رستا، همتا، رابی؛ اینها نام نقشهای اصلی شخصیتهای مجموعههایی هستند که این روزها در بخش نمایش خانگی توزیع میشوند؛ نامهایی که در کنار فضا و قصه اصلی این آثار، ناآشنا، عجیب و کاملاً به دور از دنیای واقعی به نظر میآیند.
نمایش خانگی که در آن آثار موفق و پرتماشاگر بسیاری هم به چشم میخورد، این روزها به سمتی میرود که گویی به دنبال یک فرمول خاص و همیشگی است؛ فرمولی که ما در میان سریالهای ترکی بارها شاهدش بودیم؛ روایت داستان در خانههای پرزرق و برق و مرفه، ازدواجهای مصلحتی که در آن هریک از زن و مرد دلبسته شخص دیگری هستند، عشقهای مثلثی و ... از ویژگیهای اصلی این آثار هستند. بسیاری بر این اعتقادند که این مجموعهها میتواند جامعه را به سمت ابتذال و روابط نامتعارف سوق دهد.
اما بابک کایدان نویسنده دو اثر «مانکن» و «دل» که بیشتر انتقادها هم سمت این دو مجموعه است، درباره شباهت این دو اثر با مجموعههای ترکی چنین گفت: «ما اگر بتوانیم مثل آنها سریال بسازیم و تبدیل بشویم به یک قطب چرخه سرمایه که خیلی هم برد کردیم و باید خوشحال باشیم».
نکته قابل توجه این است که این آثار با استقبال مردم هم همراه میشوند و مردم برای دیدن سریالهایی که فرسنگها از زندگی واقعیشان دور هستند، هزینه پرداخت میکنند و به تماشای آرزوها و حسرتهای خود مینشینند. منوچهر هادی، کارگردان مجموعه دل هم در اینباره اعلام کرد: «من ترغیب به تجملگرایی نکردم و زندگی خیلی لاکچری نشان ندادم. من دو خانواده مرفه را نمایش دادم.» و در ادامه اضافه کرد: «چرا مردم نباید حق داشته باشند که رویاهایشان را در قالب فیلم و سریال ببینند؟»
درباره این موضوع با محمدعلی الستی، دکترای علوم ارتباطات و کارشناس مباحث اجتماعی گفتوگو کردیم و درباره تأثیر چنین آثاری بر مردم پرسیدیم.
مردم چیزهایی را که ندارند در آثار نمایشی میبینند
محمدعلی الستی درباره تأثیر تجملگرایی و زرق و برق دور از واقعیت در برخی سریالهای نمایش خانگی در شرایط بد اقتصادی بر جامعه و مردم، بیان کرد: این یکی از روشهای کنترل اجتماعی است. نقش این نوع سینما در هند هم کاملاً به اثبات رسیده است. به این مفهوم که مردم آن چیزی را که ندارند، در سینما و فیلمها جستوجو میکنند. یک فرد هندی که در زندگی واقعیاش با بسیاری از محرومیتها و مشکلات مواجه است، با وجود گران بودن بلیت سینما، خون خود را میفروشد که پول بلیت فیلم را فراهم کند و به سینما برود. این سؤال پیش میآید که چه دلایلی باعث میشود این فرد با فیلم ارتباط برقرار کند؟ به عبارت دیگر، فیلم آن چیزهایی که در زندگی واقعیاش ندارد را به او میدهد. حداقل در دقایقی که فیلم را نگاه میکند یا یک ساعت بعد که آن اثر را در ذهن خود مرور میکند، چیزهایی که ندارد را فراموش میکند و یک جهان تخیلی جای جهان واقعیت را میگیرد؛ به نحوی کمبودهای زندگی واقعیاش را جبران میکند. این ویژگی، یکی از کارهای سینما و مجموعههاست. بنابراین در کشور ما هم طبیعی است که بازار شبکه خانگی خیلی گرم باشد؛ چون مردم آن چیزهایی را که ندارند در آن اثر نمایشی میبینند و با تجسم و همذاتپنداری سعی میکنند از تخیلش لذت ببرند.
برطرف کردن کمبودها با حیات ذهنی
وی در پاسخ به این پرسش که آیا چنین فیلم و سریالهایی مردم را به حرکت و تلاش برای زندگی بهتر و رسیدن به آن رویاها وادار میکند یا نوعی سرخوردگی و حسرت را برای مردم و جامعه به ارمغان میآورد، عنوان کرد: این آثار تخدیری هستند. یعنی مردم میپذیرند یک حیات ذهنی پیدا کنند که جای کمبودهایشان را در حیات عینی بگیرد. حسرت نیست. این مرحلهای است که افراد واقعاً لذت میبرند و از تجسم چیزهایی که ندارند و تخیل اینکه گویی در آن عالم هستند، لذت میبرند.
سینما، آثار تخدیری و قیاسشان با سینمای اجتماعی
این کارشناس مباحث اجتماعی درباره کارکرد چنین مجموعههایی و قیاسشان با آثار اجتماعی افزود: یکی از کارکردهای چنین فیلمها و مجموعهها همین موارد است که باید به آنها بسیار توجه داشت. اصولاً سینمای اجتماعی کنشهای آگاهیبخش در راستای آشکار کردن واقعیتها و عینیتهای زندگی است و تضادش را با وضع مطلوب نشان میدهد و نارضایتی ایجاد میکند. به این معنا که میخواهد در انسانها برای اینکه سرنوشت خودشان را تغییر دهند و وضع خود را بهتر کنند، تحرک ایجاد میکند. اما این نوع سینما و آثار، تخدیری هستند که سینمای سرگرمکننده هم به آن میگویند؛ سینمایی که سعی میکند شما را برای لحظاتی از خستگیها و ناراحتیهای زندگی واقعی روزمره دور کند و به شما لذت دهد.
گزارش از هنگامه ملکی