آبیجیت بانرجی، ۵۸ ساله در کلکته هند متولد شد، دکترای اقتصاد را از دانشگاه هاروارد گرفته و استاد اقتصاد توسعه دانشگاه MIT است. او در دوره دکتری، دانشجوی اریک ماسکین، برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۷ بوده و در سال ۲۰۱۵ با استر دوفلو، دیگر استاد این دانشگاه، ازدواج کرده است. دوفلوی ۴۶ ساله متولد پاریس است و در سال ۱۹۹۹ دانشجوی دکتری بانرجی در دانشگاه MIT بوده است. وی جوانترین برنده جایزه نوبل اقتصاد و دومین زنی است که این جایزه را از آن خود کرده است. مایکل کرمر، دیگر برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۹، تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد به پایان رسانده و ۵۴ ساله است.
این سه نفر، با استفاده از آزمایش میدانی، درباره روشهای مبارزه با فقر، تحقیق میکنند. آزمایش میدانی، روشی است که در علوم پزشکی، سابقه طولانی دارد. در این روش، برای بررسی اثر یک عامل مداخلهگر، مثلاً یک داروی جدید، افراد مورد مطالعه را به حداقل دو گروه تقسیم میکنند. عامل مداخلهگر به یکی از این گروهها که گروه مداخله نام دارد، داده میشود. گروه دیگر، گروه کنترل نامیده میشود. سپس، نتایج بین دو گروه مقایسه میشود و مشخص میشود که عامل مداخله بر بهبود بیماری مؤثر است یا نه.
سه برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۹، این روش را به روستاهای فقیر هند و کشورهای آفریقایی بردهاند تا ارزیابی دقیقی از سیاستهای مبارزه با فقر در محیطهای واقعی کسب کنند.
سیمای فقر در ۲۰ سال اخیر
در طول دو دهه گذشته، سطح زندگی مردم تقریباً در سراسر جهان بهصورت چشمگیری بهبود یافته است. رفاه اقتصادی، که با استفاده از تولید ناخالص داخلی سرانه اندازهگیری میشود، در فقیرترین کشورها نیز طی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۸، دو برابر شده است. مرگ و میر کودکان نسبت به سال ۱۹۹۵ نصف شده است و نسبت کودکانی که توانستهاند به مدرسه بروند، از ۵۶ درصد به ۸۰ درصد رسیده است.
با وجود این پیشرفتها، چالشهایی بسیار بزرگی نیز همچنان بدون پاسخ باقی ماندهاند. بیش از ۷۰۰ میلیون نفر در دنیا همچنان با درآمدهای بسیار پایین، گذران زندگی میکنند. هر سال پنج میلیون کودک زیر پنج سال، در اثر بیماریهایی از دنیا میروند که با روشهایی ارزان و ساده قابل پیشگیری بودند و همچنان نیمی از کودکان جهان، بدون بهرهمندی از سواد اساسی و مهارتهای عددی، ترک تحصیل میکنند.
برای مقابله با فقر جهانی، باید اقدامات کاراتری را شناسایی کنیم. برندگان جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۹ نشان دادند که چگونه میتوان مسئله فقر جهانی را به سؤالاتی کوچکتر اما دقیقتر، در سطوح مختلف فردی یا گروهی، تبدیل کنیم. این سؤالها با استفاده از طراحی خاصی از آزمایشهای میدانی، پاسخ داده شدند. این رویکرد حل مسئله فقر، مسیر پژوهشهای مرتبط با توسعه اقتصادی را کاملاً دگرگون کرده است.
از مدتها پیش این آگاهی وجود داشت که بهرهوری بین کشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قابل توجهی دارد. اما آنطور که دوفلو و بانجری نشان دادند، این پارامتر در داخل کشورهای فقیر نیز، متفاوت است. برخی از افراد و شرکتها از آخرین فناوریها استفاده میکنند، در حالی که سایرین، با وجود تولید محصولات یا خدمات مشابه، ابزارهای تولید منسوخ شده را بهکار میگیرند.
پایین بودن بهرهوری به این دلیل اتفاق میافتد که بعضی از افراد یا شرکتها از سایرین عقب میمانند، اما دلیل این عقبماندگی چیست؟ آیا این موضوع، بازتابی از فقدان اعتبار، طراحی ضعیف سیاستها یا دشواری تصمیمات عقلایی افراد است؟ رهیافت طراحی شده توسط برندگان نوبل اقتصاد امسال دقیقاً با این نوع سؤالات سروکار دارد.
آزمایشهای میدانی چطور توانستند به چنین سؤالاتی پاسخ دهند؟ بررسی چند تجربه شهودی این سه نفر، در زمینههای گوناگونی مانند آموزش و سلامت، کمک میکند بیشتر با کاربرد این آزمایشها در اقتصاد آشنا شویم.
آزمایشهایی برای مطالعه رفتار اقتصادی افراد
اولین مسئلهای که این اقتصاددانان با استفاده از آزمایشهای میدانی به آن پاسخ دادند، مسئله آموزش بود. سؤال این بود که چگونه میتوان خروجی آموزش را با کمترین هزینه افزایش داد؟ در کشورهای کمدرآمد، کتابهای درسی بسیار کمیاب هستند و اغلب کودکان با شکم گرسنه به مدرسه میروند. آیا نرخ ثبتنام در مدرسه، با چاپ بیشتر کتب درسی، افزایش پیدا میکند؟ یا اینکه دادن غذای رایگان در مدرسه به آنها مؤثرتر خواهد بود؟
در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی، مایکل کرمر و همکارانش تصمیم گرفتند برای انجام پژوهشهایشان، از دانشگاههایشان در شمال شرقی آمریکا خارج شوند و به مناطق روستایی غرب کنیا سفر کنند تا به سؤالاتی درباره آموزش، پاسخ دهند. آنها آزمایشهای میدانی خود را با کمک سازمانهای مردم نهاد یا NGOهای محلی، پیش بردند.
چرا آنها آزمایشهای میدانی را انتخاب کردند؟ خب، اگر شما میخواهید تأثیر کتب درسی بر نرخ ثبتنام را مورد آزمون قرار دهید، بهعنوان مثال، بهسادگی میتوانید مدارسی را که سطح متفاوتی از دسترسی به کتب درسی دارند با هم مقایسه کنید، اما این مقایسه، تنها راهحل موجود نیست. ممکن است این مدارس در موارد بسیاری دیگری با هم متفاوت باشند؛ خانوادههای ثروتمندتر معمولاً کتب بیشتری برای فرزندان خود خریداری میکنند، سطح نمرهها در مدارسی که کودکان فقیر در آنها کمتر هستند، بالاتر است و مواردی از این دست.
یکی از راههای غلبه بر دشواریهای پژوهش، این است که مطمئن شویم مدارسی که مورد مقایسه قرار میگیرند، ویژگیهای یکسانی دارند. به همین دلیل، این سه اقتصاددان، از روش آزمایش میدانی استفاده کردند؛ روشی که در علوم تجربی و پزشکی، برای شناسایی اثر یک عامل، مورد استفاده قرار میگیرد. این بار این روش برای مطالعه تصمیمات روزمره افراد در محیط واقعی زندگیشان، مورد استفاده قرار گرفت. این سه برنده جایزه نوبل، از پیشگامان انجام این نوع مطالعات بودند. بر اساس کارهای آنها، استفاده از آزمایش میدانی برای بررسی آثار اقدامات کاهش فقر، به یک روش استاندارد بین اقتصاددانهای شاخه اقتصاد توسعه تبدیل شد.
در این گزارش، بخشی از نتایج مطالعات اقتصادی انجام شده توسط این اقتصاددانان را با استفاده از این روش، مرور میکنیم.
آزمایشهای میدانی مرتبط با نظریه
آزمایشهایی که خوب طراحی شوند، قابل اعتماد و دارای اعتبار درونی هستند، یعنی میتوان در این آزمایشها، تأثیر عِلّی واقعی یک متغیر بر متغیر دیگر را مشاهده کرد. این روش بهطور گستردهای در علوم پزشکی و برای مطالعه تأثیر داروهای جدید، مورد استفاده بوده است. در تحقیقات پزشکی که از این روش استفاده میکنند، غالباً سؤال این است که تأثیر داروی جدید از نظر آماری، معنادار است یا نه.
آزمایشهای طراحیشده توسط برندگان جایزه نوبل امسال دو ویژگی متمایز دارند. اول اینکه، شرکتکنندگان در هر دو گروه مداخله و گروه کنترل، در محیطهای روزمره خود، تصمیمات واقعی میگیرند و دوم اینکه، آنها بر این نگرش اساسی تکیه کردند که بیشتر آنچه ما میخواهیم بهبود دهیم –مثل خروجی آموزشی- بازتابی از بیشمار تصمیم فردی است؛ بهعنوان مثال دانشآموزان، والدین و آموزگاران. بهبودهای پایدار، نیازمند فهم این هستند که چرا مردم یک تصمیم مشخص را گرفتهاند، یعنی نیروهای پشت صحنه تصمیمگیریها. بانرجی، دوفلو و کرمر، نهتنها بررسی کردند که یک مداخله، کار میکند یا نه، بلکه چرایی آن را هم مورد بررسی قرار دادند.
برندگان جایزه نوبل امسال، برای مطالعه مشوقها، محدودیتها و اطلاعاتی که محرک مشارکتکنندگان در تصمیمگیریهایشان است، از نظریه قراردادها و اقتصاد رفتاری استفاده کردند، نظریاتی که به ترتیب در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ نیز جایزه نوبل را برای علم اقتصاد به همراه آورده بودند.
در ادامه، به چند مثال از مباحث خاصی که با استفاده از این روش مطالعه توسط برندگان جایزه نوبل امسال آغاز شدهاند و با تأکید بر نتایج پژوهشهای آنها میپردازیم.
آموزش و قراردادهای انگیزشی برای معلمان
در حال حاضر ما یک چشمانداز دقیق از هسته مسائل در مدارس بسیاری از کشورهای فقیر داریم. برنامه درسی و تدریس، مطابق با نیازهای دانشآموزان نیست. عدم حضور و غیبت معلمان در سطح بسیار بالایی قرار دارد و مؤسسات آموزشی عموماً ضعیف هستند. فقدان مشوقهای شفاف و مسئولیتپذیری معلمان باعث میشود آنها در محل کار خود حاضر نشوند. یکی از راههای افزایش انگیزه آموزگاران این بود که تحت قراردادهای کوتاه مدتی استخدام شوند که در صورت عملکرد خوب آموزگاران، قابل تمدید بودند.
دوفلو، کرمر و همکاران، اثر استخدام آموزگاران را تحت این شرایط، با اثر کاهش نسبت دانشآموز به معلم، در معلمهای با قرارداد دائم، مقایسه کردند. آنها دریافتند که دانشآموزانی که معلمهایشان با قرارداد کوتاه مدت استخدام شدهاند، بهطور معناداری نتایج بهتری در امتحانهایشان داشتهاند، اما کاهش نسبت دانشآموز به معلم، در معلمهای با قرارداد دائم، اثر معناداری نشان نداده است.
بهطور کلی، این پژوهش جدید مبتنی بر آزمایش میدانی، درباره آموزش در کشورهای کمدرآمد نشان داد منابع اضافه بهطور معمول، ارزش محدودی دارند. با این حال، اصلاحات آموزشی که تدریس را با نیازهای دانشآموزان مطابقت میدهند، ارزش بالایی دارند. ارتقای حکمرانی مدرسه و مطالبه مسئولیتپذیری از آموزگارانی که کار خود را انجام نمیدهند نیز از اقدامات هزینه اثربخش است.
بهداشت و سلامت؛ رابطه عدس با واکسیناسیون
یکی از مباحث مهم این است که خدمات بهداشت و درمان باید پولی باشد یا خیر؟ و اگر باید پولی باشد، هزینه آن چقدر باشد؟ آزمایش میدانی انجام شده توسط کرمر و همکارش، بررسی کرد که تقاضا برای قرصهای دفع کرم معده در عفونتهای انگلی، تحت تأثیر قیمت هستند. آنها دریافتند که ۷۵ درصد والدین، وقتی این داروها رایگان بودند، به فرزاندانشان دارو میدادند. این در حالی است که وقتی قیمت این دارو زیر یک دلار بود، تنها ۱۸ درصد کودکان این داروها را دریافت میکردند. قیمت، با پرداخت یارانه زیادی، تا این حد پایین نگه داشته شده بود، اما عده کمی از آن استفاده میکردند. در آزمایشهای مشابه بسیاری، نتیجه یکسانی دیده شد: مردم فقیر، در سرمایهگذاریهای پیشگیرانه بهداشت و سلامت، قویاً به قیمت حساس هستند.
کیفیت پایین خدمات، توضیح دیگری برای این است که چرا خانوادهها سرمایهگذاری بسیار اندکی روی اقدامات پیشگیرانه انجام میدهند. یک مثال از کیفیت پایین، این است که کارکنان مراکز بهداشت که مسئول واکسیناسیون هستند، اغلب اوقات در محل کار خود حاضر نمیشوند.
بانرجی، دوفلو و همکاران بررسی کردند که کلینیکهای سیاری که همیشه نیروی مستقر در آنها حضور دارند، میتوانند این مسئله را حل کنند یا نه؟ نرخ واکسیناسیون در روستاهایی که بهطور تصادفی برای دسترسی به این کلینیکها انتخاب شده بودند، سه برابر شد. بهعلاوه، این نرخ به میزان ۳۹ درصد افزایش یافت و اگر خانوادهها فرزندان خود را واکسیناسیون میکردند، یک کیسه عدس به عنوان پاداش دریافت میکردند. از آنجایی که کلینیکهای سیار، سطوح بالایی از هزینه ثابت را تحمیل میکنند، هزینه کل بهازای هر واکسیناسیون با وجود اضافه کردن هزینه عدس، نصف شد.
عقلانیت محدود
در مطالعه واکسیناسیون، مشوقها و دسترسی بهتر، بهطور کامل مسئله را حل نکرد، ۶۱ درصد از کودکان بهطور کامل واکسینه نشدند. احتمالاً نرخ پایین واکسیناسیون در بسیاری از کشورهای فقیر دلایل دیگری دارد؛ اینکه مردم همیشه کاملاً عقلایی عمل نمیکنند. این توضیح همچنین ممکن است کلیدی برای سایر مشاهدات اولیهای باشد که درکشان به نظر مشکل است.
یک مشاهده دیگر که عقلانیت محدود را تأیید میکند این است که بسیاری از افراد، تمایلی به تطبیق با فناوری جدید ندارند. در یک آزمایش میدانی هوشمندانه که توسط دوفلو، کرمر و همکارانشان طراحی شد بود، این موضوع بررسی شد که چرا زمینداران کوچک، بهویژه در صحرای آفریقا، با فناوریهای نسبتاً سادهای مثل کودهای شیمیایی، با وجود مزایای زیادشان، کنار نمیآیند.
بخش زیادی از آگاهی افراد، مربوط به زمان حال است، بنابراین مردم تمایل دارند سرمایهگذاری در آینده را به تعویق بیندازند. فردا که از راه میرسد باز هم با تصمیم مشابهی مواجه میشوند و باز هم در تصمیمگیری تأخیر میکنند. نتیجه این میشود که یک چرخه بهوجود میآید که در آن افراد برای آینده سرمایهگذاری نمیکنند، حتی اگر این سرمایهگذاری، در بلندمدت برایشان مزایایی را بههمراه داشته باشد.
عقلانیت محدود، پیامد مهمی را در طراحی سیاستها دارد. اگر افراد متکی بر زمان حال باشند، یارانههای موقت از یارانههای دائم بهتر خواهند بود؛ پیشنهادی که امروز داده میشود و از تأخیر در سرمایهگذاری آتی، جلوگیری میکند. این دقیقاً همان چیزی است که دوفلو، کرمر و همکارانشان در آزمایشها به آن رسیدند؛ یارانه موقت نسبت به یارانه دائم، تأثیر بیشتری بر استفاده از کودهای شیمیایی دارد.
اثر سیاستی
بعضی از پژوهشهایی که به آنها اشاره شد، تأثیر مستقیمی بر سیاستگذاری داشتهاند. مطالعات درباره اصلاحات برنامههای آموزشی، استدلالهایی را برای برنامههای حمایتی در مقیاس بزرگ را ایجاد کرد که بر اساس آن در حال حاضر، بیش از پنج میلیون کودک هندی، از آن متأثر شدهاند. پژوهش درباره داروهای دفع کرم معده، نه تنها نشان دادند که این مراقبتها برای کودکان مدرسهرو مفید هستند، بلکه والدین حساسیت بالایی به قیمت دارند. در تأیید این نتایج، سازمان بهداشت جهانی توصیه کرد این داروها بهصورت رایگان بین ۸۰۰ میلیون دانشآموز، در مناطقی که بیش از ۲۰ درصد کودکان دچار نوع خاصی از عفونت انگلی هستند، توزیع شود. روش جدید این سه اقتصاددان، ظرفیت ارتقای سطح زندگی فقیرترین افراد جهان را دارد.
منبع: https://www.nobelprize.org/prizes/economic-sciences/۲۰۱۹/popular-information
ترجمه آزاد از مریمالسادات علمالهدی