استاد حسین آهی، از نوادر روزگار خیلی زود و در ۶۶ سالگی ما را تنها گذاشت و دیگر چهارشنبهها ساعت ۱۰ شب صدای او را از رادیو پیام نمیشنویم. شبهایی که اشعار حافظ از نسخههای مختلف را تصحیح میکرد و گاهی به برخی خوانندهها و مجریان و حتی برخی اساتید اشکال میگرفت که فلان بیت حافظ را غلط خواندهاند و چقدر بابت این مسائل حساس و دقیق بود. همین چند ماه قبل بود که همسرش را به دلیل بیماری سرطان از دست داد و به یک سال نرسیده، خودش هم کوچ کرد.
به گفته اساتید ادبیات فارسی او در علم عروض یکه بود و حافظشناس برجستهای بود. دکتر حمیدی شیرازی که خودش استاد بزرگ ادبیات فارسی است و معروف است که تعصب علمی خاصی هم داشت، گفته بود که من چه در دوره دانشجویی و چه در دوره استادی از زمان شمس قیصر رازی تا اکنون، کسی را در وزنشناسی و شناخت عروض همپای حسین آهی ندیدم.
قلندری که پر کشید
دکتر محمدرضا ترکی درباره حسین آهی در صفحهاش نوشت: رندی قلندر از میانه ما پرکشید و رفت!
استاد حسین آهی شاعری کمنظیر در قالبهای کهن و یک عروضی توانا و کتابشناس و مصحّح و حافظپژوهی برجسته بود که مردم بیش از هر چیز با اجراهای صمیمی او در رادیو پیام آشنا بودند.
درسهای حافظشناسی او در رادیو فرهنگ با عنوان «تماشاگه راز» بی مبالغه، از بهترین و پرمایهترین درسهای حافظشناسی بود که من در دانشگاههای کشور نظیری برای آن سراغ ندارم. امیدوارم متن مکتوب آن درسها و دیگر آثار استاد بهزودی منتشر شود.
آهی در سلوک شخصی انسانی شریف و بی تکلّف و آزاده و به تعبیری دقیقتر، رندی قلندر بود. دوستانش حکایتهای فراوانی از خوشمحضریها و نکتهپردازیهای او در خاطر دارند.
یک آدم اصیل
عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانهسرای معروف کشورمان در گفتوگو با خبرنگار ایرناپلاس درباره مرحوم حسین آهی گفت: آشنایی من با حسین آهی به بیش از ۳۰ سال قبل و به حوزه هنری بازمیگردد. البته آن اوایل رفاقت ویژه و مثل برخی دوستان رفت و آمد خانگی نداشتیم و من ایشان را بیشتر در محافل و مجالس میدیدم. اما از یک مقطعی به دلیل همکاری در رادیو یا ارشاد، بیشتر به هم نزدیک شدیم. بهویژه این یک سال آخر که در جریان بیماریاش بودم و اصرار داشتم که حتماً درمان را پیگیری کند و بیشتر یکدیگر را میدیدیم و مأنوس بودیم.
کاکایی با اشاره به شخصیت خاص و سبک زندگی آهی افزود: او از قدیم این روش ساده زیستی و سادهپوشی و ریاضتهای درونی را داشت و به نظر من از زمره آدمهای اصیل بود. اصالتش در سلوک و زندگی و احسان به اطرافیان و در رفاقت و دوستیاش بسیار برجسته بود. خیلی از دوستان ما هستند که آدمهای خوب و ارزشمندی هستند، ولی حسین منحصربهفرد بود. احسان، سخاوت و توجهش به آدمهای جامعه و مردمی که اطرافش زندگی میکردند و دلسوزیهای زیادش را من شاهد بودم. او عملاً برای مردم گریه میکرد. گاهی اوقات با هم حرف میزدیم و میدیدم که چقدر برای مردم دلسوز است و از وضعیتشان نگران است.
این شاعر و ترانهسرای همروزگارمان درباره رتبه شعری و علمی آهی گفت: او شاعر خوبی بود ولی به دلیل تواضع شدیدی که داشت، هیچوقت ابراز نمیکرد. سالها تصحیح حافظ را با توجه به نسخههای مختلف کار کرده که میدانم هنوز به چاپ نسپرده است و جدا از تصحیح حافظ، خوانش و صحیح خوانی مثنوی را هم داشته است که به اعتقاد من کار بزرگ و خوبی است و خیلی هم خوب خوانده است.
کاکایی با اشاره به این نکته که علم عروض علمی است که با حوزه شنیداری و قدرت ذهن و درک و تنظیم روابط هجاها ارتباط دارد، درباره تسلط حسین آهی در این علم گفت: او گوش بسیار حساسی روی شناخت اوزان داشت و در این بخش تبحر داشت. اوزان را میشناخت و روی اوزان غریب بهراحتی شعر میگفت و اینها تواناییهای خاص او بود.
اتفاقاتی که باعث جداییِ برخی هنرمندان از حوزه هنری شد
کاکایی در پایان با اشاره کوتاه به برخی اتفاقاتی که در حوزه هنری رخ داد و باعث جداییِ بخشی از شاعران و هنرمندان از حوزه هنری شد، ابراز کرد: در دورهای سازمان تبلیغات میخواست مسئولیتی را بر دوش شاعران حوزه هنری بگذارد و میگفتند که باید شعرهای سیاسی خاص بگویید. این بد نبود و مُبلغ ارزشهای انقلاب بود، ولی نباید نویسنده و شاعر را در تصرف خود گرفت و گفت به حکم من فلان جا بروید و فلان شعر را بخوانید و فلان موضوعات را مطرح کنید. شاعر باید پرسشگر و آزاد باشد و بتواند فکر کند. شاعران حوزه هنری اینگونه بودند. میگفتند ما در جایی قرار نمیگیریم که آدم کسی باشیم و قلممان را بفروشیم. ما خودمان را صاحبان انقلاب میدانیم و میدانیم با انقلاب باید چگونه حرف بزنیم. آنها میخواستند حق تفکر و اندیشیدن را از شاعران سلب کنند.
مسئولی به حوزه میآمد و میگفت شعرهایتان مثل فلان مداح باشد و مثل او که در حضور مردم شعر میخواند، شما هم مثل او شعر بگویید و بخوانید. این سخت است برای شاعران که وادار شوند در ایام خاص در اجتماعات مردم، شعرهایی بخوانند و کسی که اینطوری شد دیگر مستقل نمیماند. بچههای حوزه هنری مجبور شدند کنار بکشند. حسین آهی هم آهستهآهسته از حوزه جدا شد، البته او بهنوعی در جمع حوزه کم حضور پیدا میکرد و بیشتر کلاس داشت و حضور پشت تریبونی بهعنوان مبلغ کمتر داشت. یعنی درس عروض و ادبیات کهن میداد.
یکی از شعرهای مرحوم آهی را بخوانید؛
بعد از سفر تلخ تو سامان نگرفتم
آرام در این حادثه یک آن نگرفتم
از شدّت لرزیدن دستم دم رفتن
بالای سرت آینه قرآن نگرفتم
تو سخت رها بودی و من سخت گرفتار
پس حق بده که مثل تو آسان نگرفتم
سرگشته و حیران و پریشان و گرفتار
صدبار مگر راه بیابان نگرفتم
این بار تو با خواهش من ترک سفر کن
کی شد که من از عشق تو فرمان نگرفتم