کالدرون در راه مرد ایتالیایی
این یک واقعیت تلخ است، واقعیتی که هر چند نخواهیم باور کنیم اما به هر حال اتفاق افتاده و هر روز نیز زوایایی دیگر به خود میگیرد. زمانی که آندره استراماچونی اعتراض کرد، گلایه سر داد و در صحبتهای خود به خیلی چیزها ایراد گرفت، شاید کسی فکرش را هم نمی کرد که این مرد ایتالیایی بدون اعلام قبلی، تهران را ترک کند؛ سفری که بازتابهای بدی برای اعتبار فوتبال ایران داشت و در مصاحبه با شبکههای ایتالیایی مسایلی مطرح شد که بدون شک خوشایند نام و آبروی ورزش ایران نبود.
هنوز ماجرای مرد ایتالیایی ختم به خیر نشده که گابریل کالدرون مرد اول سرخ پوشان پایتخت نیز به نظر میرسد در همان راه قدم برداشته است. او در جمع خبرنگاران صحبتهایی مطرح کرده که زنگ خطرها را به صدا درآورده، همان زنگی که مسوولان استقلال یا نشنیدند و یا باور نداشتند که میتواند خطرساز باشد. حالا با این تجربه باید دید مدیران پرسپولیس چه تصمیمی خواهند گرفت و آیا برای آرام کردن مربی خود دست به اقدام فوری می زنند یا آنها نیز به دنبال راهکارهایی خارج از عرف فوتبال حرفهای هستند.
«باشگاه به وعدههایی که به من داشت عمل نکرد. من در همان شرایط استراماچونی هستم و فقط به خاطر روحیات و اخلاقی که دارم، به کارم ادامه دادم.» این بخشی از سخنان مرد اول سرخپوشان است. کالدرون به تیم ملی ایران و مربی خارجی این تیم هم اشاره کرده و به یاد ما آورده است: «زمانی که با عراق بازی داشتیم، ویلموتس تنها 3 روز قبل از بازی در تهران حاضر شد! من کالدرون هستم و برای همین است که فعلا در تهران حضور داریم. البته مشکل استراماچونی و ویلموتس مشکل من هم هست ولی من به تیمم و طرفداران احترام می گذارم.»
مشکلات باید حل شود، البته اگر طرفین تمایل به ادامه همکاری دارند. کالدرون گفته تا پایان این هفته صبر خواهد کرد و بعد از آن تصمیم میگیرد. این سخنان شاید در ظاهر برای مدیران ما عادی و تکراری باشد اما آتش زیرخاکستری است که اگر بهموقع خاموش نشود، همان قدر گر میگیرد که این روزها در اردوگاه آبیپوشان زبانه میکشد و میان دود آن به چشم هواداران و عاشقان واقعی فوتبال میرود.
در صحبتهای استراماچونی، صحبتهایی مبنی بر رفتار غیرحرفهای مدیران فوتبال ما دیده میشد، این صحبت را در گفتههای کالدرون هم به نوعی دیگر میتوان دید. او در جمعی گفته، قبل از حضورم در تهران، قراردادی را در استانبول ترکیه امضا کردم ولی زمانی که به تهران آمدم 100 هزار دلار از آن قرارداد کم شد که به دور از اخلاق و رفتار حرفهای بود، اما به خاطر هواداران و شرایط تیم، چیزی نگفتم. به من وعده دادند در پاداشها جبران میشود که نشد، چالشهایی پیش روی ما بود که سکوت کردیم و حرفی نزدیم تا شرایط تیم و آرامش بازیکنان بر هم نخورد اما چیزی تغییر نکرد.
شاید تا اینجای کار، نظرات متفاوتی از سخنان سرمربی پرسپولیس برداشت شود اما ادامه سخنان او کمی سخت و عجیب است. مگر میشود یک مربی آنهم در تیم بزرگی مانند پرسپولیس از جیبش هزینه کند و بعد از چند ماه باشگاه پول او را پس دهد؟ پس پولهایی که در فوتبال هزینه میشود، کجا میرود؟ چرا با آبروی ورزش ایران، اعتبار یک باشگاه و مهمتر از همه احساسات مردمی که روز و شبشان، فوتبال است به همین راحتی بازی میکنیم؟
کالدرون به صراحت گفته است من از جیبم وسایل تمرین خریدم و بعد از 3 ماه باشگاه پولم را پس داد چرا که نمیتوانستم صبر کنم که باشگاه وسایل را بعد از 3 ماه بخرد. حالا هم باید خودم بلیت سفرم را خریداری کنم چون باشگاه به آژانس هواپیمایی بدهکار است. مربی گلرهای ما 6 ماه است در ورزشگاه کاظمی می خوابد و ...
آرامش مرد اول سرخپوشان به نظر میرسد رو به پایان است، حالا او تهدید کرده خیلی از مسایل را با هواداران در میان خواهد گذاشت. حرف اول من این است که طلب قبلی بازیکنان پرداخت شود. نکته دوم اضافه شدن بازیکنان مورد نیاز در شروع تمرینات نیم فصل است، البته ما به یک اردوی خوب خارجی هم نیاز داریم تا برنامه های خود را اجرایی کنیم که من قطر را پیشنهاد کردم. تا امروز بخشی از قسط اول و کل مبلغ قسط دوم من مانده است، من به آنچه وظیفه اخلاقیام بود عمل کردم و حالا نوبت باشگاه است که به تعهدات خود عمل کند.
مشاوران داخلی استرا و کالدرون چه کسانی هستند؟
در ماجرای مرد اول آبیپوش نکتههایی وجود دارد که به نظر میرسد کلاف آن در داخل است و شخص یا اشخاصی به استراماچونی، اطلاعاتی میدهند و او نیز بر اساس آن تصمیم گرفته و اقدام میکند. در شرایطی که همه چیز در حال ختم به خیر شدن بود، اقدام عجیب مرد ایتالیایی در انتشار یازده شرط برای بازگشت به ایران واکنشهای مختلفی به همراه داشت. شاید بتوان برخی از این شروط را منطقی دانست، اما مواردی نیز دیده میشود که از سوی یک مربی حرفهای، به دور از واقعیت است به ویژه این که نوع ادبیات و بیان آن شاید تنها در فرهنگ ما دیده شود و برای همین است که به نظر میرسد کلاف این بی نظمیها در فوتبال خودمان است.
شاید افرادی نمیخواهند چهرههایی مانند استراماچونی و کالدرون در فوتبال ما حضوری فعال داشته باشند. شاید موفقیت خارجیهای فوتبال ما به مذاق خیلی ها خوش نیاید. شاید عرصه برای برخی ها تنگ شود و یا شاید عدهای به دنبال منافع شخصی خود به هر دلیل هستند که این گونه در خفا علیه فوتبال ما و احساسات هواداران میلیونی سرخآبی ها به پا خاستهاند.
رفتن خارجیهای استقلال از شایعه تا واقعیت
همه مشکلات به مربیان این دو تیم باز نمیگردد. از روز گذشته شایعاتی مطرح شده که اگر رنگ و بوی حقیقت به خود بگیرد، دیگر باید فاتحه این آمدن و رفتنها را خواند. دیاباته و میلیچ دو بازیکن تاثیرگذار استقلال هم آهنگ جدایی سرداده و گفتهاند اگر مطالبات آنها پرداخت نشود از ایران میروند. البته امیدواریم این مسایل در حد حرف و شایعه باشد اما اگر واقعیت پیدا کند باید منتظر اتفاقات بد و ناخوشایند بعدی هم باشیم. رفتن آنها از یک سو به نظم استقلال و موفقیت این تیم ضربه میزند و از سویی دیگر خروج آنها از ایران یعنی بازشدن یک پرونده جدید دیگر علیه فوتبال ما در مجامع بین المللی. یعنی شکایتی دیگر و پرداخت خسارت از سوی مدیران فوتبالی ما آنهم از جیب ملت.
چرا این هزینه برای تیمهای پایه نمیشود
در این میان باید پرسید چرا این همه پول بیزبان را صرف کارهایی میکنیم که بازخوردهای کوتاه مدت دارد و شاید برای یک فصل و یا دو فصل خود را نشان میدهد. چرا به جای آنکه مربیان خارجی را با این همه بگیر و بنند برای تیمهای لیگ برتری بیاوریم، فکری برای تیمهای پایه خود نمیکنیم. اگر فردی مانند استراماچونی یا کالدرون را به تیم های پایه تزریق میکردیم و به فکر آینده فوتبال کشورمان بودیم، آیا آینده بهتری را متصور نبودیم و شرایط مطلوبتری در انتظار فوتبال ما نبود. نوجوانان و جوانانی که بر اساس فوتبال روز دنیا آموزش دیده و رشد میکردند، بدون شک آینده فوتبال ما را تضمین میکردند اما بازهم اصرار داریم در آخرین ایستگاه فوتبالمان، یعنی در لیگ برتر هزینههای کلان کنیم تا مدیریتمان بیشتر به چشم بیاید.
مشکلات در پرداخت و بازهم اصرار به حضور خارجیها
نکته دیگر این است که ما میدانیم در پرداخت پول به مربیان و بازیکنان خارجی مشکل داریم اما بازهم اصرار به تکرار آن داریم. در توانمان نیست اما بازهم میخواهیم در مسیری گام برداریم که میدانیم برای همه ایجاد مشکل میشود، آبرو و اعتبار ورزش یک کشور را به چالش میکشیم، با روحیات و احساسات مردمی که فوتبال حتی از نان شبشان هم واجب تر شده به راحتی بازی می کنیم اما نتیجه همان است که بود. عمر مدیریت در فوتبال ما شاید طولانی یا کوتاه باشد اما کسی برای آن بازخواست نمیشود و ذهنهای فراموش کاری داریم که همه چیز را به سرعت از یاد میبریم و برای همین است که این داستانهای تکراری در فوتبال ما، تمامی ندارد.