منتهی الیه چپ یا راست؟
ایرناپلاس: طی چند روز گذشته که مشغول جمعآوری اطلاعات برای گفتوگو بودم، با یک سری از مقالات دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد برخورد داشتم که عمدتا به قلم آقای قوچانی بودند و در عمده آنها، تصویری که از شما ارائه میشد نزدیکی به منتهی الیه راست حزب کارگزاران سازندگی بود. درحالیکه امروز تقریبا در منتهی الیه چپ کارگزاران سازندگی تعریف میشوید. این اتفاق از منظر شما در بستر چه تحولاتی رخ داده است؟
مرعشی: این برداشت دیگران بود و واقعیت نیست. به نظر من هیچکدام از این عنوانها درست نیست.
ایرناپلاس: گفته میشد شما سال ۷۶ به آقای ناطق نوری نزدیکتر بودید؟
مرعشی: نه این حرف حتما غلط است. من در مجلس پنجم از زمینگیر کردن اصولگرایان صحبت کردم. آن زمان اصولگرا گفته نمیشد و جناح راست میگفتند. مصاحبههای جنجالی هم داشتم. مرحوم آیتالله انواری را در بیت رهبری دیدم و از من انتقاد زیادی کرد و گفت این چه جملهای است که تو گفتهای که «خواب را از چشم جناح رقیب خواهیم ربود». من مصاحبههای روشن و صریحی داشتم. من با آقای ناطق در مجلس پنجم صمیمی بودم و در اوج صمیمیت بهطور جدی با ایشان رقابت میکردیم.
ایرناپلاس: پس شما در سال ۷۶ به آقای ناطق نوری رأی ندادید؟
مرعشی: معلوم است که ندادم. من در بیش از ۳۰ شهر برای آقای خاتمی سخنرانی کردم.
اشتباه استراتژیک جریان چپ
ایرناپلاس: در جریان انتخابات مجلس ششم چطور؟
مرعشی: در جریان مجلس ششم، خود من در کرمان کاندیدا بودم و در تهران مدافع آقای هاشمی بودیم و سیاست دوستان حزب مشارکت در برخورد با آقای هاشمی را سیاست غلطی میدانستیم. آنجا بر سر نوع تعامل با آقای هاشمی با بچههای چپ زاویه پیدا کردیم. آن تصمیم از اشتباهات استراتژیک بچههای چپ بود.
رابطه با طبرزدی
ایرناپلاس: در گفتوگو با بسیاری از فعالان دانشجویی دهه ۷۰ گفته میشد اتفاقی در دولت آقای هاشمی افتاد و آن این بود که نقش تشکلهای موازی دفتر تحکیم وحدت افزایش پیدا کرد و مشخصا هم جامعه اسلامی در آن دوره تقویت و به شکلی تأسیس شد؛ همچنین جریانی مثل جریان آقای طبرزدی. بسیاری ذکر میکنند که شما به نوعی رابط بین دفتر آقای هاشمی و گروه آقای طبرزدی بودید.
مرعشی: نه این خلاف واقع است. من از تکثر در دانشگاهها استقبال میکنم. اصولا باید همینطور باشد. وقتی دوستان ما در جایگاه منتقد ظاهر میشوند، همه همین را میگویند. ولی وقتی خودشان در مسئولیتی قرار میگیرند، انحصارطلب میشوند. همانطور که دوستان اصلاحطلب، نوگرا و تحولخواه ما حق دارند انجمن و جامعه داشته باشند و کسی نباید برای آنها محدودیتی قائل شود، قاعدتا کسانی که مخالف آنها هستند نیز باید در دانشگاهها پایگاه داشته باشند. در مورد آقای طبرزدی موضوع عکس است. وقتی در اسفند ۷۲ به دفتر رئیس جمهوری آمدم این جریان قبلا به راه افتاده بود و آنها با آقای میرمحمدی که قبلا در دفتر بود، رفت و آمد داشتند و حمایت میشدند. من گزارشی خدمت آقای هاشمی دادم و گفتم دولت قادر نیست در دانشگاهها جریان بسازد و این به مصلحت دولت نیز نیست. چون جریان دانشجویی همیشه گرایش چپ و انتقادی دارد و این طبیعت سن بچههاست و بهتر است ما مطلقا از هیچ گروهی در دانشگاهها حمایت نکنیم. آقای هاشمی نیز نظر خاصی به من ندادند و گفتند هرطور خودتان میدانید و مشخص شد از قبل هم نظری نداشتند. لذا یکی از اولین اقدامات من این بود که کمکهایی را که میشد، کاملا قطع کردم. بعد از قطع کمکهای دفتر رئیس جمهوری، آقای طبرزدی سلسله مقالاتی را علیه شرکت تعاونی پسته رفسنجان، به عنوان پنج برادران شروع کرد که موضوع هیچ ربطی به آقای هاشمی نداشت. ولی در افکار عمومی اینطور جا انداخته میشد که تمام پسته رفسنجان به ایشان تعلق دارد که حرفی دروغ بود.
زمانی با آقای حجازی صحبت میکردم، خدمت ایشان گفتم آقای طبرزدی امروز از آقای هاشمی انتقاد میکند ولی مسأله آقای هاشمی موردی و گذراست و اگر امروز به او چیزی گفته نشود و فردا به او بگویید ننویس، او اینبار علیه آقا مینویسد. کسی باور نمیکرد. همینطور پیش رفتیم و در مقطعی او شروع کرد علیه رهبری مقاله نوشت. واقعیت این است که هیچ کسی در ایران چنین جسارتی به رهبری نکرده است. حرف من در کمتر از یک سال محقق شد.
ایرناپلاس: نوع ارتباط شما با جامعه روحانیت نیز قابل بحث است. ظاهرا شما با جامعه بیشتر از مجمع روحانیون رابطه داشتید؟
مرعشی: نه اصلا. من استاندار آقای موسوی در کرمان بودم. دوستان من همه در روحانیون مبارز بودند. من و آقای باهنر دو قطب رقیب هم بودیم. آقای باهنر متحد روحانیت مبارز بود و من همیشه با روحانیون مبارز همراه بودم. دوستانی در روحانیون مبارز بودند، آقای خاتمی، آقای خویینیها، آقای جمارانی، آقای موسوی لاری و آقای مقدم که همه جزو دوستان صمیمی من بودند.
ایرناپلاس: بهطور کلی چپ های دهه ۷۰ و اصلاحطلبان آن زمان با شما میانه خوبی نداشتند.
مرعشی: هیچ کدام با من مشکلی نداشتند. یکی از دلایلی که آقای هاشمی من را به دفتر آوردند، این بود که میخواستند رابطه خود را با جناح چپ بازسازی کنند.
جریانات سیاسی در ایران حول شخصیتها شکل گرفتهاند
ایرنا پلاس: حزب کارگزاران سازندگی در کنار حزب مشارکت که بهنوعی نماد جریان چپ اسلامی بود، دو جریان عمده اثرگذار در تحولات ۲۰ سال اخیر بودند، ولی در بسیاری مقاطع با هم اختلافاتی راهبردی پیدا کردند. برخی مقاطع هم اختلافات تاکتیکی بود. شاید نقطه اول این اختلافات، به انتخابات مجلس ششم برگردد که مشخصاً دعوا در وهله اول بر سر حضور یا عدم حضور آقای هاشمی در مجلس بود و در نهایت با تشخیص خود ایشان محقق نشد. بهلحاظ راهبردی، شما کجا را هدف گرفته بودید و آنها کجا را هدف گرفته بودند؟
مرعشی: بهطور کلی در ایران، احزاب و گروههای سیاسی جریان نمیسازند. عمدتاً شخصیتهای کاریزماتیک جریانی را میسازند و افراد، گروهها و شخصیتها در ذیل آن جریان حرکت میکنند. مثلاً گفته میشود حزب کارگزاران، سازندگی در ایران را برنامهریزی و طراحی کردهاند، ولی این غلط است. همانطور که اگر کسی بگوید، جبهه مشارکت، دوم خرداد را بهوجود آورد، غلط خواهد بود. چون حزب مشارکت مولود دوم خرداد است. اگر به اول انقلاب برگردیم، شخصیت کاریزماتیک امام، فضایی در جامعه ساخت که چپ خط امامی دهه شصت مولود آن است. امام به مجلس سوم شکل دادند، نه مجمع روحانیون مبارز، بلکه آنها در طی این جریان متولد شدند. سازندگی و افکار سازندگی بعد از پایان جنگ، توسط آقای هاشمی طراحی شد. دیگران را نیز به کار گرفت و مشورت زیادی داشت و اطلاعات کسب کرد، ولی ایده سازندگی ایران توسط او شکل گرفت و در ذیل شخصیت هاشمی، کارگزاران سازندگی شکل پیدا کرد.آقای خاتمی نیز اصلاحات را مطرح کرد و در ذیل آن، گروههای مشارکت و چپ مجدداً احیا شدند و شکل جدید گرفتند. در مجلس ششم اولین نقطه افتراق پیش آمد. مشکل این بود که دوستان چپ یا اصلاحطلبان یا دوم خردادیهای آن زمان تحلیل اشتباهی داشتند.
ایرناپلاس: چه شد که آقای هاشمی تصمیم به کاندیداتوری در مجلس ششم گرفت؟
مرعشی: خود من در مجلس ششم از کسانی بودم که با کاندیداتوری آقای هاشمی موافق نبودم و خدمت ایشان عرض کردم. با آقای علی هاشمی که نماینده رفسنجان شد، خدمت آقای هاشمی رفتیم و تحلیلمان را گفتیم. آقای هاشمی تحلیل روشنی داشت و ما قانع شدیم. ایشان گفتند دو حالت بیشتر نیست؛ یا رفقای شما میخواهند وارد درگیری با رهبری شوند و نظام را بشکنند که موفق هم نمیشوند و اگر بخواهند موفق باشند، من همراه با شما نیستم و در این درگیری، همراه با آقا هستم. علت این است که شما ممکن است بتوانید چیزی را بشکنید، ولی نمیتوانید چیزی ایجاد کنید. و بهتر از جمهوری اسلامی نیز نمیتوان ایجاد کرد. در این نظام، امام بود. همه مراجع بودند. همه سیاسیون بودند و نتیجه این است. حال چه کسی میخواهد بیاید و جمعبندی بهتری ارائه دهد؟ اگر این چهارچوب بههم بخورد، کسی نمیتواند ایران را جمع کند.
حالت دوم که میگفتند احتمال بیشتری دارد و حتماً محقق میشود، این است که نظام رودربایستی را کنار بگذارد و فضا را ببندد و اعمال قدرت کند که ابزارهای آن را دارد. قانون اساسی اختیار لازم را به او داده است. امکانات فراهم است و کافی است نظام اعمال قدرت کند و فضا را در کنترل خود بگیرد. و این به نفع نظام و شما نیست و نظام بستهای خواهیم داشت که ما این را نمیخواستیم. آقای هاشمی گفت اگر من به مجلس میآیم برای این است که راه میانهای را ارائه کنم و امتیازاتی بگیرم و به این بچهها و جوانها بدهم و فضا را تلطیف کنم و آنها را قانع کنم تا چارچوبها را حفظ کنند تا فضا باز و رقابتی باقی بماند. ایده روشن و خوبی بود. من در آن زمان درگیر انتخابات کرمان بودم و در تهران هم حضور پیدا میکردم.
نامه ابراهیم یزدی، در کشوی شمسالواعظین
آن زمان دو اتفاق جالب رخ داد. من نزد آقای شمسالواعظین و آقای جلاییپور که روزنامه «عصر آزادگان» را منتشر میکردند، رفتم. آن زمان روزنامه جامعه بسته شده بود. رفتم و گفتم چرا علیه آقای هاشمی مقاله نوشتهاید؟ فوراً آقای شمسالواعظین از کشوی میز خود نامه آقای دکتر ابراهیم یزدی را آورد و گفت اولین مقالهای که علیه آقای هاشمی نوشتیم، این نامه از آقای یزدی آمد که او در آن گفته بود چرا این اشتباه استراتژیک را مرتکب شدید و علیه آقای هاشمی مطلب نوشتید؟ تمام منافع تضعیف آقای هاشمی را جناح مقابل شما میبرد. این چه نفعی برای شما دارد؟ وجود یک آقای هاشمی مقتدر در صحنه سیاسی ایران به تکثر کمک میکند. شما همان کاری را انجام میدهید که رقیب شما میخواهد. او گفت ما متوجه اشتباهمان شدیم و بعد از دریافت این تذکر، یک مقاله به نفع آقای هاشمی نوشتیم. بچههای چپ، ما را در محیط حرفهای هو کردند و گفتند اینها از آقای هاشمی پول گرفتهاند و امروز فضا بهقدری سنگین است که نمیتوانیم مطلبی به نفع آقای هاشمی بنویسیم.
داستان جالبتر این بود که در آن مقطع یک بار آقای کرباسچی فضا را بهدرستی به من منتقل نکرد و گفت جلسهای پنجشنبه در حسینیه ارشاد است. شما از طرف حزب بروید و من هم قبول کردم. وقتی پنج دقیقه به سه بعدازظهر وارد حسینیه شدم، دیدم حسینیه پر است و متوجه شدم این یک برنامه است. چون آن زمان حتی در دانشگاهها نیز ۵۰ تا ۶۰ نفر جمعیت جمع میشد. ولی تمام حسینیه بالا و پایین پر از جمعیت بود و مشخص شد تمام بچههای ملی - مذهبی جمع شدهاند. به اعضای میزگردی که با هم بودیم نگاه کردم: اکبر گنجی، عباس عبدی، آقای سحابی و حسین مرعشی. در آن دوران در هر دانشکدهای که میرفتیم آقای باهنر یا غفوری فرد بودند. آن دو سیبل حمله میشدند و من در این بین آرامش داشتم. دیدم عجب جایی آمدم و هر سه این افراد منتقد آقای هاشمی هستند و من مدافع او بودم و آنجا گرفتار شدهام. یکی یکی سخنرانان را معرفی کردند و برای هرکدام از آنها جمعیت چند دقیقه کف زدند و برای ما هیچ چیزی نبود. مشخص شد شیطان بزرگ این جلسه مرعشی است. بعد به من گفتند بحث را شروع کن.
در دوران تبلیغات انتخاباتی مجلس ششم بودیم و من در بخش اول که هر کسی باید چند دقیقهای صحبت میکرد، تصمیم دقیقی گرفتم. گفتم چه کاری است که در مورد مسائل چالشی حرف بزنیم؟ بهتر است در حوزه مشترکات صحبت کنم. مسائل فرهنگی و سیاست خارجی و سیاست داخلی و... مواردی بودند که میتوانستیم دیدگاه مشترکی داشته باشیم. وارد چالش نشدیم و به سؤال و جواب رسیدیم. سؤالات آمد و یکی از من پرسید حزب کارگزاران به چه دلیل از آقای هاشمی رفسنجانی حمایت میکند؟ تا خواستم شروع کنم و بگویم ما آقای هاشمی را یک روحانی اصلاحطلب میدانیم، جمعیت شروع کردند به هو کشیدن و من صحبت را متوقف کردم. هم آقای گنجی و هم آقای عبدی و هم آقای سحابی هر سه به جمعیت معترض شدند.
آنجا استدلال کردم و گفتم روحانیت در تاریخ صدساله اخیر از مبارزات مشروطیت تا به امروز یک نقش مهم در سیاست ایران داشت. هرجا با نهضت و جریانی سیاسی همراهی کرده است، آن جریان موفق شده است و هر جا کنار کشیده و مبارزه منفی کرده است، جریان سیاسی شکست خورده است. این مسئله بارها در حوادث متعددی تکرار شده است. روحانیت نقشی در ایران دارد که شما نمیتوانید منکر آن باشید. در جمهوری اسلامی بهعنوان ثمره انقلاب اسلامی، نقش روحانیت نهادینه شده است. و روحانیت گلوگاههای بسیار مهمی را در اختیار دارد. رئیس قوه قضاییه باید مجتهد باشد و از روحانیت است. ۶ فقیه در شورای نگهبان تعیینکننده هستند و رهبری نظام نیز از روحانیت است. این نقش تاریخی روحانیت در ایران در جمهوری اسلامی نقشی نهادینه شده است. روحانیون ایران، آقای کروبی و خاتمی را بهعنوان روحانی نمیپذیرند. ولی آقای هاشمی رفسنجانی از معدود آدمهایی است که نفوذ و تأثیرگذاری خود را در بین روحانیت دارد و در مسائل مختلف و سیاست نیز از شما اصلاحطلبتر بوده است. او همیشه موافق حل شدن مسائل بین ایران و آمریکا بود و شما چپها مخالفت میکردید. در مسائل اقتصادی، اصلاحات ایران با آقای هاشمی شروع شد و شما مخالفت میکردید. در مسائل فرهنگی او مدافع آزادسازیهای فرهنگی بود و شما چپها مخالفت میکردید. در موضع اجتماعی هم دختر آقای هاشمی بود که ورزش بانوان را راهاندازی کرد و حرفهای نو میزد و درباره پوشش و مسائل مختلف نظر داد. ولی در مورد سیاست داخلی شما با آقای هاشمی اختلاف دارید و فکر میکنید میتوان اینجا سیستمی کاملاً دموکراتیک اعمال کرد، ولی آقای هاشمی به سیاستی مدیریت شده اعتقاد دارد. گفتم شما ۸۰% با آقای هاشمی وحدت نظر دارید و ۲۰% اختلافنظر وجود دارد. چرا یک چنین سرمایهای را از دست میدهید و او را از خود دور میکنید؟ من از هر سه نفر خواهش کردم قبل از ادامه بحث در مورد تحلیل من نظر دهند و هر سه تحلیل من را تأیید کردند.
ادامه دارد ...