خندههای دختر جوانی که قصد خودکشی روی پل پیروزی را داشت، جمعیتی ۳۰۰- ۴۰۰ نفری را پشت حفاظهای اتوبان جمع کرد و حدود یک ساعت، ترافیک سنگینی را در زیرگذر آنجا بهوجود آورد. دختر میخندید و روی پل قدم میزد، انگارنهانگار که تا همین چند لحظه پیش در حال پریدن بود. چند وقت یکبار هم از آن بالا نیروهای آتشنشانی را تهدید میکرد که خودش را پایین میاندازد.
نیروهای آتشنشان تمام اقدامات خود را برای جلوگیری از وقوع این واقعه بهکار بسته بودند. از تشک بادی گرفته تا روانشناسی که با استفاده از بالابر به دختر نزدیک شده بود تا او را از این کار منصرف کند. مردم دو دسته شده بودند. عدهای دختر را هو میکردند و میخواستند تا زودتر پایین بپرد و قال قضیه را بکند. حتی برخی به نیروهای امداد میگفتند تا دختر را پایین بیندازند.
عده دیگر از امدادگران طلب کمکرسانی هرچه سریعتر را داشتند؛ هرچه سریعتر، قبل از آن که خیلی دیر بشود. دوربینها بالا آماده بودند و دختر را هرچه بیشتر برای شوآف و پایین نپریدن تحریک میکردند. زنی که گویا مادر دختر بود، روی پل نشسته و محزون به جمعیت خیره شده بود.
چند نیروی دیگر با بالابر ماشین آتشنشانی بالا رفته و به مذاکره و منصرف کردن دختر ادامه دادند. دختر به گوشه سمت راست پل رفت. از سمت چپ، امدادگری وارد صحنه شد. همزمان با او یکی از آتشنشانها هم روی پل آمد. به سمت دختر دویده و او را به دیواره پل کوبیدند.
مردمی که آن سمت پل قرار داشتند، دختر را بالا کشیدند و تحویل نیروهای پلیس دادند. جمعیت خیلی سریع متفرق شد؛ گویی این اتفاق اصلاً نیفتاده بود...