رادیکالیزه شدن جوامع مهاجر
اولین عامل رادیکالیزه شدن جوامع مسلمان، حمله کشورهای غربی به آن جوامع است که باعث ایجاد خلأ در حاکمیت کشورهای مورد هجوم میشود؛ بگذریم که چه کینههایی صرفاً به علت قتل و تجاوز و غارت کشورهای غربی ایجاد میشود. اما دومین عامل را میتوان رسانههای جریان اصلی دانست. رسانههای جریان اصلی نهتنها ذهن مخاطب غربی را همواره برای اشغالگری غربیها آماده کردهاند، بلکه برای پوشش خبری خود، چهره رادیکالی از مهاجران پخش کردهاند. چون این افراطیگری از لحاظ خبری جذابتر است و مخاطب را جذب میکند و به همین علت، رسانه دائماً در حال پخش چهرههای رادیکال از دینورزی اقلیتها، خصوصاً مسلمانان است. عملاً بعد از مدتی رهبری جریانهای مذهبی، بهعلت رجوع و استقبال رسانه به شخصی رادیکال منتقل شده و رسانه، رهبر جریان مذهبی را عملاً از رادیکالترین چهرهها تعیین میکند و این خود یکی از علل مهم رادیکالیزه شدن جوامع مهاجر است.
چرا عربستان؟
عامل دیگر، روابط وسیع سیاسی - اقتصادی سیاستمداران اروپایی با عربستان سعودی است. عربستان از چندین جهت برای غرب حائز اهمیت است. عربستان هم دارنده یکی از مهمترین منابع انرژی جهان، یعنی نفت است. کشوری کاملاً وابسته به غرب که در موقع لزوم میتواند در جهت منافع غرب تنظیم عرضه بازار نفت را مختل کند. اما از آن مهمتر، عربستان و امارات متحده عربی از مهمترین و سختترین دشمنان منطقهای ایران بهشمار میروند.
این میزان نزدیکی کشورهای غربی با عربستان، باعث نفوذ و سرمایهگذاری متقابل عربستان در مراکز اسلامی در غرب نیز شده است. تخصیص و تزریق بودجه برای بهدست گرفتن رهبری جهان اسلام و خصوصاً رهبری جهان اهل تسنن در تقابل با جریان اخوانی قرار دارد، که عمدتاً ترکیه و به تبعیت آن، قطر جزو سردمدارانش شناخته میشوند. طبیعی است که نفوذ روزافزون عربستان در مراکز اسلامی اروپا، بهمعنای نفوذ پیوسته اندیشههای سلفی بین مسلمانان اروپاست. از طرف دیگر، مهاجران نسل دوم، نه در جوامع پدریشان پذیرفته میشوند - چرا که ریشهای در جامعه پدری خود ندارند و حتی گاهی به زبان پدری خود قادر به سخن گفتن، خواندن و نوشتن نیز نیستند - و نه بهعلت نژادپرستی نهادینه شده در جوامع غربی. در واقع این مهاجران، برای غرب صرفاً نیروی کار ارزان بودهاند و علاقهای به ادغام جامعه مهاجر و تعامل با جامعه میزبان ندارند. این عدم تعلق و عدم پذیرش و به طول خلاصه، عدم داشتن هویتی مشخص عنصر اصلی رادیکالیزه شدن است.
مرکز افراطی
این سوژههای سرگردان به دنبال پذیرفته شدن در جامعه هستند، اما جامعهای که در آن میزیند غیر از حس نفرت و عدم پذیرش و شهروند درجه دو و سه، حسی دیگر به آنان عطا نکرده است. حال رسانه غربی با معرفی کردن چهرهای رادیکال دقیقاً برای این سوژههای سرگردان رهبر تعیین میکند و این گروهها بعد از تشکیل، به اعضایشان احساس تعلق و حمایت و دیده شدن میدهند. حال که این سیاستها، که از تبعات سیاستگذاریهای سیاستمداران اروپایی است به ثمر نشست، تازه راستافراطی به صحنه میآید تا با تمسک کردن به بروز خشونت و تروری که در واقع، غرب عامل ایجادش بوده است، کل جامعه مسلمان را زیر فشار قرار دهد تا مردم هراسان و گروههای نژادپرست و گاهی فاشیست همگی حول نفرت از بیگانه و مهاجر خصوصاً مسلمانان جمع شوند.
در این مقاله بعد از تبیین اقسام افراطیگرایی و مظاهر و نقاط مشترک جریانهای افراطی، تلاش کردم توضیح دهم راست افراطی عموماً نه زاییده چپ افراطی که به تعبیر طارق علی، متفکر پاکستانیالاصل بریتانیایی، زاییده «مرکز افراطی» است. سیاستمدارانی که به دنبال اعمال همان سیاستهای گذشته برای عبور از بحرانهای پیشروی اروپا هستند، مثل آن تشنهای عمل میکنند که برای رفع تشنگی خود از آب دریا مینوشید. هر چه بیشتر این سیاستها اعمال شود، بیشتر اروپا در معرض راست افراطی قرار میگیرد و یکی از تبعاتش فروپاشی نهادی فراملی به نام اتحادیه اروپا خواهد بود.