بخش سوم از موضوع بررسی مشکلات و معضلات نمایشنامهنویسان و ناشران این حوزه را میخوانید. در این بخش، محسن عظیمی، نمایشنامهنویس و صاحب آثار برگزیدهای چون «یک گربه، یک ماهی»، «لعنتآباد»، «هیله» از مشکلات و راهحلهای این مسیر گفته است.
استفاده نابجا و سرقت برخی از تئاتریها
نمایشنامهنویسان ما با مشکلاتی روبهرو هستند. آیا این اتفاقات در نقاط دیگر دنیا هم رخ میدهد؟
بهطور کلی، تئاتر ما مظلوم واقع شده، چه از نظر مالی و چه حتی جایگاهی که بین هنرها باید داشته باشد. این هنر همیشه با بیتوجهی، ممیزیها و جلوگیری از برخی اجراها مواجه است. در این بین، نمایشنامه بهعنوان یک اثر ادبی که باید دراماتیک، نمایشی و از ادبیات سرشار باشد، مظلومترین است؛ چراکه معمولاً حقوق نویسنده و حق کپیرایت رعایت نمیشود. البته چند سالی است به همت مسئولینی که خود از اهالی تئاتر هستند، برای اجرای یک تئاتر حتماً مجوز نویسنده لازم است. با این وجود، باز به انواع و اشکال مختلف از نمایشنامهها سوءاستفاده میشود و متأسفانه این استفاده نابجا و شاید بتوان گفت سرقت، توسط برخی از جماعت تئاتری صورت میگیرد. شاید خیلی صحیح نباشد نمایشنامهای ابتدا منتشر و بعد اجرا شود. چراکه معمولاً در بیشتر تئاترهای دنیا یا نمایشنامهنویس با گروهی همکاری دارد یا برای یک کمپانی دولتی یا غیردولتی کار میکند. لذا معمولاً ابتدا نمایشنامه از هفتخوان خوانش، تحلیل، تمرین و اجرا توسط گروه عبور میکند و اگر اثری در خور نشر بود، منتشر میشود. اما متأسفانه امروزه بسیاری از نمایشنامهها همزمان، در حین تمرین و به شکل کارگاهی نوشته میشوند. این یعنی نمایشنامه شبیه دیگر انواع ادبی مثل شعر، داستان و غیره نیست که نویسنده بتواند در کنج خلوت اثرش را خلق کند.
دانشجویان فقط به توصیه اساتیدشان کتاب میخرند
ناشران و دانشجویان هنر تا چه اندازه میتوانند به حل این معضلات کمک کنند؟
ناشران اندکی هستند که ریسک میکنند و نمایشنامهای را چاپ میکنند. و از آنجا که کلاً کتاب خریداری ندارد و نمایشنامه را معمولاً گروههای تئاتری یا خود نمایشنامهنویسان و دانشجویان تئاتری میخرند، فروش محدودی دارند. ناشران مجبورند تعدادی اندک به شکل دیجیتال چاپ کنند و اگر فروش داشت باز دست به انتشارش بزنند. در واقع تیراژ نمایشنامههای ایرانی به ۲۰۰ نسخه و ۵۰۰ نسخه رسیده است. دانشجویان هم فقط به توصیه اساتیدشان کتاب میخرند. اکثر استادانی هم که خود دستی بر آتش دارند یا کارهای خودشان را معرفی میکنند یا طبق سنت ما ایرانیها کار دوستان و آشنایان را معرفی میکنند. مشکل اینجاست در برخی موارد دانشجو یا گروه تئاتری که نمایشنامهای را میخرد، دیگران آن را کپی و تکثیر میکنند و حاضر نیستند برای آن پول پرداخت کنند و کتاب بخرند. متأسفانه خود مسئولان و برگزارکنندگان جشنوارههای تئاتری هم آنچنان که باید و شاید به نمایشنامه بها نمیدهند. البته در یکی دو سال اخیر تا حدودی این وضع بهتر شده، اما باز هم خیلی مانده تا به حد قابل قبول برسد. از طرفی هم منِ نمایشنامهنویس، پس از نوشتن نمایشنامه مجبورم فایل را به کارگردان بدهم که بخواند و اگر بپسندد اجرا کند؛ البته مشکل از همین جا آغاز میشود. چون کارگردان فایل را به بازیگران و عوامل میدهد، نمایشنامه پخش میشود و این باعث میشود اگر نمایشنامه هم چاپ شود، خریدارش کمتر باشد.
مشکل، مشخص نبودن خط قرمزهاست
درباره ممیزیها بگویید. آیا تا به حال به دلیل این موضوع، اثرتان توقیف شده یا از داوری کنار گذاشته شده است؟
مشکل اساسیتر دیگر، ممیزیها هستند که البته مشکل، وجودشان نیست، بلکه مشخص نبودن خط قرمزهاست. گویی همه چیز سلیقهای است و خط قرمزها را سلیقهها مشخص میکند؛ نه خطی مشخص که منِ نمایشنامهنویس یا نویسنده بدانم چه را باید بنویسم و چخ چیزی را ننویسم. این معضل در اجرای نمایشنامه هم وجود دارد. نمایشنامهای بدون هیچ ممیزی خاصی در سالنی اجرا میشود، اما همان نمایشنامه در سالنی دیگر یا اجازه اجرا ندارد یا توقیف میشود.
یکی از نمایشنامههای خودم به نام «لعنتآباد»، در آخرین دوره جشنواره تئاتر شهر با نام «فیگوراتیو مرگ» به کارگردانی سیامک زینالدینی اجرا شد. طبق روند کاریام پس از دیدن اجرای نمایشنامه آن را بازنویسی میکنم، چنین کردم و با نام لعنتآباد در جشنواره تئاتر شهرزاد پذیرفته شد. در جشنواره تئاتر باران بدون حتی یک کلمه ممیزی اجرا شد که دو جایزه بازیگری هم گرفت. اما در جشنواره هنرهای نمایشی موندا که شهریور ۹۸ در نوفللوشاتو اجرا شد، نه توسط هیئت بازبینی، بلکه دو شب مانده به اجرا توسط مدیر سالن بسیاری از قسمتهایش قیچی شد. به این ترتیب که یک روز مانده به اجرا، دو صفحه کامل ممیزی به کارگردان داد، که همه آنها اصلاح شد؛ اما شب اختتامیه کار از داوری کنار گذاشته شد و ظاهراً گفتند که شما موارد ممیزی را کامل رعایت نکردهاید.
وقتی مدیران سالن دست به قیچی میشوند
«در شرایطی که حتی مدیر یک سالن که خود باید متولی و حامی تئاتر باشد، قیچی به دست میگیرد و از آن طرف به دلیل مشخص نبودن خطوط قرمز، بسیاری از نمایشنامهنویسان و بهطور کلی نویسندگان دست به خودسانسوری میزنند و از ترس ممیزی، قیچی به دست میگیرند، آیا در چنین شرایطی ما میتوانیم نمایشنامه خوب داشته باشیم؟ نمایشنامهای که بتواند در سطح جهان مطرح شود یا حداقل آنقدر محکم باشد که بتواند پاسخ کسانی که ۴۰ سال است میگویند ما نمایشنامه نداریم را بدهد؟»
نبود برخی از جشنوارهها بهتر از بودنشان است
طی این سالها، جشنوارههای بسیاری در حوزه تئاتر شکل گرفتهاند، این جشنوارهها کمکی به نمایشنامهنویسان برای رونق بیشتر کارشان کرده است؟
یکی دو سال اخیر، جشنوارههایی که مسابقه نمایشنامهنویسی راه انداختهاند بیشتر شدهاند. اما همین جشنوارهها هم تقریباً همگی به خاطر بیبرنامه بودن و بیتدبیری، هزار ضعف دارند که بعید است کمکی به روند نمایشنامهنویسی ایران کنند. در برخی موارد حتی نبودشان بهتر از بودنشان است؛ چرا که داورانی که قرار است دست به انتخاب بزنند و بهترینها را انتخاب کنند تقریباً مشخصاند و کاملاً میتوان حدس زد که پسندشان چیست. اعمال سلیقه تا درصدی دور از ذهن نیست. اما وقتی طوری باشد که با مشخص شدن داوران بتوان پیشبینی کرد چه نمایشنامههایی انتخاب میشوند مشخص است اوضاع از چه قرار است.
کافی است فراخوانهای جشنوارههای خودمان را مقایسه کنید با فراخوانهای جشنوارههای خارجی؛ در فراخوانهای ما چهار صفحه درباره اینکه موضوع چه باشد و… میآید. یعنی از همان ابتدا یک چارچوب تعیین میشود که در این باره بنویس و در پایان، سه نسخه متن ارسال کنید تا تاریخ فلان. این دست و پای هر نویسندهای را میبندد.
باید از خودمان شروع کنیم
مراکز و نهادهای دولتی چه نقشی در این مشکلات و حل آنها دارند؟
مرکز هنرهای نمایشی و نهادهای دولتی که بودجه هنری دارند، کمترین هزینهها و شاید تهمانده پولشان را برای چاپ نمایشنامه سرمایهگذاری میکنند. نمایشنامهای که در بخش نمایشنامهنویسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برگزیده شده، یا مقامی کسب کرده، با بدترین کیفیت و در یک جلد منتشر میکنند و معمولاً در کتابفروشیهای معتبر خبری از آنها نیست.
به نظرم مشکل اصلی مردم نیستند که کتاب نمیخرند. مشکل من نمایشنامهنویس هستم که نمایشنامه چاپ شده همکارانم را حاضر نیستم بهعنوان یک خواننده حرفهای خریداری کنم. مشکل عدم فرهنگسازی در این حوزه و بیتوجهی محض نهادهای مربوطه است. به نظرم با این شرایط اقتصادی، انتظار گشایش بیهوده است. لازم است ما خودمان کاری کنیم و اگر قرار است کاری کنیم باید از خودمان شروع کنیم. خردهگیری از مردم که کتاب نمیخرند و دولت و حکومت که توجه نمیکند و… این حرفهای خالهزنکی فقط مشکلسازند. باید از خودمان شروع کنیم.
گفتوگو از هنگامه ملکی