تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۳

تهران- ایرناپلاس- امروز پس از گذشت دهه‌ها از سرآغاز جنبش دانشجویی در ایران معاصر، بازخوانی این جنبش از اهمیتی خاص برخوردار است.

در این بازخوانی، اصلی‌ترین مسئله‌ای که باید بدان اندیشید، این است که جنبش دانشجویی اکنونِ خویش را در کجا بازمی‌یابد و از آن چگونه می‌پرسد. کم نیستند صاحب‌نظرانی در این عرصه که آشکارا برآنند که بنابر دلایل گوناگون، نفس‌های این جنبش به شماره افتاده است و بنا بر مقتضیات زمانی و بسیاری از مؤلفه‌های دیگر، این جنبش قادر به پیش بردن اهداف خود در این راستا نیست. بنابراین زمانه دیگر محملی برای پیش بردن اهداف آنان نبوده و این جنبش کارویژه‌های خود را نیز از کف داده است.

گویی دانشجو و جریان دانشجویی نیز خسته از تجربت و ملول از زمانه‌ خود، زبان در کام کشیده است. حرفی تازه و تفکری بدیع، امروز کمتر نسبتی با دانشگاه و دانشجو دارد. چنانچه جنبش دانشجویی را خالی از معنا فرض کنیم، این فقدان معنا بدان دلیل است که این جنبش چه بسا فاقد حقیقتی معناساز برای طیِ طریق در ادامه‌ راه می‌باشد. بی‌تردید تلاش برای کشف این حقیقت، آغاز راه است. اما این حقیقت به‌راستی نیازمند رخداد و درک رخداد بوده و باید آن را در دل همین رخداد فهم کرد.

امروز جنبش دانشجویی بیش از هر چیز، اسیر وضعیت است و از قضا ملول از این وضعیت. این ملالت از آنجا ناشی می‌شود که بدنه‌ای از جریان دانشجویی در حالی خود را در این وضعیت می‌یابد که مسئول این وضعیت نیست. او نه‌تنها عامل ایجاد این وضعیت نیست، بلکه خود نیز جزئی از آن است. با این حال، وضعیت همواره حاوی عنصر فقدان است؛ فقدانی که در دل وضعیت، امکان گشایش را فراهم می‌آورد. رخداد زاییده‌ همین فقدان است. رخداد همانا عنصری است که یک امکانِ ناپیدا و خارج از تصور را نمایان می‌سازد.

به این ترتیب، موقعیت همواره آبستن فرزندی است که با رخداد به دنیا می‌آید. بازتولید رخداد تنها در همین منطق فقدان، قابل‌ درک و دریافت است. پس از نظر دور نداریم که حقیقت در گرو کشف فقدان‌هاست و این حقیقت ریشه در همین رخداد و رخداد، ریشه در همین فقدان دارد. جنبش دانشجویی اکنون فعالانه باید به شناخت وضعیت بپردازد و با شناخت مسائل امروزین خود و ژرفای آن، فقدان نهفته در روزمرگی خود را فهم و نقشی سراپا متفاوت از حقیقت را بیفکند.

جریان دانشجویی اکنون بیش از گذشته قادر است بر بلندای حال خود، گذشته را نظاره کند و حقایق پیشین را که حاکی از نوعی گسست و تفاوت می‌باشند، از نظر بگذراند. امروز جنبش دانشجویی مانند بسیاری از جنبش‌های دیگر که معناساز هم هستند، بیش از هر چیز نیازمند خلق حقیقت است. دانشجو تنها به مثابه‌ سوژه‌ای که روزگاری عامل و پیش‌برنده‌ حقیقت بوده است، امروز تنها عامل تغییر نیست، بلکه خود نیز اثری از تغییر است که در رویه‌های از پیش تعیین‌شده‌ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه‌ خود، اکنونِ خویش را شاهد است و آن را بازتعریف می‌کند.

از منظر دیگر، حقایقی که به مثابه‌ رخداد در گذشته راهی به وضعیت یافته است، مؤید نوعی تکینگی نیز است. وضعیتی منحصربه‌فرد در گذشته که برخوردار از فقدان خاص خود و لاجرم حامل رخدادی مختص به خود نیز بوده است. بنابراین در هر زمان و دوره شاهد مسئله‌ خاص آن دوره بوده‌ایم. به همین سان با حقیقت به مثابه‌ رخدادی منحصربه‌فرد رودرروییم.

سوژه در ابتدای امر عموماً خود را در وضعیت می‌یابد و مصائب وضعیت را نیز می‌چشد. با این وصف، سوژه قادر به ایجاد تغییر در وضعیت است و این تغییر مستلزم کشف فقدان و طرح پرسش متناسب با مسئله است. کشف فقدان و خلق رخداد حقیقت در گرو فهم وضعیت است. اکنون دانشجو به مثابه‌ سوژه‌ای فعال نیازمند مواجهه‌ای فعال با رخداد برای انکشاف هر چه بیشتر حقیقت است.

این امر از آنجا ناشی می‌شود که حقایق پیشین، اکنون خود نیز جزیی از وضعیت هستند و به‌واسطه‌ همین اسکان در وضعیت، امروز بی‌معناتر از گذشته شده‌اند؛ چرا که این حقایق نسبتی با امروز ما ندارند. با این حال، امروز ملالت دانشجو نیز ستودنی است. از آن‌ روی که این ملالت حامل فریادی انتقادی در خویشتن او نیز است. ملالتی که می‌تواند سرآغاز خودآگاهی در جریانات دانشجویی باشد که در اکنونِ خویش نیز خواهان تغییر هستند و تن به رویه‌های محافظه‌کارانه نمی‌دهند.

دانشجو اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیازمند مواجهه‌ای فعال با حقیقت است و این مهم نیازمند مواجهه‌ای متفاوت با وضعیت و اموری است که بیش از هر زمان دیگر عادی می‌نماید. دانشجو از طریق پیوند با پرسش امروز خود قادر است با گشودن مجراها و منظرهای متفاوت در روزگار خویش سرآغاز دیگری را خلق کند؛ سرآغازی که دربردارنده‌ حقیقتی اصیل برای ادامه‌ راه است.

-----------------------------------------------------------------

نشریه آوا، دانشگاه اصفهان