علینقی عالیخانی فوت شد. این خبر حداقل برای اهالی اقتصاد تأمل برانگیز بود و باعث شد دوباره نگرشهای متفاوت درباره دهه ۱۳۴۰ شمسی مطرح شود؛ دههای که بسیاری آن را بهواسطه نرخ رشد اقتصادی بالا و تورم پایین و البته شکلگیری بسیاری از صنایع متعلق به بخش خصوصی، دهه طلایی اقتصاد ایران میدانند.
اما عالیخانی که بود؟ وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تحلیلگر اقتصادی بود و علاوه بر داشتن سابقه همکاری با شرکت نفت، در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران نیز مشاور بود. وی همچنین بهمدت دو سال رئیس دانشگاه تهران بود. اما اغلب وی را نه با این سمتها که با عنوان وزیر اقتصاد دهه ۱۳۴۰ شمسی میشناسند. وی از سال ۱۳۴۱ به مدت ۶ سال و نیم این پست را در اختیار داشت.
ایرناپلاس برای بررسی کارنامه عالیخانی با امیرحسین خالقی، کارشناس حوزه سیاستگذاری عمومی و پژوهشگر توسعه در گفتوگو کرده است.
خالقی در این باره میگوید: چیزی که اکنون درباره ارزیابی دهه ۱۳۴۰ شمسی گفته میشود، با عنایت به آمار چشمگیری که رخ داد و رشد اقتصادی دو رقمی و نرخ تورم کمتر از دو درصد بود، قدری بهسمت تحسین بیش از حد آقای عالیخانی رفته است. در توانمدی ایشان و تیمی که همراهش بود، یعنی آقای صفیاصفیا در سازمان برنامه و بودجه و آقای سمیعی بانک مرکزی شکی نیست. این سه نفر ارتباط خوبی با هم داشتند و آن رشد چشمگیر را رقم زدند، اما لازم است جنبههای دیگری هم از موضوع بازگو شود.
وی اینطور ادامه میدهد: در سال ۱۳۳۹ زمانی که دکتر علی امینی سر کار آمد، بحرانی داشتیم که بهزعم عالیخانی کوچک بود، ولی در عین حال در آن دوران پر سروصدا بود. به این معنی که بانک جهانی انگار داشت به یک کشور ورشکسته کمک میکرد. سعی کردند سیاستهای ریاضتی خیلی جدی را اجرایی کنند که رکود نیز از پیامدهای آن بود.
خالقی میافزاید: همچنین در سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ یک اتفاق بزرگ در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران میافتد و اصلاحات ارضی اجرایی میشود. با توجه به اوضاع اجتماعی و اینکه شاه بعد از سال ۱۳۳۲ میخواست تجدید آبرو کند و با بهبود وضعیت اقتصادی، تحکیم قدرت کند، عالیخانی وارد عرصه میشود.
اصلاحات ارضی، دخالت دولت در حق مالکیت مردم
وی تصریح میکند: در کنار تمام اقدامات خوبی که در این دوره انجام شد، این دوره با مداخله بهشدت نامناسب دولت در جامعه همراه شد. اصلاحات ارضی یعنی مداخله دولت در طبیعیترین حقی که افراد یک جامعه دارند، یعنی حق مالکیت. طبیعی است برای اینکه بتوانید پیامد چنین مداخلهای را جبران کنید، ناچار میشوید در حوزههای دیگر اقتصاد نیز ورود پیدا کنید. در ابتدای این روند، کشور عمدتاً غیرصنعتی، متکی به کشاورزی و در مراحل اولیه توسعه بود و البته نظر مثبت آمریکاییها را با خود داشت. عالیخانی نیز با چهار هدف محوری وارد کار شد.
این پژوهشگر توسعه در تشریح این چهار هدف میگوید: نخستین هدفش تقویت صنعت بود، زیرا به نظرش ایران، کشوری مبتنی بر کشاورزی بود. البته بعد از اصلاحات ارضی، بسیاری از کسانی که سرمایهگذار و مالک بودند، به سمت صنعت میآمدند. وی معتقد بود که کنار این صنعت، دولت باید نقش حمایتی خیلی جدی و مستمری داشته باشد. دومین هدفی که دنبال میکرد، رفع عدم تعادلی بود که در اقتصاد به چشم میخورد. به این مفهوم که در برخی حوزههای اقتصادی سرمایهگذاری بیشتری انجام شده، همچنین در برخی از مناطق جغرافیایی بیش از ظرفیتشان داشت کار تحمیلی اقتصادی از سمت دولت انجام میگرفت. بهنظرش میآمد که برای کار اقتصادی، نوعی عدم توازن در جغرافیای ایران وجود دارد.
وی سومین هدفی را که عالیخانی دنبال میکرد مسئله اشتغال دانسته و اظهار میکند: به نظر عالیخانی فارغ از میزان درآمد کارگرها و کارمندان، صرف ایجاد شغل میتواند یک هدف خوب و جدی باشد. حتی اخیراً هم در مصاحبههایش میگفت که باید به کسبوکارهای خرد بیشتر پرداخت. مورد دیگری که هدف ایشان بود، نوعی کاهش وابستگی به نفت بود.
جراحی بیمار اقتصاد با کارد آشپزخانه
خالقی درباره سیاست اقتصادی و بازرگانی عالیخانی تصریح میکند: در کنار نتایج مثبت، قدری در شیوه عمل، منطق متفاوتی داشت. خودش به نقل از استاد فرانسویاش میگوید که در دنیای واقعی شما بهعنوان یک جراح باید با با کارد آشپزخانه و روی میز آشپزخانه جراحی کنید و اوضاع شبیه آنچه در تئوریهای اقتصادی گفته میشود، نیست. این جمله گویای عملکرد خود عالیخانی هم هست.
وی درباره رویکرد عالیخانی میافزاید: از یک سو حمایت جدی از صنایع داخلی را پیش میبرد؛ مثلاً در رابطه با کارخانههای سیمان پیشنهاد تشکیل کارتل داد که در علم اقتصاد متعارف، خیلی پذیرفته شده نیست. از سوی دیگر برای کاهش تعرفهها و در حوزه صادرات و واردات خیلی مدرن و با رویکرد زاد عمل میکند.
آزاد عمل میکرد. در خاطرات خود میگوید خوب است گوشت دامی را که در ایران تولید میشود، با قیمت خیلی بالاتر صادر کنیم و با پولی که به دست میآید، گوشت ارزانتری را برای مصرف داخلی وارد کنیم. این موضوع با توجه به زمینه و زمانه آن دوران، برای خیلی پذیرفته نبوده است.
وزیر اقتصاد بودن در یک فضای سوسیالیستی
این پژوهشگر توسعه یادآوری میکند: یکی از مهمترین افراد سیاسی غالب در آن زمان، هویدا بود. البته عالیخانی غیر از او کار با اسدالله علم و حسنعلی منصور را نیز بهعنوان نخستوزیر تجربه کرد. در هفت سالی که بر مسند بود، با یک فضای خیلی سوسیالیستی و دولتگرا مواجه بود. افزون بر این، شاه نیز دانش اقتصادی زیادی نداشت و نقش اساسی را برای دولت قائل بود. علتش هم این بود که تصور میکرد ممکن است بخش خصوصی سواستفاده کند و اساساً از نظرش فضای سیاسی ایران میطلبید که دولت نقش پررنگی داشته باشد. در نتیجه عالیخانی در فضای پیچیدهای فعالیت میکرد.
خالقی در پاسخ به اینکه آیا عالیخانی، سمیعی و صفیاصفیا موفق شدند جلوی تصدیگری محمدرضا پهلوی را در اقتصاد بگیرند، میگوید: خیر، مطلقاً نتوانستند این کار را انجام دهند و اساساً به دنبال چنین چیزی هم نبودند. عارضه جانبی کارشان به وجود آمدن یک بخش خصوصی، به زعم برخی وابسته، بود. با توجه به الگویی که آن دوران وجود داشت و اتحاد جماهیر شوروی در شمال ایران یک قدرت مسلط به حساب میآمد و اندیشههای سوسیالیستی، چپ و توده در بین مردم قوی بود، اساساً خیلی دفاع از غیردولتی بودن، اقبالی پیدا نمیکرد و افراد سیاسی هم تصوری از آن نداشتند.
وی در همین مورد اضافه میکند: یک نوع توسعه آمرانه با نقش مستقیم دولت وجود داشت که البته طبیعتاً در این موارد فساد هم به چشم میخورد. این رویکرد بعد از دولت کندی در آمریکا دنبال میشد. هدف این رویکرد نیز این بود که پیشرفت اساسی در کشورهایی که در معرض خطر کمونیست هستند، اتفاق بیفتد که مهمترینشان هم ایران بود. هدف این بود که محبوبیت اندیشههای کمونیستی در بین جوانان این جوامع کمتر شود.
عالیخانی را شخصیتی امنیتی بدانیم؟
خالقی درباره ارتباط عالیخانی با ساواک میگوید: عالیخانی صرفاً دو سال در دفتر مطالعات اقتصادی اداره اطلاعات خارجی ساواک کار کرد. مطلقاً زمان تیمور بختیار نقش سیاسی و امنیتی جدی نداشته است. اینکه افراد در فضای سیاسی یک سری ملاحظات داشته باشند، طبیعی است. وزیر اقتصاد، بیش و پیش از اینکه فعال و کنشگر اقتصادی باشد، یک عامل سیاسی است و ملاحظاتی را در نظر میگیرد. خودش میگوید کمتر از امثال هویدا سیاسی بودم؛ زیرا تصورم این بود که تمام ایران اعم از شهرها و روستاها را باید مورد توجه قرار دهیم، اما هویدا میگفت من پیش از هر چه نخستوزیر شهرهای بزرگم. زیرا اگر شلوغی اتفاق بیفتد، آآدر این شهرها خواهد بود.
کارشناس حوزه سیاستگذاری عمومی اظهار میکند: عالیخانی کمتر فردی امنیتی تلقی میشود، اما کارهایی که انجام داد، شائبه سیاسی بودنش را پررنگ میکند. از جمله اینکه ویراستار خاطرات علم بود که انتقادات زیادی را در بین بسیاری از هواداران سلطنت را در خارج از کشور ایجاد کرد. در خاطرات پرویز ثابتی گفته شده که شاه برای جلوگیری از تأسیس کارخانههای سیمان در کشور به نظرش میآمد که عالیخانی خیانتی انجام داده است. همچنین در اسناد ساواک مواردی از دریافت پول و رشوه نزدیک به یک میلیون و ۵۰۰ هزار ریال در ماه از شرکت جیپ و همچنین در رابطه با لیلاند و فولکس واگن وجود دارد.
خالقی معتقد است: قضیه امنیتی بودن عالیخانی را حداقل در روش و منش اقتصادی که وی دنبال میکرد، کمتر میتوان مشاهده کرد. البته نمیشود انکار کرد که وی در یک فضای سیاسی خیلی خطیری فعالیت میکرد و ملاحظات سیاسی داشت.
عالیخانی نه سیاه بود، نه سفید
وی در پاسخ به اینکه آیا عالیخانی در دوره اشتباهی قرار گرفته بود، میگوید: عالیخانی آدم متوسطی بود، خدماتی کرد و دیدگاههای خاص خود را داشت. در جایی که دولت باید تصمیمات بزرگ بگیرد، هر آدمی حتماً خطاهایی دارد. نه میشود عالیخانی را تقدیس نمود و نه میتوان یکسره او را نقد کرد. وقتی زندگی ایشان را میخوانیم، بهنظر میآید وجه تکنوکراتیک ایشان خیلی پررنگتر است. عالیخانی را بیش از یک چهره سیاسی، یک چهره تکنوکرات میدانیم؛ البته با تمام ملاحظاتی که دولت در آن زمان برای ایجاد یک ایران قدرتمند برای خود قائل بود.
خالقی اظهار میکند: عالیخانی معتقد بود که فعالیتش مطلوب بوده است. ارقام نیز تا اندازه زیادی این را ثابت میکند. اما بعد از انفجار نفتی سال ۱۳۵۳ همه چیز عوض شد. بعد از این اتفاق با عنایت به اینکه شاه بیمار حس میکرد وقت زیادی برای ساختن کشور ندارد، تمام آنچه چنین افرادی کاشته بودند، از بین رفت و بسترسازی حداقلی این افراد، اثر خود را از دست داد.
دوری از روزهای اشتباهات بزرگ
این پژوهشگر توسعه یادآوری میکند: عالیخانی سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ در وزارت اقتصاد و بعد از آن بهمدت دو سال رئیس دانشگاه تهران بود. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی رخ میدهد، هیچ پست دولتی مشخصی نداشته است. وی به مدت هفت سال از عرصه سیاسی دور بوده و این دور بودن از دوران اشتباهات بزرگ که شاه و بسیاری از اطرافیانش انجام دادند، کمک میکند که عالیخانی چهره بهتری نسبت به سایر افراد همدوره خود داشته باشد.
وی در ادامه میافزاید: عالیخانی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۸ در ساواک بوده و در اتاق بازرگانی و شرکت نفت هم فعال بوده است. در مجموع، عالیخانی بهعنوان یک مورد درسآموز در دورهای جالب از نظر تاریخی ظهور میکند. ایدههای مشخصی داشته که بررسی آنها و اینکه در آن دوره زمانی خاص چقدر توانسته اثرگذار باشد، مهم است.
گفتوگو از حامد حیدری