در ابتدای قرن نوزدهم و آغاز مداخلات انگلستان که ابتدا در مسقط و عمان شروع شد، روابط این کشور با ایران دچار دگرگونیهایی گردید. در آن زمان بعضی از رجال ایران، مسقط و عمان را جزئی از خاک ایران دانسته و حکام این سرزمین را دستنشانده دولت ایران میدانستند. روابط سیاسی دو کشور در اوائل قرن نوزدهم و اواخر قرن هجدهم حول مساله بنادر چابهار و بندر عباس و جزایر قشم، هرمز و بحرین دور میزد. با روی کار آمدن خاندان قدرتمند آلبوسعیدی و عدم دولت مقتدر مرکزی در ایران پس از مرگ نادرشاه، عمانیها چندین بار وارد جنوب ایران شدند و چابهار، بندرعباس، بندرلنگه، قشم، هرمز، هنگام، کیش را تصرف کردند. بندر گوادر نیز که جزئی از خاک ایران بود به توسط حاکم آن منطقه به امام عمان بخشیده شد. پس از به قدرت رسیدن آقامحمدخان قاجار در ایران که وضع دولت مرکزی استحکامی یافت، سلطان عمان ناچار نمایندهای به دربار ایران اعزام کرد و خواهان اجاره این مناطق به مدت ۹۷ سال شد. دولت قاجار که تازه شکل گرفته بود و به علت جدال با روسها و عثمانی فرصت رسیدگی به جنوب کشور را نداشت، با این تقاضا موافقت کرد ولی سلطان وقت عمان قشم و هرمز را جزو خاک کشور خود میدانست. این وضع تا سال ۱۸۲۰ ادامه یافت، در این سال، سوء استفاده انگلیس از دعاوی موهوم سلطان مسقط بر جزیره قشم باعث بروز مسائلی بین ایران و انگلیس گردید و انگلیس به بهانه سلطه عمان بر جزیره قشم، آن را از طرف سلطان اشغال کرد، در اجارهنامه بعدی در زمان محمدشاه قاجار دیگر نامی از قشم و هرمز برده نشد. این قرارداد بیست ساله بود و این وضعیت تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشت و با ضعف داخلی عمان، ایران توانست سرزمینهای خویش را تثبیت کند و دیگر آنها را اجاره نداد. دولت مسقط در اوائل قرن نوزدهم، دارای نیروی دریایی عظیمی بود و حکام و ایالت فارس برای ایجاد نظم در بحرین که جزئی از ایالت فارس محسوب میشد، از قدرت دریایی مسقط استفاده کردند. ولی کمکم سلاطین عمان و مسقط قصد بحرین کردند و آن را تصرف نمودند. در سال ۱۸۰۱ میلادی امام یا همان سلطان مسقط و عمان برای سرکوبی و اخراج وهابیون از بحرین، توسط شخصی به نام شیخعلی از حسینعلیمیرزا حاکم فارس تقاضای کمک کرد که با این تقاضا موافقت شد و وهابیون را از خاک بحرین اخراج کردند. اما مجددا وهابیون به کمک انگلیس در آنجا حاکم شدند و انگلیس جلوی اتحاد مجدد ایران با مسقط و عمان را گرفت و شیخ بحرین حاکم آنجا ماند.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله و روابط سلطان و شاه
در اواخر دوره مظفرالدینشاه حتی مراوده تجاری نیز با عمان رو به تقلیل گذاشت، در اوائل حکومت پهلوی که سلطه حکومت مرکزی را بر تمامی نواحی گستراند و مرزها را تقریبا کنترل کرد، این مراوده به طور کامل قطع گردید. با روی کار آمدن سلطان قابوس و به رسمیت شناخته شدن وی از سوی انگلیس و آمریکا، ایران نیز حکومت سلطنتی عمان را به رسمیت شناخت و ۲۶ آگوست ۱۹۷۱ آغازی بر رسمیت یافتن روابط سیاسی دو کشور بود که به دنبال آن نخستین سفیر ایران یک سال بعد راهی مسقط شد. سلطان قابوس نیز با سفر به ایران در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی حضور یافت. قابوس همچنین در سال ۱۳۵۲ به طور رسمی از ایران بازدید کرد و در همین دیدار بود که توافق رسمی جهت اعزام نیروهای نظامی ایران به عمان برای سرکوب شورشیان ظفار بین دو طرف به عمل آمد. در سال ۱۳۵۶ شاه به دعوت قابوس و برای بازدید از نیروهای ایرانی مستقر ددر ظفار به عمان مسافرت کرد. شاه همچنین سیل کمکهای همهجانبه نظامی و مالی خود را به عمان سرازیر کرد. جنگ ظفار در دسامبر ۱۹۷۵ به طور رسمی پایان یافت و به دنبال آن بخشی از نیروهای نظامی از عمان فراخوانده شدند. اما حدود ۳۵۰ نفر تا مدتی پس از انقلاب اسلامی ایران در عمان باقی ماندند. وظیفه این نیروها احداث سکوهای رادار در پایگاه "مانستون" واقع در شمال غربی عمان بود.
تبریک به امام خمینی(ره) در قم
پس از انقلاب و در زمان دولت مهندس بازرگان، باقی نیروهای ایرانی مستقر در عمان نیز به ایران فراخوانده شدند. گفته میشود در این مدت حداقل ۴۰۰ و حداکثر ۷۰۰ نیروی ایرانی کشته شدند. موافقتنامه تحدید فلات قاره میان دو کشور در ۱۹۷۴ امضا شد و در سال بعد نیز در اعلامیهای انتقاد خود را به حضور هر نیروی بیگانهای ابراز داشتند و برای حفاظت از دریای عمان و خلیج فارس قراردادی امضا کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در تیرماه ۱۳۵۸ هیأتی به ریاست یوسفبنعلوی معاون وقت وزارت خارجه عمان برای تبریک و مذاکره وارد ایران شد و در قم با امام خمینی دیدار کرد و از نفوذ کمونیسم در منطقه صحبت کرده بود ولی با مشاهده فضای انقلابی ایران دست خالی به کشورش بازگشت و سطح روابط بین دو کشور به کاردار کاهش یافت و تا زمان بعد از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وضعیت بهبود نیافت. عمان به دلایل ژئوپولیتیک و قلت نفوس در مقابل تهدیدات بسیار آسیبپذیر بود به همین دلیل به دنبال جایگزینی کشورها و قدرتهای دیگر به جای ایران بود. به همین دلیل به آمریکا و مصر روی آورد تا جای خالی ایران را در این کشور پر کند به همین دلیل تا مدتها زیر موج انتقادات شدید ایرانیان قرار گرفت.
همه اختلافات عمان و ایران بعد از پیروزی انقلاب
عمده مسائلی که در طول سالهای نخستین پس از تأسیس جمهوری اسلامی موجب رکود روابط دو کشور شده بود، عبارتند از: موضوع واگذاری پایگاه و تسهیلات نظامی به نیروهای واکنش سریع آمریکا که در واقعه طبس از پایگاه مصیره به عملیات برای رهایی گروگانهای این کشور در سفارتخانه خود در تهران اقدام کردند. علاوه بر این، به رسمیت شناختن قرارداد کمپ دیوید و عدم قطع روابط دیپلماتیک با مصر و دفاع از طرح صلح با اسرائیل از دیگر موضوعاتی محسوب میشود که موجب رکود مناسبات تهران و مسقط شده بود، ضمن آنکه روابط ویژه سلطان قابوس با محمدرضاشاه پهلوی این روند را تقویت میکرد. موضوع دیگری که بر روابط خارجی تهران و مسقط تأثیرگذار بود، تعامل مقامات عمانی با عراق در طول سالهای جنگ تحمیلی بود، به طوری که چند ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران روابط مسقط و بغداد که سالها به دلیل حمایت مالی و تسلیحاتی عراق از جبهه چپگرای آزادیبخش ظفار خصومتآمیز بود، به ناگاه رو به بهبودی گذاشت و دو طرف حملات تبلیغاتی را علیه یکدیگر کنار گذاشتند. به دنبال این روند "قیس زواوی"، وزیر وقت مشاور در امور خارجی عمان، راهی بغداد شد و معاون صدام نیز از مسقط بازدید کرد. بنابراین، با وجود اعلام بیطرفی مقامات عمانی، آنچه مشهود بود به نوعی حمایت از عراق در اعلامیهها و بیانیههای رسمی و نحوه انعکاس اخبار و گزارشهای جنگ تحمیلی در رسانههای جمعی این کشور و همراهی با دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس در این رابطه بود. هرچند این سلطاننشین در دوران جنگ ایران و عراق، برخلاف تعدادی از کشورهای عرب منطقه، اجازه استفاده از خاک عمان را برای حمله به ایران صادر نکرد.
پیروزیهای ایران در جنگ، به ویژه پس از فتح خرمشهر، مواضع دولت عمان را تعدیل کرد و به دنبال آن، مقامات این سلطاننشین به منظور بهبود روابط با تهران از خود ابراز تمایل نشان داد. این جریان از سال ۱۳۶۴ شمسی و همزمان با تصدی ریاست شورای همکاری خلیج فارس از طرف عمان در نوامبر ۱۹۸۵ نمود بیشتری یافت. سلطان قابوس در نطق افتتاحیه خود در اجلاس مسقط، از موضع عراق در جنگ تحمیلی حمایت نکرد و قطعنامه پایانی نقطه عطفی در روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران برای پایان جنگ بود. عمان از این تاریخ به بعد به دنبال میانحیگری میان عراق و ایران رفت. عمان در جنگ نفتکشها جانب ایران را گرفت و با آمریکا همکاری نکرد. از نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ شمسی بود که روابط دیپلماتیک میان ایران و عمان مجدد برقرار شد و پس از آتشبس میان ایران و عراق، روابط ایران و عمان روزبهروز بهبود یافت و در چندین نوبت وزرای خارجه عمان و ایران به دو کشور سفر کردند.
نخستین سفر مقام جمهوری اسلامی به عمان
سیدمحمد خاتمی در سال ۱۳۸۳ به عنوان رئیس جمهور ایران وارد عمان شد و بلندپایهترین مقامی بود که پس از انقلاب اسلامی به عمان سفر کرد. سلطان قابوس در مرداد سال ۱۳۸۸ پس از انتخابات جنجالی ایران که در آن بخشی از مردم به نتایج انتخابات معترض بودند برای اولین بار پس از انقلاب به ایران سفر کرد. این سفر فصل جدیدی از روابط میان ایران و عمان گشود و این سفرها در سطح سران ادامه یافت و سلطان بار دیگر در سال ۱۳۹۲ به ایران سفر کرد و با مقامات ایرانی گفتوگو کرد. در پاسخ به این سفر نیز حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران به عمان سفر کرد. این سفر سه سال بعد نیز تکرار شد. عمان در بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به لحاظ سیاستهایی که در رابطه با تنشزدایی و ایجاد تعادل در مناسبات با کشورهای منطقه و پیشبرد اهداف همکاری با ایران اتخاذ کرده نقش مهم و تعیینکنندهای دارد.
عمان و ایرانِ هستهای
مهمترین هدف سیاست خارجی عمان در دوران پس از انقلاب اسلامی در ایران که به بهبود روابط دوجانبه کمک کرده است، اطمینان یافتن از ثبات در منطقه خلیج فارس، حفظ استقلال از عربستان سعودی، ایجاد توازن در اتحاد با ایالات متحده آمریکا، همکاری با دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و تعامل با ایران بوده و از همین باب است که مخالف هرگونه درگیری نظامی با آمریکا یا اسرائیل با ایران بهویژه در جریان مسئله هستهای است و ایران هستهای را عامل بیثباتکننده منطقه ارزیابی نمیکند. به عبارت دیگر، راهبرد عمان مبنی بر استفاده از شکافهای سیاسی کشورهای همسایه به حفظ سیاست خارجی این کشور کمک کرده است. مسقط به علت تشتت آراء، تضاد منافع و واگرایی میان اعضای شورای همکاری به این ساز و کار اعتمادی ندارد، خاصه آنکه عربستان سعودی علاوه بر حمایت از گروههای افراطگرای اسلامی، برای ترویج سلفیگری و ایدئولوژی وهابیت و صدور آن به کشورهای همسایه، از هیچ کوششی دریغ نمیورزد؛ امری که به شدت در سالهای اخیر موجب نگرانی عمان بوده است.
عمان در چندین اتفاق و موقعیت، جایگاه ویژه خود نزد رهبران ایران را نشان داده است، ملوانان انگلیسی در سال ۲۰۰۷ با وساطت عمان آزاد شدند، در آزادی دیپلمات ایرانی بازداشت شده در انگلیس و یا آزادی گردشگران آمریکایی در سال ۲۰۱۱ نیز نقش مؤثر و فعالی داشته است. آمریکا نیز در پاسخ به این عمل چند تبعه ایرانی زندانی در آمریکا را آزاد کرد. عمان در سال ۲۰۱۰ قراردادی با ایران مبنی بر نظارت بر روی تنگه هرمز امضا کرد و مانورهای نظامی مشترکی برگزار کردند در سال ۲۰۱۳ قرار داد مشترک نظامی منعقد نمودند. قرارداد انتقال گاز ایران و بهرهبرداری از منابع مشترک و تولید خودرو در عمان نیز از دیگر همکاریهای بین ایران و عمان بوده است. عمان در یکی از موضوعات مهم بین ایران و جهان غرب یعنی انرژی هستهای و تحریمهای مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران، وساطت کرد و مقدمات توافق هستهای ایران با شش قدرت جهانی را ایجاد کرد. عمان از اواخر سال ۲۰۱۲ ظرفیتهای خود را فعال کرد و از آن زمان به بعد مسقط محل دیدار نمایندگان ایران و امریکا برای انجام توافق برجام شد، دیدار وزیر خارجه ایران محمدجواد ظریف و وزیر خارجه آمریکا در مسقط با حضور سلطان اوج این فعالیتهای دیپلماتیک بود. عمان پس از این قرار داد نزدیک به ۵. ۵ میلیارد دلار دارایی ایران را به تهران منتقل کرد و حسن نیت خود را بار دیگر در مسأله هستهای ایران نشان داد.
عمان در پروندههای مهم دیگر منطقهای نیز، سیاستهایی به نفع ایران اتخاذ کرده است. در پرونده یمن، به خاطر مواضع ایران و حمایت ایران از انصارالله وارد ائتلاف نشد و البته در این قضایا نیز مسقط محل ملاقات طرفین درگیر بود. گفته میشود ایران از طریق خاک عمان تجهیزات مورد نیاز متحدان یمنی خویش را به یمن میرسانده است، البته مسئولان عمانی این اتهام را رد کردند. عمان در نشستهای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس که در آنها بیانیههایی درباره ایران صادر شد، یا شرکت نکرد یا با اعتراض به آنها نتایج آن نشستها را تحت تأثیر قرار داد.
با همه این اوصاف روابط تهران و مسقط یک رابطه تمامعیار سیاسی به شمار نمیرود؛ در بعد اقتصادی گامهای مهمی در تحکیم روابط دو کشور برداشته شده است. تا جایی که حجم تجارت ایران و عمان در سطح پذیرفتنی نسبت به سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس قرار دارد. اینها در حالی است که عمان در رزمایشهای نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا شرکت میکند. عمان همچنین براساس پیمان ده ساله امنیتی-دفاعی سال ۱۹۸۰ با واشنگتن، یک شریک نظامی برای ایالات متحده آمریکا به شمار میآید و مجوز دسترسی به بنادر و پایگاههای هوایی خود را داده و البته این معاهده به طور متناوب تمدید شده است. این سلطاننشین تمایل خود را نیز به مشارکت در طرح سپر دفاع موشکی آمریکا نشان داده که در واقع هدف آن ایجاد ایمنی در مقابل تهدید ایران برای کشورهای منطقه است. رابطه رسمی این کشور با اسرائیل نیز یکی دیگر از دلایل عدم تفاهم مبنایی میان ایران و عمان است. حمایت عمان از رژیم حاکم بر بحرین نیز مزید بر علت است. میتوان گفت که ایران و عمان با درک دغدغههای یکدیگر در حوزههای مختلف از مرحله اعتمادسازی گذر کردهاند، و با وجود نبود تجانس ایدئولوژیک، بسترهای توسعه روابط در حوزههای اقتصادی و امنیتی ایجاد کردهاند و در حال حرکت به سمت شرکایی قابل اعتماد هستند، امری که در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس با وجود قرابتهای ایدئولوژیک کمتر دیده میشود.
برگرفته از: صفوی، میرگلویبیات (۱۳۹۸)، عمان، تهران، جهاد دانشگاهی.