طرفداران فوتبال نخستین تجربه تلخ را ۲۷ سال پیش در ۱۲ آبان ۷۱ تجربه کردند، زمانی که تیم ملی ایران در مرحله حذفی جام ملتهای آسیا ۹۲ برابر ژاپن شکست تلخی را پذیرفت. در آن سالها تلویزیون ترس و مقاومت عجیبی برای پخش زنده ورزش داشت. بازیهای آسیایی پکن پخش زنده نشد، این بازیها هم تنها با گزارش زنده رادیویی پوشش داده شد. دردسر بزرگ گزارشگر ورزشی رادیو بود که هیچ تجربه و تسلطی به فوتبال نداشت و با وجود اسکویی و کیانوش در رادیو و کاووسی، کوثری، شفیع و صالح نیا در تلویزیون، تبدیل به گزینه پخش زنده مسابقههای فوتبال شده بود.
سرانجام یک انتخاب نادرست
گزارش احساسی، غیر کارشناسی و ناشیانه محمد جهانی موجی از خشم، عصبانیت و سرخوردگی هواداران فوتبال را علیه AFC، جمال الشریف و تمام متولیان ورزش جهان به وجود آورد. او طوری آخر بازی را گزارش کرد که شنوندگان تصور میکردند ژاپنیها با ساطورهای سامورایی در حال قلع و قمع سربازان ایرانی هستند!
اما این سونامی عِرق ملی پس از پخش با تاخیر از بازی ضعیف، بی تاکتیک و مربی یخ زده تیم ملی ایران و حوادث غیر اخلاقی و غیر ورزشی شرم آور دقایق پایانی به عَرق سرد تاریخی تبدیل شد، به حدی که جهانی آن را در خاطرات و مصاحبههای خودش هم بیان نمیکند.
اصرار دوباره بر یک اشتباه
این اتفاق برای صداوسیما درس عبرت نشد و با وجود کنار رفتن گزارشگر هیجانی غیر متخصص، ۵ سال بعد برای یکی از سنگین ترین و پرفشار ترین بازیهای تاریخ فوتبال ایران از جوانی «حرف گوش کن» با آپشن کلیشههای کلامی استفاده کرد.ملبورن جایی بود که جواد خیابانی برای گزارش آن انتخاب شد، در حالی که عقل حکم میکرد فردی سرد و گرم چشیده، مسلط به زبان انگلیسی و با تجربه مسابقات جهانی انتخاب شود، ولی مدیران صداوسیما این جوان کمتجربه را به ملبورن بردند.
بازی استرالیا ختم به خیر شد، ولی کسی متوجه نشد که روح خیابانی در ملبورن و سندرم هیجان ناگهانی باقی ماند و از آن روز خیابانی همه مسابقات فوتبال جهان از دسته دو کامبوج تا فینال جام جهانی را با تم وقت اضافه بازی استرالیا گزارش میکند.
سیاست اشتباه درهای بسته ورزش تلویزیون
دومینوی انتخاب نادرست، عدم آموزش و به روز نبودن گزارشگران ورزشی آرام آرام پر دردسر شد، حالا کار به جایی رسیده که گزارشگران به خاطر نبود قانون مشخص، ارزشیابی کیفی گزارش فوتبال و فضای بسته ورود افراد مستعد به ورزش صداوسیما با یقین از نداشتن رقیب و اجبار رسانه به استفاده از خودشان، جسارت بیان هر نکته و ماجرایی را روی آنتن زنده تلویزیون دارند.
در مقابل اگر هم واکنشی هر چند نمایشی به این اتفاقات بروز داده شود، زود بحث پیشنهاد خارجی و مظلومنمایی اجتماعی را پیشه میکنند تا زودتر به جایگاه بدون جانشین خود برگردند.
ریشه اصلی این سیاستگذاری اشتباه متولیان ورزش صداوسیما از دهه ۷۰ به بعد برای گزینش سلیقهای افراد و دلخوش کردن به چند انتخاب تصادفی و سفارشی بود. همزمان عدم آموزش مناسب و انتخاب افراد غیر ورزشی این بحران را گستردهتر کرد.
از دامپزشک تا افسر راهنمایی و رانندگی
وقتی ساختار درستی برای استعدادیابی و آموزش وجود ندارد، این صندلی میتواند میزبان گزارشگر جنگی دهه ۶۰، مهندس شیمی کارخانه تولید شوینده، دامپزشک، معلم هنرستان فنی، افسر راهنمایی و رانندگی و آقازادهها و نور چشمیهای ژن خوب برای گذراندن سربازی و استخدام با عنوان گزارشگر فوتبال در مراکز استانی صداوسیما باشد.
طبیعی است که در این ساختار فرمایشی و بدون شایسته محوری، فرصتی برای معلم ورزشی، بازیکنان و مربیان فوتبال، بازیکنان، خبرنگاران ورزشی و از همه مهمتر استعدادهای ناب جامعه فراهم نمیشود.
چراغ سبز در عدم نظارت و ارزشیابی
اظهارات نادرست و ایجاد وهم و چالش روی سکوی ورزشگاه یکی از خطرناکترین عواقب به کارگیری افراد غیر متخصص در گزارشهای زنده ورزشی است. نمونه جدید آن حواشی بازی تراکتورسازی با استقلال بود، صداوسیما به دلیل عدم نظارت بر عملکرد گزارشگران ورزشی و مدیریت جزیرهای مراکز استانی امکان پیگیری و رسیدگی به آن را ندارد. از سوی دیگر روش آماتوری پخش زنده لیگ برتر که با هژمونی صداوسیما بر فدراسیون فوتبال ایجاد شده، دلیل این اتفاقات و مشکلات برشمرده است.
پوشش آماتوری مسابقههای ورزشی
به خلاف پوششدهندگان حرفهای ورزشی و به خصوص لیگهای حرفه ای دنیا، صداوسیما لشگری از مدیر شبکه، مدیر گروه و حتی تهیهکننده غیر ورزشی را در طول ۳۰ سال گذشته برای این مهم انتخاب کرده است. در این فضا که گزارشگر نود بدون هیچ نظارت و سپری کردن دوران تجربه و آموزش لازم، ناگهان مجری پخش زنده برنامه فوتبال برتر شده و گزارشگر دیگری از ویکی پدیا منبع گرفته و ۱۰ دقیقه قبل بازی لیست بازیکنان تیم را رونویسی میکند، چرا گزارشگر استانی از این فضای خودنمایی بهره نبرد؟!
بازتولید خشونت با گزارشگران خودمختار
نکته خطرناک در این میان به خطر افتادن منافع ملی و رسوخ شعارها و هدفهای فرقه گرایانه و قومیتی در گزارشهای فوتبال و اظهارات این گزارشگران کم اطلاع و احساساتی است. این کلمات و حرفههای نسنجیده باعث ایجاد حساسیتهای خطرناک و بازتولید خشونت وحشتناکی روی سکوها خواهد شد، خشونتی که سالی یک چشم از تماشاگران ما کور میکند، ولی مسئولیت آن گریبان هیچ یک از مسئولان فدارسیون فوتبال و صداوسیما را نمیگیرد.
ادامه این ماجراها تاوان بسیار تلخی برای اعتبار سازمان صداوسیما دارد، سازمانی که منتقد زمین و زمان است، چطور از بدنه غیر متخصص و غیر مسئول خود غافل است؛ ولی برای ۸۰ میلیون ایرانی نسخه سعادت میپیچد؟!