جملات بالا را همه ما روزانه میشنویم و به کار میبریم. یکی از عکسالعملهای رایج ما نسبت به حوادثی که اطرافمان رخ میدهد، بررسی شرایط قربانی برای یافتن ایرادی در رفتار اوست. ما در این شرایط با نادیده گرفتن مجرم اصلی و چشمپوشی از ناتوانی ساختارهای مقابله با جرم یا پیشگیری از وقوع جرم در جامعه، دیواری کوتاهتر از قربانی یا آسیبدیده پیدا نمیکنیم و او را مورد انتقادات قرار میدهیم.
چرا قربانی را سرزنش میکنیم؟
در مورد علت این رفتار، نظریات مختلفی وجود دارند. نظریه جهان عادلانه میگوید اگر شما باور داشته باشید که انسانهای خوب پاداش خوبی و بدکاران، جزای بدی خود را در دنیا دریافت میکنند (کارما)، شما در مواجهه با حادثه بدی که برای دیگران اتفاق میافتد، ناخودآگاه به دنبال اشکالی در قربانی میگردید تا با قرار دادن آن بهجای علت حادثه، مانع از زیر سؤال رفتن سیستم فکری خود شوید. نظریه دیگری میگوید سرزنش قربانی نوعی محافظت از خود در برابر حادثه است. ما خودمان را متقاعد میکنیم که چون دیگری فلان اشتباه را مرتکب شده بود، این حادثه برایش اتفاق افتاد، بنابراین من که آن اشتباه را مرتکب نمیشوم، میتوانم کماکان احساس امنیت داشته باشم.
نقش سرزنش قربانی در ادامه یافتن جرم
با هر علتی که باشد، طرز تفکر «کرم از خود درخته» که در ایران و بسیاری از کشورهای توسعهنیافته جهان رایج است، با تهدید سلامت روانی قربانی و ایجاد تأخیر در فرآیند بهبود و بازیابی خود پس از حادثه ضربه سنگینی به قربانی میزند. اگر این واقعیت که سرزنش قربانی اغلب در حوادثی مانند تجاوز، آزار جنسی و خشونت خانگی به کار میرود، کنار نرخ پایین گزارش و طرح شکایت در مراجع قضایی از سوی قربانیان قرار دهیم، بهسادگی پی میبریم که ترس از مورد سرزنش قرار گرفتن و نگاههای تحقیرآمیز از سوی اطرافیان و جامعه از مهمترین عوامل سکوت قربانیان این جرایم است. وجود تعریف نادرست از مفهوم آبرو در لایههای پایین اجتماعی جامعه که بیشتر مستعد بروز چنین حوادثی هستند، مانع از این میشود که خانوادهای حاضر شود بار سنگین نگاهها و قضاوت همسایگان را تحمل کند و با استدلال «ما چجوری بعد این میتونیم سرمونو تو این محل بالا بگیریم»، از طرح شکایت و علنی شدن موضوع جلوگیری میکند. گاهی افراد در عین این که قصد علنی کردن موضوع را ندارند، توان تحمل فشار حادثه را نیز ندارند که این موجب تسویهحسابهای شخصی از نزاعهای خیابانی گرفته تا چاقوکشی و قتل میشود. این که قربانی نتواند از ظلمی که به او روا شده و ضربه سنگین روحی خود صحبت کند، از یک سو و تماشای فرار مجرم از مجازات و احیاناً تکرار جرم از سوی او، باعث فشار روحی زیادی روی قربانیان حادثه میشود که گاه چارهای جز خودکشی پیش روی خود نمیبینند.
نقش رسانهها در پیشگیری از وقوع جرم
ناگفته پیداست تا زمانی که قربانیان نتوانند بیپرده از جنایتی که در حقشان اتفاق افتاده، سخن بگویند و توجه جامعه به ابعاد موضوع جلب نشود، مجرمان با خیالی آسوده از سکوت قربانیان به اعمال خود ادامه خواهند داد. پوشش رسانهای جرم بدون افشای هویت قربانی که در بسیاری از کشورهای جهان صورت میپذیرد، در اصلاح نگاه جامعه نسبت به قربانیان و کاهش آمار جرم تأثیر بسزایی دارد. پوشش رسانهای نشان از اهمیتی است که جامعه برای وقوع اینچنین جرایمی قائل میشود. جامعهای که دغدغه حل این مسائل را دارد، این بحرانها را علنی کرده و در مورد آنها گفتوگو میکند، زیرا مخفی کردن این جرایم تنها چراغ سبزی برای مجرمان است که با استفاده از سکوت جامعه افراد بیشتری را قربانی کنند.
این طرز تفکر غلط که صحبت کردن از جرایم جنسی موجب ترویج آنها میشود، سالیان سال است که نادرستی خود را به اثبات رسانده است. ارائه آموزشهای لازم از سنین کودکی در مدارس و خانواده میتواند تعریف صحیحی از مفهوم حق مالکیت بر بدن را به کودکان بدهد تا در صورت وقوع چنین حوادثی بتوانند عکسالعمل مناسبی نشان دهند. همچون بسیاری از موارد دیگر در این مورد نیز کشورهای اروپای شمالی و اسکاندیناوی با ارائه آموزشهای کاربردی از دوران کودکی و اصلاح فرهنگ جامعه در برخورد با اینگونه جرایم شرایطی فراهم کردهاند که قربانی بدون شرم، بتواند عدالت را طلب کند.
-------------------------------------------------------------------------------------
نشریه رخداد، دانشگاه کاشان
*تذکر: این مقاله از مطالب منتشره در نشریات دانشجویی است که ایرنا برای بازتاب دیدگاه دانشجویان آن را بازنشر میکند و طبعاً این اقدام به معنای تأیید موضع یا محتوای آن نیست.