تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۹

تهران- ایرناپلاس- آیا ضرورت به‌روزرسانی احکام، به دوران گذشته اختصاص داشت و در جهان جدید که هر روز تحولات و تغییر نیازهای بشر شتاب بیشتری به خود می‌گیرد، روزآمدسازی و انعطاف در احکامی که هزار سال پیش در منطقه‌ای خاص تشریع شد، لازم نیست؟

راز جذابیت دعوت انبیا برای حق‌جویان، فطری بودن سخن آنها و سازگاری دین با عقل و وجدان انسانی بوده و نوع مخالفت‌هایی که‌ با آنها می‌شده، ریشه در تکبر، حسد و تبعیت از گذشتگان داشته است و نه چون و چرا در اخلاقی بودن آموزه‌های مذهبی. لذا در این مجادلات هیچ‌ پیامبری عقل مخالفانش را ناقص یا آلوده نخواند و با تکیه بر مبنایی جز منطق متعارف، آیین خود را در مقابل وجدان انسانی قرار نداد.

اهمیت و اعتبار اقتضائات انسانی و ضرورت هماهنگی با شرایط و سطح درک بشر تا جایی است که در ادیان و شرایع گذشته به‌اقتضای تحول زمانه و با توجه به نیازهای متفاوت مردمان هر عصر، دگرگونی‌هایی ایجاد می‌شد و خداوند متعال حلال و حرام خود را نیز تغییر می‌داد و پیامبرانی را با مأموریت و شریعتی جدید به‌سوی بشر می‌فرستاد.

این روند در آخرین آیین آسمانی نیز پابرجاست و با آنکه شریعت و قانونی جدید در کار نخواهد بود، تطبیق اصول اساسی اسلام بر مصادیق و شرایط هر عصر به امامانی معصوم که نسبت به انعطاف‌های پیش‌بینی شده در قرآن و سنت، آگاهی کامل دارند، سپرده شده و نمونه‌هایی از اعمال نظر آنها برای سازگاری احکام با شرایط جدید در تاریخ نقل شده است. اما تکلیف این موضوع در عصر غیبت چه می‌شود؟ آیا ضرورت به‌روزرسانی احکام، به دوران گذشته اختصاص داشت و در جهان جدید که هر روز تحولات و تغییر نیازهای بشر شتاب بیشتری به خود می‌گیرد، روزآمدسازی و انعطاف در احکامی که هزار سال پیش در منطقه‌ای خاص تشریع شد، لازم نیست؟

این پرسش مهم با طیف گسترده‌ای از پاسخ‌های متفاوت مواجه شده است که در یک سوی آن، انکار اعتبار قوانین شرعی در عصر حاضر و در سوی دیگر، سلفی‌گری و کفر شمردن هرگونه انعطاف حتی در شکل اجرای قوانین گذشته قرار دارد. اگر چه محرومیت از دسترسی به امام معصوم، رسیدن به پاسخ نهایی و راه اساسی حل مشکل را فعلاً ناممکن ساخته است، ولی این موضوع مسئولیت حوزه‌های علمیه و فقها را در یافتن راه‌هایی برای کاهش این آشفتگی دوچندان می‌کند.

بسیاری از عالمان دین با آنکه این ضرورت را درک می‌کنند، اما باز شدن باب تغییر در احکام را افتادن در سراشیبی لغزانی می‌دانند که پایانی جز تعطیل دیانت نخواهد داشت. لذا با آنکه نقدهایی را نیز بر روزآمد نبودن برخی احکام وارد می‌دانند، مصلحت را در این می‌بینند که پای در این مسیر نگذارند تا اصل دین حفظ شود.

اگرچه این دغدغه را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی نباید از آسیب‌های ناکارآمدی و غیراخلاقی جلوه کردن شریعت و نقش آن در دین‌گریزی مردم غافل شد. چاره‌ای که در این میان باقی می‌ماند جلوگیری از اعمال نظرهای بی‌مبنا و غیرتخصصی و توجه به تلاش‌های علمی و فقیهانه برای نواندیشی‌های ضابطه‌مند و مستدل است.

اما آیا چنین رویکردی در حوزه‌های علمیه وجود دارد و روحانیت و متولیان امور مذهبی، دین‌پژوهان نواندیش را تشویق و تکریم می‌کنند یا فضای غالب به‌گونه‌ای است که هرگونه سخن متفاوت حتی اگر از دهان فقیهی متبحر بیرون بیاید، مجوزی برای هتک و تمسخر و بی‌سواد خواندن او تلقی می‌شود؟