است.

بررسی این آیین از منظر اسطوره‌شناسی و نشانه‌شناسی شاید بتواند نگاه دقیق‌تری از آن به دست دهد. اسطوره‌ها بخشی از یک آیین‌ هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره‌ها منعکس می‌کنند. «آنجا که تاریخ و باستان‌شناسان خاموش می‌مانند، اسطوره‌ها به سخن درمی‌آیند و فرهنگ آدمیان را از دوردست‌ها به زمان ما می‌آورند و منطقی گسترده در زمانی ناشناخته اما اندیشمندانه را در دسترس ما می‌گذارند.» این سخن جان هینلز، استاد دانشگاه منچستر در کتاب شناخت اساطیر ایران جان کلام را درباره اسطوره‌ها می‌رساند.

اسطوره‌ خمیری است از تار و پود تاریخ و سرگذشت ذهنی و اعتقادی پیشینیان و اقوام؛ اسطوره، منابعی مهم برای بازخوانی فرهنگ، اعتقادات و جهان‌بینی، تصورات و تفکرات یک کمون انسانی است. برای اقوام و مللی که فرصت تاریخ‌سازی و نوشتن تاریخ خود را نداشته‌اند و تاریخشان در سینه مردم بوده یا در قالب آداب و رسوم افسانه و اسطوره‌ها حفظ شده است، بازخوانی اسطوره‌ها بهترین راه ممکن برای شناخت فرهنگ و تمدن آنهاست.

مراسم پیرشالیار برای بخشی از مردم ایران، آیینی آشناست و چه بسا تجربه حضور در آن را هم داشته‌اند. در حیات اجتماعی- فرهنگی اورامان این مراسم یک کنش و تجربه جمعی بی‌نظیر در جغرافیای منطقه بوده که علاوه بر ابعاد دیگر آن، از کارکردهای اساسی‌اش، تعمیق پیوندهای اجتماعی میان اهالی است. پیرشالیار از هزارتوی تاریخ متروک اورامان به عصر ما رسیده و امروز آیینی فرامرزی شده است. این ذات اسطوره‌هاست؛ در گذر زمان، اسطوره‌ها پدیده‌های فرازمانی و فرامکانی می‌شوند. چنانکه هر ساله توریست‌ها و گردشگران زیادی از ایران و خارج از ایران برای دیدن این آیین به اورامان می‌آیند.

آنچه امروز در مراسم پیرشالیار جالب توجه است، نحوه مواجهه انسان امروز با این آیین تاریخی است. در این آیین کهن تقابل مدرنیته و سنت به اوج خود می‌رسد. یعنی در جهانی سرتاپا مدرن با یک وضعیت تماماً سنتی روبه‌رو شده‌ایم که ما را به اندیشه درباره خود فرو می‌غلتاند. آنچه این مراسم را برای ما لذت‌بخش می‌کند این است که گویی از تمام آن همه قرن و سده، این دو روز از درون تاریخ بیرون جهیده‌اند و در میان تمامی ناملایمات تاریخی با سلامتی کامل تا به امروز زنده مانده‌اند. انگار در درون تاریخ دست برده‌ایم و این دو روز را بیرون کشیده‌ایم.

برگزاری آیین کهن؛ اتصال به سرآغازها

هر بخش از آیین پیرشالیار جهانی از معنا و مفاهیم سمبلیک است. برای مثال سنگ «کومسا» را که هر سال می‌شکنند تکه‌ای از آن را مردم به‌عنوان تبرک نگه می‌دارند و معتقدند که دوباره رشد می‌کند، یکی از نشانگان و رمزگانی است باید در مطالعات باستان‌شناسانه و اسطوره‌شناسی مورد مداقه قرار داد. یعنی قبل از اینکه بخواهیم این موضوع را رد یا تأیید کنیم باید به این سؤال پاسخ دهیم که در میان این همه سنگ، علت توجه به آن سنگ چیست و چه رازی پشت آن نهفته است؟ تفاوت این سنگ با دیگر سنگ‌ها چه بوده و چرا مردمان باستان به این سنگ معتقد شده‌اند. یا چله‌خانه (معبد هورامان)، سنگ کومسای، تربی، درخت مقدس و درخت زایش‌ و بارداری هر یک به‌نوعی سخنگوی اعتقادات، آداب و رسوم دوران پیر هستند؛ سخنگویان ساکتی که گویش آنها سندی معتبر و قابل اعتماد است که برای فهم آن باید به سراغ هرمنوتیک تاریخ رفت. میشل فوکو در کتاب نشانه‌شناسی (ترجمه محمدنبوی) «هرمنوتیک» را مجموعه‌ای معارف و فنون می‌داند که نشانه‌ها را به سخن گفتن وا می‌دارد و به ما امکان می‌دهند تا معنایشان را دریابیم.

اما چرا مردم تا این اندازه از اسطوره‌ها و آیین‌های کهن استقبال می‎کنند؟ میرچا الیاده، محقق و اسطوره‌شناس در مورد آیین‌ها می‌گوید: «آیین همواره عبارت است از تکرار «عملی مثالی» که نیاکان یا خدایان در آغاز تاریخ انجام داده‌اند و آدمی به یمن تجلی قداست می‌کوشد تا پیش‌پاافتاده‌ترین و بی‌معنی‌ترین اعمال را، «وجود شناختی» کند. آیین از رهگذر تکرار با «صورت مثالی»‌اش تلاقی می‌کند و مقارن می‌شود، زیرا زمان دنیوی، معنی می‌شود. بدین‌گونه ما شاهد همان کاری می‌شویم که در آن روزگاران در لحظه‌ای از زمان فجر آفرینش کیهان، انجام یافته است.»

کارکردهای آیین‌ها و نمایش‌ها در زندگی اجتماعی

با نگاهی به تصاویر و توالی مجموعه اعمال منظم و منسجمِ مراسم پیرشالیار، در روند تاریخی به تدریج این مراسم به‌صورت یک نمایش هم درآمده است. اما نمایش دیگر آن پدیده نخست نیست، هر چند که در عوامل بسیار زیادی با آیین مشترک است. آیین‌ و نمایش‌ها از عوامل مشابهی استفاده می‌کنند. از جمله موسیقی (دف)، رقص (سماع)، آواز (ذکر)، صورتک، لباس، اجراکنندگان، تماشاگر و صحنه. در مراسم پیرشالیار دف، موسیقی است، خانه پیر، صحنه اصلی است. تماشاگران بر پشت‌بام‌ها. دراویش اجرا کنندگان. در اجرای چنین مراسمی، آیین‌ها و مناسک فردی و جمعی دو عنصر همیشه ضروری و اصولی تلقی می‌شود؛ اول اینکه هدایت این آیین و مناسک توسط مجریانی برگزیده و روحانی. دوم شرکت فعال و صادقانه و صمیمانه فرد در آن، به عبارت دیگر فردی که در آیین و مناسک مذهبی خاصی شرکت می‌کند، باید از حضور قلب و تمرکز ذهنی برخوردار باشد.

بنابراین انسان کهن، با تبدیل اعمال زیست‌شناختی به تشریفات و آیین‌ها و مراسم و مناسک، می‌کوشد تا از مرز زمان بگذرد، به ماورای زمان و به ابدیت راه یابد و جاودانه شود. انسان ابتدایی و بشر اولیه با برگزاری آیین بقای خود را تأمین کرده است و انجام ندادن آیین به‌نوعی حیات او را در معرض خطر قرار می‌داده است. بشر با برگزاری آیین جهانِ سرشار از ابهام و هرج‌ومرج را معنا بخشیده و رابطه خود را با آن تعریف کرده است. او با تکرار آنچه نیاکان یا خدایان در آغاز انجام داده‌اند به صورتی نمادین خود را به سر آغازها اتصال می‌دهد، لحظه‌های فخرآوری برای خود خلق می‌کند و با برگزاری این مراسم از شکوه و جلال آن به وجد می‌آید.

تحقیقاتی متدیک برای فهم مبناهای اسطوره‌ای

با این حال، آیین‌ها، باورها و سنت‌ها با وجود ناسازگار بودن با ادیان زمان خود سرسخت و مقاوم باقی ‌مانده‌ و به اعماق اعتقادات معاصر ما نفوذ کرده‌اند. بنابراین تحقیق درباره آنها ما را به آداب و رسوم کهن و باستانی که تا زمان معاصر هم پابرجا بوده‌اند، می‌رساند و حقایقی را بعد از هزاره‌ها برای ما روشن می‌کنند. این مهم باید از طریق تحقیقات متدیک و بی‌طرفانه صورت بگیرد تا این لایه‌های پنهان و به غارت رفته را بازگرداند. برخلاف وجود مبناهای اسطوره‌ای و کهن‌الگویی در فرهنگ اورامی و جغرافیای منطقه اورامان تاکنون تحقیق جامع و مانع در این زمینه صورت نگرفته است.

گزارش از: آسو محمدی