گروههای تشکیلدهنده حزب جمهوری اسلامی
ایرناپلاس: شکلگیری حزب جمهوری اسلامی داستان مفصلی است و نمیتوان به همه ابعاد آن پرداخت. در نوع شکلگیری ساختار این حزب، هم بهلحاظ سیاسی و نیروی انسانی، چون آقای بهشتی بهدنبال افراد بسیاری بودند تا به آنها انسجام دهند و آنها را در حزب فعال کنند، از نظر بسیاری از افراد یک تاکتیک سیاسی برای رسیدن به قدرت بود. از نظر عدهای دیگر این امر، فرصتی برای همکاری و راهبردی برای گفتوگو بود. از نظر مخالفان، نوعی فرصتطلبی سیاسی بود و مدافعان ایشان این امر را گرایش به کار جمعی میدانند. تحلیل شما چیست؟ مطرح میشود آقای بهشتی بهدنبال این بود که از حبیبالله عسگراولادی تا حبیبالله پیمان را وارد حزب جمهوری کند. برخی پذیرفتند و برخی نپذیرفتند.
توسلی: وقتی آقای بهشتی در قید حیات بودند، چرا! مرحوم دکتر بهشتی نوعی نگاه کاربردی داشتند و در سالهای ۵۶ و ۵۷ این نگاه در رفتار و رفتوآمدهای ایشان مشخص بود. در جامعه ما بهدلیل عدم وجود روحیه جمعی، تشکیل حزب کاری پیچیده است. ایشان از سه فرصت استفاده کردند. اول هیئتهای موتلفه بود. از اوایل دهه چهل ایشان و مرحوم مطهری و محیالدین انواری جزو شورای روحانیت و فقاهت بودند که توسط آیتالله خمینی انتخاب شده بودند، و بنابراین ارگانیک با هیئت موتلفه در ارتباط بودند. بعد از حوادث ترور منصور که این مجموعه فتوایی داده بودند، آیتالله بهشتی که ممنوعالخروج بودند به طریقی مشکل ممنوعیت خروج خود را رفع کردند و از ایران به آلمان رفتند. بنابراین هیئتهای موتلفه را در اختیار داشتند، ولی کافی نبود. چون دیدگاه راهبردی داشتند و میخواستند با روشنفکران جامعه در ارتباط باشند. هیئتهای موتلفه پاسخگو نبودند و دو گروه دیگر را اضافه کردند. یک سری روشنفکران دینی را که نگاه اسلامی و ملی داشتند و مسلمان بودند، در آن تیم به کار گرفتند. مثل مهندس میرحسین موسوی که نگاه ملی داشتند و مسلمان بودند. و تیمی که از عقبه دکتر بقایی بود و با آنها همراه بودند.
حزب جمهوری اسلامی از این سه مجموعه شکل گرفته بود. به لحاظ اقتصادی و تحلیل سیاسی و اعتقادی همگن نبودند. قطعاً آقای دکتر نیز شهادت میدهند که به همین دلیل، همیشه در داخل حزب چالش وجود داشت. این وضعیت برای نگاه راهبردی دکتر بهشتی جوابگو بود. چون توانسته بودند سازمانی ایجاد کنند و از یک میلیون عضو ثبتنام کنند. آن فضا با آن نگاه هماهنگ بود. کسانی که حزب را برای رسیدن به قدرت انتخاب کرده بودند، بعد از رسیدن به قدرت اولاً حزب جمهوری اسلامی را متوقف کردند. میتوان این وضعیت را از نظر تاریخی مطرح و درباره آن گفتوگو کرد.
انقلاب اسلامی بسیار غافلگیرانه به پیروزی رسید
ایرناپلاس: این نوع نگاه دکتر بهشتی نسبت به ایجاد تشکیلات سیاسی یا ساختارهایی که بناست کارکرد داشته باشند، نوعاً قائم به شخص ایشان است. این موارد در حضور خود آقای بهشتی تا حد نرمالی کارکرد داشت، ولی همه آنها بعد از آقای بهشتی دچار بحران میشود و این بحران دامنگیر و ادامهدار میشود و سالهای دهه شصت و دهه هفتاد را دربرمیگیرد. منتقدان با اشاره به نقش آقای بهشتی در تدوین قانون اساسی، نقش ایشان در تئوریزه کردن ولایت فقیه و همچنین در ایجاد ساختار حقوقی جمهوری اسلامی و… معتقدند این موارد بعد از ایشان کشور را دچار بحران میکند. این مسئله از منظر شما چطور تحلیل میشود؟
مومنی: باید چند مسئله را با همدیگر یکجا ببینیم و در عین حال جایگاه هیچکدام را از دست ندهیم. در مورد گروههایی که آقای مهندس بر شمردند، باید گفت ترکیب اعضای مرکزی حزب فراتر از این سه گروه بود. بهطور مثال، تعداد اعضای نزدیک به حزب ملل اسلامی، از همه گروههایی که برشمرده شد، اگر در حزب بیشتر نبود، کمتر هم نبود. بهجز آنها از طیف جوانها، شهید حسن اجارهدار، شهید جواد مالکی، فرزاد رهبری و بعدها جواد سرافراز را آوردند و این از خصیصههای خوبی است، که ای کاش فرصت گفتوگو بود و میگفتیم که چقدر آقای بهشتی به کارآزموده کردن جوانان علاقه داشتند، که این از خلأهای بزرگ و خطاهای راهبردی دو سه دهه گذشته است، که به این جنبه توجه نداشتند.
اما در مورد موضوع خاص و تعبیری که بهکار بردید، باید بگویم من، هم قبل از انقلاب و هم در سالهای بعد از انقلاب جزو فعالان دانشجویی محسوب میشدم و اسم و رسمی داشتم و در معرض این پرسش قرار میگرفتم که این چه مجموعهای است؟ بر اساس لطف آقای بهشتی به من و بیپروایی و صراحت من، یکبار به خدمت ایشان رسیدم و گفتم من بر اساس درک خودم چیزهایی در این زمینه دارم ولی اگر از شما بپرسند این چه ترکیبی است، پاسخ شما چیست؟ ایشان فرمودند انقلاب اسلامی بسیار غافلگیرانه به پیروزی رسید و ما بههیچوجه در بین فعالان با تجربه جامعه خودمان تجربه همکاری در این سطح را نداشتیم. فرمودند من حزب را اینطور سامان دادهام تا برای دوره گذار و برای اینکه ما بتوانیم این جامعه بزرگ را اداره کنیم، تمرینی کوچکتر با جمعی محدودتر از همه آنهایی که کمابیش در پیروزی انقلاب مؤثر بودند، داشته باشیم و با آنها تعامل کنیم و بر اساس یک سلسله اصول و موازین بتوانیم به نظر واحدی برسیم و کار را جلو ببریم. به من فرمودند این فقط برای دوره گذار است و من در این شرایط طاقتفرسا زمانی طلایی را به تدوین مواضع حزب جمهوری اسلامی اختصاص دادهام. فرمودند بهزودی این مواضع نهایی میشود و بهمحض نهایی شدن مواضع و یک دوره آموزش بلافاصله کنگره حزب را آموزش خواهیم داد و در آنجا صادقانه و صریح از همه کسانیکه کاندیدای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی میشوند، خواهش خواهیم کرد فقط آنهایی که در این چهارچوب نظام باورها هستند بمانند. اگر کسانی هم به هر دلیلی قبول نداشتند و ماندند، ما سازوکارهایی را در نظام تشکیلاتی طراحی میکنیم تا این برملا شود و از آنها تقاضا خواهیم کرد به مجموعهای بپیوندند که با نظام باورها و ترجیهات آنها سازگاری بیشتری داشته باشد.
نوع کنش بهشتی در حزب جمهوری اسلامی
ایرناپلاس: پس رویکرد آقای بهشتی بیشتر تاکتیکی بود؟
مومنی: تصور آقای بهشتی این بود که وقتی حزب اعلام موجودیت میکند، حداکثر چند هزار نفر به آن میپیوندند و بهخوبی میتوان این مجموعه را سامان داد. شدت اعتماد فراگیری که در بین مردم نسبت به روحانیان و بهطور اخص نسبت به آن مجموعهای که مورد عنایت ویژه امام بودند، ما را با پدیدهای غافلگیرکننده از نظر گستره مراجعات و اعتماد روبهرو کرد. ماجرا در نظر شهید بهشتی قرار بود این فرآیند را طی کند و به استقرار و ثبات تشکیلاتی برسد که مبتنی بر نظم نظری و تحلیلی مشخص است. ولی اینکه چرا بعد از شهادت ایشان بخش بزرگی از دستاوردها یا تداوم پیدا نکرد یا به ضد خود تبدیل شد؛ این بحث فرصت مستوفایی را میطلبد.
من میخواهم بگویم ایشان با وقوف روش شناختی خود روی این مسئله عنایت داشتند. بعد از شهادت آیتالله مطهری من و برخی از دوستان از جمله شهید حسن اجارهدار برای عرض تسلیت نزد ایشان رفتیم. آقای بهشتی به ما گفتند شهادت آقای مطهری ضربه بسیار سهمگینی بود و من از خداوند ۱۰ سال زمان خواستم تا نظمی اقتصادی و اجتماعی بهوجود بیاوریم تا در آن، این نظام قائم به شخص نباشد و اینطور نباشد که با زدن یک ضربه کاری و حذف تروریستی فردی مؤثر، ما اینهمه تحت فشار قرار بگیریم. بنابراین برنامه ایشان اینگونه بود و تعبیر ایشان اینطور بود که ما ۱۰ سال برای این کار زمان لازم داریم. برای اینکه ببینیم ایشان چقدر صورتبندی نظری این مسئله را عالمانه طراحی کرده بودند، باید به مجموعه آثار ایشان مراجعه کنیم. متأسفانه این مجال اینجا ایجاد نشد تا در مورد صلاحیتهای فکری منحصربهفرد ایشان برای ارائه یک صورتبندی مبتنی بر اسلام و متناسب با اقتضائات زمانه برای شما صحبت کنم. من واقعاً بر این باور هستم که بزرگترین خطای راهبردی جمهوری اسلامی بعد از شهادت آقای بهشتی این است که وجه اندیشهای شهید بهشتی را کنار گذاشتند.
ولایت فقیه، ولایت خردجمعی است
من فکر میکنم آن اغتشاش معرفتی در غیاب یک عزم اندیشهای روشمند ما را این قدر دچار تناقض کرده است. آنچه میفرمایید بحرانساز شده است، اتفاقاً در حیطه کاری من است، بهویژه در بحثهای اقتصادی. من تا به حال چند مقاله در این زمینه منتشر کردهام و انشاءالله اگر خداوند توفیق دهد، بعداً کتابهایی را در این زمینه منتشر خواهم کرد که موضوع آن این است. آنچه بعد از شهادت دکتر بهشتی بر سر جمهوری اسلامی آمد، آیا محصول عمل به رهنمودهای ایشان بود یا محصول عدول از آنها. ولایت فقیه را مطرح کردید. کاش درباره کتاب درخشانی از ایشان تحت عنوان «ولایت رهبری و روحانیت در اسلام» گفتوگوهای اجتماعی جدی صورت گیرد. ایشان آنجا تصریح میکنند که از دیدگاه اسلامی، بر اساس برداشتهای آقای بهشتی، ولایت فقیه ولایت خردجمعی است و جزییاتی دارد که باید در جای خود از آنها صحبت کرد. بهویژه در حیطه مسائل اقتصادی این موضوع را تصادفی نگیرید.
در کل دوره مسئولیت مهندس موسوی که پایبندی عملی بیشتری به قانون اساسی وجود داشت، به گواه سند پیوست شماره یک برنامه اول توسعه درحالیکه شاخص دخالت کلی دولت در اقتصاد در سال ۱۳۵۶ میزان ۶۳% بود، ولی در سال ۱۳۶۷ با عبور از یک اقتصاد جنگی هشتساله شاخص کلی مداخله دولت در اقتصاد به ۴۰% رسید. من در مقالهای در دفاع از اصول اقتصادی قانون اساسی توضیح دادم که آقای بهشتی و همکارانشان چگونه توانستند سه گروه دانایی را بهصورت منسجم و نظاموار در یک قالب نهادی دربیاورند: دانش عمیق درباره آخرین دستاوردهای نظری توسعه در زمان تدوین قانون اساسی، دانش عمیق از اسلام بهصورتی که قابل عمل در ربع پایانی قرن بیستم باشد و دانشی بسیار عمیق از بایستههای تاریخی و نهادی اقتصادی و اجتماعی ایران.
ظاهر قانون اساسی در اصول اقتصادی خود میگوید دست بالا را دولت دارد. ولی وقتی به آن عمل کردند، سهم دولت کاهش پیدا کرد و سهم بخش خصوصی مولد افزایش پیدا کرد. در دوره تعدیل ساختاری از همه ابزارهای شناخته شده برای کوچکسازی دولت استفاده کردند و در بعضی از سالها، طی ۳۰ ساله گذشته شاخص مداخله دولت در اقتصاد از مرز دو برابر مداخلههای دولت در اقتصاد در دوره جنگ بالاتر رفت و مسئله حیاتیتر این است که بخش اعظم مداخلههای کنونی دولت در اقتصاد، مداخلههای تصدیگرانه است و بخش اعظم آن مضمون غیرتوسعهای دارد.
تعارض بهشتی و بنیصدر
ایرناپلاس: بعد از دوره ریاست جمهوری بنیصدر، نوع اختلاف مواضعی که آقای بنیصدر و آقای بهشتی داشتند، بیشتر علنی میشد و اختلافات آشکارتر شد. یکی از این مصادیق، سخنرانی معروف بنیصدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ بود. در آن جلسه عملاً نقطه هدف بنیصدر، آقای بهشتی بود. اعضای نهضت آزادی نیز در آن جلسه حضور دارند. موضع خود شما نسبت به آن سخنرانی چه بود؟ نگاه شما و نگاه آقای بنیصدر نسبت به آقای بهشتی در آن زمان چقدر هم راستا بود؟ نهضت در این مرحله چه اشتراکاتی با بنیصدر داشت؟
توسلی: همانطور که قبلاً عرض کردم، در دوره دولت موقت، هم احزاب چپ و هم اشخاصی چون بنیصدر و هم حزب جمهوری اسلامی بهدنبال قدرت بودند. به همین دلیل خود و ارگانهای خودشان تماماً با دولت موقت تقابل داشتند. اما زمانی که آقای بنیصدر در انتخابات با ۱۱ میلیون رأی پیروز شدند، نگاه دوستان ما در نهضت آزادی نسبت به ایشان دیگر واکنشی نبود، و به عملکرد گذشته ایشان نگاه نمیشد. بلکه ایشان را منتخب ملت ایران میدیدند که مدیریت کشور را در جایگاه ریاست جمهوری بر عهده دارد. آقای مهندس بازرگان نیز در بسیاری از صحبتهای خود به این نکته اشاره میکنند و حتی در آخرین مرحله که عدم کفایت ایشان در مجلس مطرح میشود، باز به همین مسائل تأکید میکنند و بهدنبال قانون هستند و میگویند باید قانون را اجرا کنید. ایشان باید بیاید و از خود دفاع کند.
در تاریخ ۱۴ اسفند ما در اصفهان برنامه داشتیم و آقای دکتر سحابی در تهران بودند. آقای مهندس بازرگان در یکی از مساجد اصفهان سخنرانی داشتند و خود من هم در اصفهان بودم. ولی در جریان جزییات قرار گرفتیم. سخنرانی بنیصدر در حقیقت واکنش بر اقداماتی بود که حزب جمهوری اسلامی در تقابل با بنیصدر داشت. یعنی آن رفتاری که با دولت موقت داشتند، با بنیصدر نیز داشتند. مصداق آن، نامه دکتر بهشتی در ۲۲ اسفند همان سال برای آیتالله خمینی است. آن نامه سندی تاریخی است و خلاصه آن چنین است: دو نگاه در جامعه ما وجود دارد، یک نگاه که ما میگوییم و در نامه توضیح میدهند و تلویحاً میگویند که روحانیت باید حاکم شود و نگاه کسانی که نگاه مهندس بازرگان و بنیصدر را دارند و به دنبال قانون و حاکمیت ملی هستند.
مرحوم دکتر بهشتی آنطور که من به حافظه سپردهام تصریح میکنند و میگویند: اگر شما آن نگاه را تأیید میکنید اجازه دهید ما تقابلی نداشته باشیم و به حوزه برویم و دنبال کار طلبگی خود را بگیریم. این نامه تاریخی و مهم است و پیامد آن این است که برخوردهای آیتالله خمینی و بنیصدر شروع میشود. نمیخواهم وارد مشکلات مدیریتی جنگ شوم. گام به گام برخوردها ادامه پیدا میکند تا رویدادهای خرداد ۶۰ و تقابلهای بهوجود آمده در آن زمانها.
ادامه دارد…
گفتوگو از سید عمادالدین محمودی