تهران- ایرناپلاس- رهبر انقلاب شهادت سردار سلیمانی را باعث باز شدن چشم‌های غبار گرفته توصیف کردند؛ چه بسا ماجرای سقوط هواپیما و حوادث پیرامون آن نیز چشمان غبارگرفته بسیاری را باز کرد.

روز شنبه، اندک برخوردی که با مردم کوچه و خیابان داشتم، نگاه‌های متفاوتشان را شاهد بودم؛ دوستان و همکاران را که می‌دیدم، هیچ‌کدام حال خوبی نداشتند و روحیه بد و اعصاب متشنج، از اکثر چهره‌ها هویدا بود. این ناراحتی و عصبانیت متفاوت با واکنش به انواع اخبار تلخ ریز و درشتی بود که سراسر هفته گذشته را پر کرد. اما تلخ‌ترین و رنجبارترین خبر هفته پیش، بی‌اخلاقی‌ای بود که ابتدای این هفته به‌طور قطعی تأیید شد. آری، همگان بیشتر از سقوط هواپیما که متأسفانه بی‌سابقه نبود، از سقوط اخلاق و صداقت به هم ریخته بودند.

برخی پارادایم‌های انسانی و معرفتی که سال‌ها درباره آنها می‌خوانیم و می‌گوییم و می‌نویسیم، گاه در رویدادهای مهم و هولناک است که انسان کنه آنها را درک می‌کند و تأثیری عمیق بر ذهن و جان ما می‌گذارد. به این می‌اندیشیدم که تمام حرف و تلاش رهبران انقلاب و مردم و نخبگانی که به تأسی از آنها از جان و مال و آرامش خود گذشتند و جمهوری اسلامی را بنا گذاشتند، این بوده که حکومتی اخلاقی داشته باشند؛ حکومتی که اخلاق در آن اولویت داشته باشد. ما علت دشمن شمردن آمریکا و همراهانش را ظلم آنها به افراد بی‌گناه نظیر مردم فلسطین و یمن و البته هموطنان خودمان عنوان می‌کردیم و دنبال آن بودیم که ولو با تحمل سختی و فشار، حکومتی بر پایه دین و اخلاق بنا کنیم. با این حال، ظاهراً در مواردی به‌جای یافتن وصف اخلاقی در کارنامه خود، شاهد حاکمیت بی‎اخلاقی‌ها هستیم؛ اما علت چیست؟ 

اگر کمی عمیق‌تر به ریشه این آسیب بنگریم، رعایت اخلاق در قرن بیست‌ویکم با اخلاق در قرون گذشته تفاوت دارد و نیازمند لوازم و ضرورت‌های دیگری نیز هست که باید مورد توجه قرار گیرد. دنیای امروز برای ناگزیر کردن جامعه به رعایت اصول اولیه اخلاقی سازوکارهای نظارتی هم در نظر گرفته است. با این حال، ماجرای سقوط هواپیما درسهای زیادی برای جامعه داشت. در زمانه‌ای که با فشردن یک دکمه می‌توان به حیات ده‌ها نفر در لحظه‌ای پایان داد، نگاه تازه‌ای باید به اخلاق کرد؛ هرچند اصل موضوع، آن است که پذیرش وظیفه‌ای که فرد توان انجامش را ندارد، از نگاه پیشوایان دین غیراخلاقی و خیانت تلقی شده است. شاید از این رو که ورود به عرصه‌ای که توان مدیریت آن را نداریم، گاه می‌تواند به امر غیراخلاقی، و حتی مرگ انسان‌ها منجر شود.

این روزها بسیاری به دنبال علت شکل گرفتن تراژدی شلیک به هواپیمای مسافربری هستند که علاوه بر همنوع، هم‌وطن مسافر آن بوده است، یا دنبال عامل رساندن اخبار غلط به مردم و دلیل خالی نکردن کریدور هوایی از پروازهای مسافری. اما به نظر می‌رسد ریشه این عوامل ثانوی روشن است: وقتی امور از جایگاه خود خارج شود و فضای درگیری شکل بگیرد، چنین خساراتی گاه اجتناب‌ناپذیر است. فقدان ۱۷۶ مسافر بوئینگ ۷۳۷ که همگی در یک لحظه با خطای انسانی جان سپردند، برای همه مردم ایران تلخ و جان‌فرساست؛ اما تلنگر و تذکری هم بود تا گوشه‌ای از پیامدهای درگیری را برای مردم نشان دهد، چراکه هنگام بروز شرایط جنگی، تلفات بالا نظیر آنچه در این حادثه رخ داد، امر غریبی نیست.

اما نکته آخر آنکه به نظر می‌رسد بسیاری از ما که این روزها مشغول زیر سؤال بردن برخی مسئولان این فاجعه انسانی هستیم، خود نیز نیازمند تذکریم. اگر مسئولانی حفظ آبروی کشور و نظام در برابر دشمن و جلوگیری از زیر سؤال رفتن توفیقات و پیروزی‌ها را توجیه اخلاقی برای پنهان‌کاری کردند، شاید بسیاری از ما نیز باشیم که آبرو و منافع خود را توجیه کنار گذاشتن صداقت و راست‌گویی قرار ‌دهیم. از این رو باید در کنار مطالبه از مسئولان همواره به خود نیز تذکر دهیم و باز هم برای حاکمیت اخلاق در جامعه اندیشه کنیم.