این شبها در فصل سوم سریال «ستایش»، فرهاد جم نقش روحانی را ایفا میکند؛ آخوندی که با نگاه اجمالی به آن متوجه میشویم از فرمول همیشگی کارگردانان برای به تصویر کشیدنش استفاده شده است؛ شخصی خیرخواه و معتمد که ما او را تنها در مسجد و در حال موعظه و نصیحت کردن میبینیم. با حجتالاسلام والمسلمین مصطفی یوسفزاده؛ که هم روحانی است و هم اهل فیلم و منتقد سینما، درباره روحانیت در سینما و تلویزیون و چرایی نگاه کلیشهای به این قشر گفتوگو کردیم.
چالشهایی که روحانیون با آن مواجهاند
حجتالاسلام مصطفی یوسفزاده درباره نقش روحانیت در زندگی روزمره مردم به خبرنگار ایرناپلاس گفت: از آنجا که روحانیت، رسالت خود را اجتماعی و در میان مردم تعریف میکند، نمیتواند خود را از نگاه نقادانه دور نگاه دارد. به شکل طبیعی حضور در مجامع و عرصههای مختلف فرهنگی و حکومتی هر کسی را در معرض نقد قرار خواهد داد و روحانیت هم از این مورد مستثنی نیست. البته باید حساب طیف محدودی از روحانیت را که ترجیح میدهند پردهنشین باشند و رسالت خود را بیشتر فردی میبینند، جدا کرد. تفاوتی که امام راحل(ره) با بخشی از علمای همعصر خود داشت، همین نکته بود که ایشان با دغدغه برپایی حکومت، رسالت روحانیت را تا عالیترین سطح حضور در اجتماع ارتقا داد. در نتیجه با تشکیل حکومت، بار اجتماعی بسیار سنگینی را روی دوش روحانیت گذاشت. روحانیت با این مسئولیت با چالشهای جدی مواجه بوده و کماکان هست. چالشهایی که گاه از تعارض آموزههای جهان برآمده از سنت با مسائل جهان مدرن نشأت میگیرد. نقش روحانیت در حل و فصل این چالشها را نمیتوان نادیده گرفت. مصداقهای عینیاش را میتوان در موارد بسیار پیش پا افتادهای مانند ورود زنان به ورزشگاه تا موارد کلانی چون عدالتخواهی و بسط آن پیگیری کرد.
باید بپذیریم در معرض نگاه نقادانه قرار داریم
وی در پاسخ به این پرسش که «چرا تصویر دقیق، واقعی و تأثیرگذاری از روحانیت در سینما و تلویزیون نداریم؟»، عنوان کرد: به نظرم در نگاه اول، مشکل به سینماگران و برنامهسازان تلویزیون برمیگردد که آنچنان که باید، شناخت دقیقی از زندگی روحانیون ندارند. در مواردی هم شاهدیم رسالت مهم روحانیون در نگاه فیلمساز به تذکر زبانی نسبت به پوشش یک زن یا برخورد سطحی با برخی هنجارهای خلاف عرف و سنت تقلیل داده میشود. در حالیکه در صورت وجود شناخت دقیقتر میتوان به مسائل مهمتری در زندگی روحانیون اشاره کرد. دلیل دوم به خود روحانیت برمیگردد؛ روحانیت باید بپذیرد با قبول رسالتی خطیر و مهم، همیشه در معرض نگاه نقادانه و کنجکاوانه مردم قرار دارد. پس باید به فیلمسازان اجازه سرک کشیدن به سویههای پنهان زندگی فردی و اجتماعی خود را بدهند؛ چیزی که تا به حال اتفاق نیفتاده است. برای همین است که تصویر کنونی از روحانیت در سینما قابل باور نیست و در برخی موارد کاریکاتوری است. روحانی مصلحی که غالبا تسبیح به دست ظاهر میشود تا کار خیری انجام دهد و برود. خب طبیعی است مردم چنین شخصیت سفید و بدون چالشی را به راحتی قبول نمیکنند. خصوصا اینکه در قواعد درامنویسی، حتما کاراکتر باید دارای نقطه ضعف باشد تا همدلی مخاطب را برانگیزد.
به تصویر کشیدن کشمکشهای درونی کشیشها
این منتقد درباره تصویری که از کشیشهای مسیحی در آثار خارجی ارائه میشود، اظهار کرد: تصویری که از روحانیون ما ارائه میشود را با روحانیت مسیحی مقایسه کنید که به مراتب تصویر بهتری از آنان میتوان در سینمای اروپا یا آمریکا یافت. البته منظورم تأیید و درستی این تصویر نیست. قطعا تصویر خلاف واقع هم وجود دارد. ولی میتوان ادعا کرد این تصویر صادقانهتر، دقیقتر، ملموستر از روحانیت ماست؛ چراکه هم فیلمساز و هم کلیسا با این مسأله کنار آمدهاند که در کنار تصویر دلخواه خود باید به الزامات و قواعد درام تن بدهند. مرور اجمالی کارنامه فیلمسازان بزرگ جهان از سالهای اولیه ناطق شدن سینما تاکنون گواه این ادعاست. پیشنهاد میکنم تصویر روحانیت مسیحی در آثار فیلمسازانی چون درایر، برگمان، برسون تا اسکورسیزی را به عنوان مطالعه موردی ببینید؛ آنان به راحتی کشمکشهای درونی کشیشها را عینیت میبخشند. در نتیجه کشیشی تصویر میشود که در عین خداباوری گاهی تردید میکند، گاهی شک میکند و گاهی تا مرز انکار رسالت خود پیش میرود.
روحانی سریال ستایش
«مشاهده روحانی سریال ستایش مثال خوبی است. کارگردان تلاش میکند نشان دهد او هم در دام قضاوت اشتباه افتاده ولی کماکان به دلیل غلبه وجوه کلیشهای از یک روحانی در باورپذیری او مشکل داریم. اما هر جا که شناخت فیلمساز و همکاری روحانیت کنار هم قرار گرفته است، نتیجه رضایتبخش بوده است. از نمونههای نسبتا موفق سالهای اخیر میتوان به سریال "پردهنشین" اشاره کرد.»
سویههای ناگفته زندگی دو روحانی
یوسفزاده با نام بردن آثار موفق سینمایی که تصویری صحیح از روحانیت را به تصویر کشیدهاند، دلایل ماندگاریشان را چنین میداند: چرا مردم تصاویری که «زیر نور ماه» و «طلا و مس» ارائه میدهند، دوست دارند؟ چرا این آثار با اقبال مواجه شد و دیگر آن تصویر کاملا سفید از روحانیت را نمیبینید. در طلا و مس شخص سیدرضا در انتها به یک بازشناختی از خود میرسد. او وقتی با مریضی همسرش مواجه میشود تحملش را از دست میدهد و سر زنش داد میزند، نمیتواند زندگی را مدیریت کند، نمیتواند از پس زندگی در نبود زنش بربیاید. این اثر موفق میشود چون به سویههای ناگفته زندگی یک روحانی جوان میپردازد که البته این موفقیت به دغدغههای کارگردان هم برمیگردد؛ او خیلی صادقانه گفته که در زمان نوشتن فیلمنامه با این صنف ارتباط گرفته تا بتواند تصویر دقیقتری از آنها ارائه دهد. به «زیر نور ماه» آقای میرکریمی هم میشود اشاره کرد. حت در «یک حبه قند» یکی از کاراکترهای مکمل که نقشش را فرهاد اصلانی ایفا کرده روحانی است. روحانی که سرطان گرفته و این سرطان تاحدودی این انسان را بهم ریخته است. البته این بهمریختگی خوب است. این شخصیت باعث میشود آن پیشزمینه ذهنی که از روحانیت وجود دارد، تناقض ایجاد کند؛ همین پارادوکس کار را جذاب میکند.
روحانیون، فیلمسازان را محرم بدانند
حجتالاسلام یوسفزاده با دوسویه دانستن این اتفاق، میافزاید: بنابراین اگر خواهان تصویر شایسته و قابل باور از روحانیت در سینما هستیم، باید کمک کنیم تا شناخت فیلمساز از روحانیت دقیقتر شود. از آن طرف هم روحانیت فیلمسازان را محرم بداند و قبول کند که در صورت اجازه دادن و سختگیری نکردن، آنان میتوانند به ارائه تصویر قابل باور، ملموس و در عین حال تأثیرگذار کمک کنند.
گزارش از هنگامه ملکی