نادیده گرفتن حق مؤلف برای کپی آثار در شرایطی که کالای فرهنگی از سر ناچاری از زندگی اکثریت مردم خارج شده است، میتواند با دلایلی از جمله شرایط اقتصادی رنگ توجیه به خود بگیرد، اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و در کل هنرمندان اگر اثری خلق میکنند، آنها هم مانند سایر مردم در این جامعه و با شرایط اقتصادی روز مواجه هستند و طبیعی است که بخواهند از فعالیت حرفهای خود ارتزاق کنند.
درباره نادیده گرفتهشدن حق کپیرایت، ایرناپلاس میزگردی با حضور علی نجفیتوانا، وکیل پایه یک دادگستری عضو کانون وکلای مرکز و احمد طالبینژاد، نویسنده و منتقد سینما برگزار کرد که بخشت پایانی آن را در ادامه میخوانید.
بخش نخست را اینجا بخوانید.
به نظر شما چرا رفتارهایی مانند دزدی فرهنگی قبحزدایی شده و به سادگی در جامعه انجام میشود؟
طالبینژاد: نخستینبار که یکی از دزدیهای کلان کشف شد، بهجای حبس و تحمل مجازات بعد از مدتی فرد به عنوان مأمور خرید زندان و رئیس تعاونی حتی به سفرهای خارجی هم میرفت. به همین خاطر متوجه شدند مشکلی برای کسی پیش نمیآید و کار فساد به اینجا رسید. اگر فساد در جامعه زیاد شود، لمپنیسم یکی از نتایج آن خواهد بود. یکی از دلایلی که این خورده قاچاقها و دزدی فیلم و ... در جامعه زیاد میشود همین اشاعه لمپنیسم است. شخص بیکار است و سواد و فرهنگ آنچنانی ندارد؛ تنها کاری که میتواند به آن رو بیاورد کارهای قاچاق سیاه است. در توصیف لمپنها از کسانی نام میبریم که کار ثابت ندارند و به کارهای موسمی و روزمره روی میآورند و درآمدشان از راه خلاف است. تمام افرادی که در این حرفهها هستند بههمین صورت کار میکنند. یکی از دوستان ما در یکی از نشریات اصلاحطلب با این افراد قاچاقچی مصاحبهای داشت. طرف اصلا نمیدانست فیلم چه کسی است و چیست و انتشار آن چه پیامدهایی دارد و می گفت مواد و مشروبات الکلی و... که نمیتوان فروخت، کار پخش فیلم راحتتر است. منظور من این است که تمام این موارد برآیند یک جامعه ناسالم است که از پایه و اساس بر مبنای دروغ، دزدی و ریا شکل میگیرد و قانون در آن اجرا نمیشود؛ مگر در موارد خاص. افرادی که در این سالها دزدیهای کلان داشتند چگونه توانستهاند از مرزها خارج شوند؟ آیا بدون هماهنگی میتوان چنین کاری کرد؟ میخواهم بگویم در چنین جامعهای بسیار طبیعی است که حق هنرمند پایمال شود و در چنین نابسامانیهایی نخستین قربانی هنر و فرهنگ است.
نجفیتوانا: جامعه معمولا نظمگریز است. ارزشهای فاخری مثل هنر و دانش و قدرت مدیریت معمولا به حاشیه رانده میشوند. وقتی میتوان با شارلاتانیسم، با سیاست ماکیاولیستی، با ترفندها، تظاهر، دورنگی، اختلاس و... رشد کرد، دیگر فرصتی برای توجه و اندیشیدن به معنویت وجود ندارد. بسیاری از فارغالتحصیلان کشور ما رسالههای خود را از مسیر غلط تهیه میکنند. روبهروی دانشگاه تهران، متأسفانه این کار به حدی شیوع پیدا کرده که من متوجه شدهام دانشجوی دکتری من که عنوان ورزشی جهانی نیز دارد در موضوع پایاننامه، بیتوجه به ارزشها، سرقت ادبی کرده است. این کار نتیجه نوعی فرصتطلبی فکری است. در جامعه ای که هدف وسیله را توجیه کند وضعیت همین است و اندیشههای فاخر جایی برای بروز و ظهور پیدا نمیکنند. اگر جایی برای بروز و ظهور پیدا کند، دیگر ادامه پیدا نمیکند.
بخش خصوصی را از تولیدات فرهنگی تاراندهایم
آیا این رفتار خاص جامعه و مردم ایران است؟
طالبینژاد: البته این به جامعه ما منحصر نیست و در آمریکا نیز در اوایل قرن گذشته اتفاقاتی افتاد و باعث پیدایش ژانر فیلم نوآر یا فیلم سیاه در سینما شد. در دهه ۲۰ قانون منع تولید و توزیع مشروبات الکلی و استعمال دخانیات تصویب شد؛ اما کمپانیهای تولیدکننده با این بخشنامه خانهنشین نشدند، فعالیت آنها زیرزمینی شد و مافیا بهوجود آمد. اگر شکل توزیع کالاهای فرهنگی شکلی طبیعی داشته باشد و رانتبازی و رانتخواری در میان نباشد، میتوان اوضاع را منظم کرد. در کشوری زندگی میکنیم که بخش خصوصی را از تولیدات فرهنگی تاراندهایم. در سینما دستگاه پخشی به نام BCP داریم که وقتی فیلم داخل آن شارژ میشود تعداد اکران فیلم را در مدت زمان کنتور میاندازد. این دستگاه دیجیتال است هیچ کاری نمیتوان برای تغییر اعداد با آن کرد مگر اینکه از روی پرده فیلم تصویربرداری شود و این کار کیفیت فیلم را پایین میآورد درحالی که امروز کیفیت برخی از فیلمهای قاچاق از کیفیت فیلم روی پرده سینما بهتر است. در هر جایی که این اتفاقات دیده میشود میتوان گفت بهشکلی حسی انتقامجویانه دارد. زیرا اعتماد بین مردم و دولت و نهادهای فرهنگی از بین رفته است. حتی یکی از شایعات این است که برخی فیلمها به وقت بازبینی از خود ارشاد کپی میشوند و این فاجعه بزرگی است اگر واقعیت داشته باشد، به چه کسی باید پناه برد؟
امروز کیفیت برخی از فیلمهای قاچاق از کیفیت فیلم روی پرده سینما بهتر است. در هر جایی که این اتفاقات دیده میشود میتوان گفت بهشکلی حسی انتقام جویانه دارد. زیرا اعتماد بین مردم و دولت و نهادهای فرهنگی از بین رفته است
فکر میکنم در حدود سال ۸۷ در خانه سینما جلسهای برگزار شد که اهالی سینما در این رابطه گفتوگو کنند و سخنران پشت سر سخنران آمد و رفت. یکی از دوستان ما فیلمساز است و چند فیلم ساخته است ولی فیلمهای او عمدتا تجاری نیستند و فضایی نئورئالیستی دارد. او به طنز گفت، من این پنج فیلم را ساختهام التماس میکنم یکی آنها را قاچاق کند تا مردم ببینند. فیلم کدامیک از تهیهکنندگان ما قاچاق شده است؟ تهیهکننده فیلمی که ۲۰ میلیارد فروخته چه کسی است؟ قطعا تهیهکننده آن بخش خصوصی نیست. بخش خصوصی ما چنین قدرت مالی و چنین جرأتی ندارد که با تابوها بازی کند.
هنرمندان را دلسرد و خانهنشین میکنیم
نجفیتوانا: توصیه من این است که مسئولین کشور به اسناد بینالمللی از جمله کنوانسیونهای برن توجه داشته باشند و اگر ارادهای برای مبارزه با فساد وجود دارد به برنامههای بینالمللی ملحق شوند. من همیشه در عرایضم گفتهام که برای مبارزه با فساد باید ارادهای ملی داشت و نه ارادهای جناحی، جزیرهای یا مقطعی. دومین اقدام تصویب قوانین بهروز است. رفتار انسان بهروز است. ما فردا آدم امروز نیستیم. اطلاعات، آدمساز و رفتارساز است پس باید قوانین به روز باشد. مساله دیگر بحث مدیریت توانمند در این بخش است. اگر نتوانیم با بخش جرایم معنوی و فکری و فرهنگی مبارزه کنیم، در بخشهای اقتصادی و... موفق نخواهیم بود و با ۱۰ قوه قضاییه هم نمیتوانیم حریف سیل انحرافهای رفتاری در کشور باشیم.
باید مدیریت تخصصی را به افراد توانمند و دلسوز بسپاریم. مردمی که در ایران زندگی می کنند، بسیاری از متخصصین و مردم علاقمند این کشور، میخواهند به کشور خدمت کنند. برخورد با این پدیده راهکار دارد و راهکار آسیبشناسی و تصویب قوانین و نظارت دقیق و مدیریت توانمند است
بنابراین در بخش مالکیتهای فکری نیز باید از افراد متخصص استفاده کنیم و بحث مدیریتهای کلان ماجرا را به افراد جناحی واگذار کنیم. باید مدیریت تخصصی را به افراد توانمند و دلسوز بسپاریم. مردمی که در ایران زندگی می کنند، بسیاری از متخصصین و مردم علاقمند این کشور، میخواهند به کشور خدمت کنند. برخورد با این پدیده راهکار دارد و راهکار آسیبشناسی و تصویب قوانین و نظارت دقیق و مدیریت توانمند است. وگرنه در این بخش نیز باقی آبروی خود را خواهیم برد و هنرمندان را دلسرد و خانهنشین میکنیم، زیرا این کالا ظاهرا ارزش ندارد. کالای اصل، برآیند و ترواش زحمت هنرمندانه یک اندیشمند است که برای ایجاد آن خون دل خورده است. اگر وزارت ارشاد میخواهد کاری در این زمینه انجام دهد، ابتدا باید آسیبشناسی و سپس علت تخلفات و سرچشمهها را پیدا کند و در جهت تعدیل فشارها و انحرافات مطالبات را بشنود. اگر هنرمندان کشور بمیرند، بیهنران جای آنها را خواهند گرفت. کشوری که هنرمند نداشته باشد آینده نخواهد داشت.
انتشار افست کتاب با اجازه ناشر
در شرایط کشور ما قاچاق کتاب و فیلم، قاچاقهای کوچکی محسوب میشوند از طرفی تعداد زیادی برای این کارها زحمت کشیدهاند و اثر تولید شده سرمایه و زندگی تعدادی از مردم است. چه کاری میتوان کرد و چه راهکاری وجود دارد؟
طالبینژاد: موقعیت بسیار دردمندانه است. پیش از این، وقتی در خیابان انقلاب قدم میزدید، میدیدید که دستفروشانی نشستهاند و کتابهای افست و ممنوعه را میفروشند که قیمت بالایی نداشت؛ کتابفروشیهای روبهروی بساطها، خلوت بودند. من پرسوجوی زیادی کردم که چطور این دکهها روبهروی کتابفروشیهای رسمی کار میکنند و کسی کاری به کار آنها ندارد؟ بعدها از یک ناشر شنیدم که گفت کاغذ گران شده است و هزینه تولید کتاب بالاست، همچنین مشتری نیست و کسی برای خرید کتاب نمیآید. به این نکته هم باید توجه کرد، بعد از فضای مجازی، تیراژ کتاب در مملکت ۸۰ میلیون نفری به زیر ۵۰۰ نسخه رسیده است. فروش کتابهای آموزشی بسیار بالاست اما کتب اصیل مشتری ندارد، آن ناشر عقیده داشت این کار بهخواست خود ناشران است؛ زیرا چاپ کتاب افست دشوار نیست و بخشی از درآمد کتابفروشیها از افست فروشیهای روبهروست و چاره دیگری ندارند. فساد و فقدان تعادل در جامعه باعث میشود، چنین اتفاقهایی بیفتد. تفاوت در کپیبرداری از آثار سینمایی نیز چندان اساسی نیست و آنها هم میتوانند با همین مکانیسم به بازار قاچاق راه پیدا کنند.
باید به جامعهای سالم برسیم تا فساد کم شود. هیچ درمان قطعی وجود ندارد. با بگیر و ببند نمیشود کاری کرد. سال گذشته روبهروی دانشگاه بگیر و ببند راه افتاد و دستفروشان مدتی جمع شدند، بعد دلالها شروع کردند به فروش پروپوزال و پایاننامه. برای آنها فرقی نمیکند کتاب بفروشند، هندوانه یا پایاننامه! با برخورد انتظامی مشکل فرهنگی حل نخواهدشد. مشکل ما فرهنگی است و حتی سیاسی نیست. مشکل فرهنگی توسط مردان فرهنگی حل میشود.
اگر بستر فراهم باشد، با ارزشها هماهنگ خواهیم شد
نجفیتوانا: درست است که جامعه به پالایش فرهنگی نیاز دارد، اگر سه پارامتر فرهنگ، اقتصاد و فضای مربوط به گردش اطلاعات، همزمان با هم اصلاح نشوند این نابسامانی در کشور ادامه خواهد داشت. کسانی که این کار را میکنند باید نان شب خود را تهیه کنند. وقتی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم در فرانسه دیدم اکثر جرمها را ایرانیان انجام میدهند. وقتی ۲۰ سال بعد به دعوت دانشگاهی مجددا به فرانسه سفر کردم، متوجه شدم اکثر ایرانیان ساکن آنجا موفق هستند و بدترینشان از بهترینهای آن موقع وضعیت بهتری دارند؛ زیرا ما باهوش هستیم و اگر بستر فراهم باشد با ارزشها هماهنگ خواهیم شد. این جامعه قابل مدیریت است به شرطی که مدیران خوبی در این عرصه مدیریتی حضور داشته باشند.
گزارش از آیدین پورخامنه