از اوایل سال ۱۳۹۷، برنامهای تحت عنوان تهران هوشمند با رویکرد یکپارچهسازی پروژههای هوشمندسازی شهر تهران، ذیل برنامههای فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران شکل گرفته است. کلانشهر تهران علاوه بر ایفای نقش مهمی در اقتصاد کشور، در حوزه دیجیتال و خدمات برخط در کشور نیز رتبه نخست را داراست. از طرفی، مطابق اظهارنظر مقامات مسئول نظیر دکتر محمد فرجود، مدیرعامل سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران، برنامهریزی شده است تا سال ۱۴۰۰، یکصد پروژه پایلوت شهر هوشمند در تهران انجام گیرد.
یکی از وجوه مهم کلانپروژه تهران هوشمند، پاسخ به پرسشهایی است که از جنس فناوری نبوده و ضمن در نظر داشتن نیازمندیهای ذینفعان متنوع این کلانپروژه، ابعاد دیگری از آن را نمایندگی میکند. هدف این نوشتار، طرح دغدغههای حوزه تخصصی حکمرانی در عصر دیجیتال در طراحی و توسعه پروژههای زیرمجموعه کلانپروژه تهران هوشمند است که به همت اندیشکده حکمرانی شریف، تهیه، تنظیم و به رشته تحریر درآمده است.
حکمرانی داده
حکمرانی داده یکی از مهمترین زوایای ورود به بحث کلانپروژه تهران هوشمند است. حکمرانی داده را در یک تعریف ساده میتوان نظام یکپارچهای دانست که میکوشد بر مبنای مجموعهای از مدلهای تخصصگرایانه مورد توافق تشریح کند چه کسانی میتوانند چه اقداماتی را با چه اطلاعات و دادههایی (اعم از شخصی و عمومی) در چه بازه زمانی، تحت چه شرایط و مقتضیاتی و نهایتاً با بهکارگیری یا عدم بهکارگیری چه روشهایی به انجام برسانند. از این رهگذر باید ارتباطی میان ۱. تولید داده ۲. تولید ارزش از داده برای حکمرانی ۳. ایجاد بستر و انگیزه مشارکت مدنی شکل گیرد.
در این چرخه و ارتباط است که منافع ذینفعان دیده شده و ایدههای کسب و کار دادهمحور برای رفع مسئله شهر هوشمند توسعه مییابند. یکی از الزامات اصلی این ارتباط این است که شهرداری تهران برخی از دادههای خود را معطوف به پارادایم داده-باز یا تا حدّی-باز منتشر کند. بهطور مثال، کلانداده غنی متروی تهران در اختیار شهرداری است. این داده کاملاً بومی است و اپلیکیشنهای غیربومی اساساً بدان دسترسی ندارند. با در اختیار قراردادن این دادهها به صنایع دادهمحور بومی میتوان زنجیره ارزشی دادهمحور بومی را شکل داد. چالش مهم شهرداری تهران در این رویکرد، تبیین رابطه دقیق همکاری عمومی-خصوصی است که باید مدلهای جذابی برای آن تدوین شود.
از دیگر دغدغههای کلانپروژه تهران هوشمند آن است که تا چه حدی میتوان هوشمند بودن را به مردم تحمیل کرد. مسئله اینجاست که در گذر از انسان بدویِ فرد-محور به اجتماع، مجبوریم قواعدی را وضع کرده و آدمها را برای اجرا، بدان مجبور سازیم. اما باید این تغییر و اجبار را منعطف ساخت و گروههای متنوع ذینفعان را در نظر گرفت. در واقع در کنار توسعه زندگی دیجیتال، نیازمند توجه و تأمین رویکردها و نیازهای سنتی هستیم. مثالهای بینالمللی در این حوزه یافت میشود. باید ضمن محکزنی و بررسی تطبیقی نمونههای بینالمللی، به ظرفیتها و ابعاد فرهنگی جامعه مخاطب کلانپروژه تهران هوشمند دقت داشت.
کارآفرین بومی وظیفهاش را درست انجام میدهد
از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم شکلگیری کلانپروژه تهران هوشمند و نیل به موفقیت پروژههای پایلوت مرتبط با آن، ایفای نقش هدایتگری و تسهیلگری توسط سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران است. اگر به کارآفرین بومی اجازه حضور در چرخه حل مشکلات هوشمندی تهران داده شود، خودش شکافها، نیازمندیها و مشکلات را رصد کرده و متناسب با هر یک، راهحلی ارائه میدهد. نوآوری در این بستر همکاری شکل میگیرد. چند سال پیش اندک افرادی بودند که رشد اینچنینی تاکسیهای اینترنتی را پیشبینی میکردند، اما همانطور که میبینیم زمانیکه به کارآفرین بومی اجازه مشارکت فعال داده شود، فناوری را با نوآوری ترکیب میکند و رشد را رقم میزند. تهران هوشمند نیز از این قاعده مستثنا نیست. مثال دیگر، نوآوری صنایع دادهمحور بومی، وبسایت آپارات است که با وجود رقبایی نظیر یوتیوب، کماکان سطح بالایی از مخاطبان و نوآوری محتوایی را در ایران داراست. این نمونهها حاکی از این است که کارآفرین بومی وظیفهاش را درست انجام داده است. نهادهای عمومی باید سازوکار ارتباط میان ذینفعان را طوری طراحی کنند که دادههای انحصاری بومی، نظیر دادههای مترو تهران، در اختیار کارآفرین بومی باشد تا نوآوری کند و بر مشکلات فائق آید. لازمه چنین مداخله و مشارکتی، بستهبندی خوشتعریف، دقیق و جذاب مسائل توسط شهرداری تهران است تا رقابتی سالم و پیشبرنده میان کارآفرینان بومی برای رفع مشکلات شکل گیرد.
مرز میان خدمت و بنگاه شدن شهرداری
دغدغه دیگر آن است که مرز میان خدمت و بنگاه شدن شهرداری کجاست؟ نگاه ما آن است که شهرداری باید به سمت پلتفرم شدن برود و as a platform رفتار کند. در این رویکرد باید حدی از خدمات رایگان اجباری شهرداری تعریف شود. در گام بعد، نیاز است با طراحی سازوکاری برای مشارکت کارآفرینان و صنایع دادهمحور بومی، بهدنبال راهحلهای برد-برد باشیم. بهطور مثال، شهرداری تهران میتواند اجازه تأمین اینترنت پارک ملت را ذیل یک طرح مشارکت عمومی-خصوصی به یک تأمینکننده اینترنت اعطا کند به این شرط که همان شرکت، اینترنت چند پارک غیرمعروف تهران را نیز تأمین کند. نکته مهم این فرآیند، لزوم رعایت شفافیت و حفظ منافع عمومی است.
علاوه بر در نظر داشتن دغدغههای فوق و بهجهت از دست نرفتن فرصت طلایی شکلگیری تهران هوشمند، پیشنهاد حوزه تخصصی حکمرانی در عصر دیجیتال، ترکیب تدوین یک سند جامع طرح کسب و کار تهران هوشمند با اجرای چند پروژه کوچک و بزرگ بهعنوان پایلوت است. رصد نحوه رشد این کسب و کارها و تجربههای برآمده از آنها برای شهرداری تهران درسهایی بهتر از یک سند جامع خواهد داشت. در دنیای حکمرانی چابک، فرصت تدوین سندهای مطول نیست. باید دست به کار شد. به کارآفرین بومی فرصت داد. تجربیات را تحلیل کرد و برای گام بعدی از آنها بهره برد.