این موضوع و اتفاقاتی که اخیراً در دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس رخ داده، در کنار مصاحبه فرهاد مجیدی و رفتارهای غیرحرفهای برخی از مسئولان این دو باشگاه بزرگ باعث شد به این باور برسیم که فوتبال ما همچنان با رسم و رسوم سنتی اداره میشود و هنوز حرفهای نشدهایم و...
معلم اخلاق بهجای مربی فوتبال!
در سالهای اولیهای که فوتبال کمکم داشت در ایران جا میافتاد، مربیای نبود، مدرک C وجود نداشت، مدرک B نداشتیم، مدرک E نبود و اصلاً دتمار کرامری وجود نداشت. کلاس مربیگری برگزار نمیشد که بازیکنان بعد از خاتمه دوران بازیگریشان به این کلاسها بروند. از این طرف مرحوم پرویز دهداری بود، پسرش «شاهین» پایش بهگونهای بود که اصلاً نمیتوانست درست راه برود. دلش میخواست همه «شاهین» باشند. جوانها را دوست داشت و بعد بهجایی رسید که شد معلم اخلاق بهجای مربی فوتبال!
واقعیتهای قشنگ
در زندگیاش دنبال یک واقعیتهای قشنگ میگشت و دلش میخواست بچهها همه دانشگاه بروند! اگر هم لیاقت دانشگاه رفتن را ندارند، به سازمان امور استخدامی بروند و مشغول به کار شوند و یک آب باریکهای داشته باشند تا بعد از پایان فوتبالشان سرگردان یک لقمه نان نباشند. غصه نداشته باشند. اینها اولینهای ما بودند. اما امروز بهجایی رسیدیم بهنام فوتبال نوین. امروز فوتبال یک شغل تخصصی است. هزاره سوم هستیم و اصل تخصص است. هر کسی تخصص هر رشتهای را نداشته باشد، اصلاً حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
اسیر همان سنتها
اما متأسفانه فوتبال ما اسیر همان سنتها، رسم و رسوم فرهنگ ۵۰ سال پیش است و مربیان ما باور ندارند بعد از گذراندن کلاسهای «سی»، «بی» و «ای» آسیا و حالا «پرو لایسنس» به قول خودشان حرفهای، آن را تخصصی فرا بگیرند، چون باید اطلاعاتشان زیاد باشد و بهروز باشند. مربیای که فرق تاندون و رباط را نمیداند، مربیای که از نظر اقتصادی سر در نمیآورد، بازیکنی را جذب میکند که در حد و اندازه تیم نیست و با دریافت پورسانت خود برایش یک رزومه میسازد و باعث به هم ریختگی اوضاع باشگاه میشود. باید نقش مربی در فوتبال ما بهجایی برسد تا بتوانیم علی دایی را داشته باشیم که آقای گل جهان است، علیرضا جهانبخش را بهعنوان آقای گل لیگ هلند داشته باشیم و...
اما واقعیت این است که ما یک مربی نداریم تا در سطح بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشیم، اما تا بخواهید مربیانی را داریم که اگر بخواهیم پروندهاش را بیرون بیاوریم باید آنها را از ورزش دور کنیم، تا کسی به ناحق نتواند جایگاهی برای خود دست و پا کند. سه نفر از آن مربیها که مشهور به زد و بند هستند، همچنان در فوتبال ما حضور دارند و به هیچ عنوان دستبردار آن نیستند! اینها به خودی خود یک باند هستند و آویزان این فوتبال. اگر قرار است حرفی گفته شود و درباره مربیان چیزی نوشته شود، باید صحبت از مربیان مظلوم بکنیم.
افلاطونهای فوتبال
مربیای مثل مرحوم علی داناییفرد مظلوم بود! مگر مرحوم پرویز دهداری چیزی برای خودش میخواست؟ هر چی بود، دنبال یک حقیقت میگشت، دنبال یک واقعیت و دنبال این بود که بچههای مردم عاقبت به خیر شوند. افلاطون پدر فلسفه است، پدر اخلاق دنیا محسوب میشود. داناییفردها و دهداریها افلاطونهای فوتبال ما بودند، عاشقهای فوتبال ما بودند. ما این همه ادعا داریم در آسیا برترین هستیم، رنکینگ اول این قارهایم، اما یک مربی مدرن نداریم!
متخصص امور نقل و انتقالات
البته مقایسه داناییفردها و دهداریها چندان هم درست نیست، زیرا آنها مال زمانهای گذشته هستند، چون در آن زمانها پولی وجود نداشت، دلی کار میکردند و حتی از جیبشان نیز خرج میکردند، اما حالا چه؟! سرآلکس فرگوسن که یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال جهان محسوب میشود، در دوران مربیگری خود با رئیس باشگاه مینشست تا درباره قیمت بازیکنانی که قصد داشت به خدمت بگیرد، چانه بزند و … باشگاه بزرگی مانند منچستر یونایتد به دنبال یک متخصص امور نقل و انتقالات میگردد، توجه کنید: متخصص!
بیشترین و بهترین بازدهی
باشگاه نامداری مثل رئال مادرید با آن همه سابقه درخشان و تجربه، ناگهان یک مربی را استخدام میکند که باعث نابودی تیم میشود (آنچه در این فصل برای این تیم رخ داد) آنهم با این همه متخصص! حالا توجه کنید که آنها با داشتن افراد متخصص گاهی دچار مشکل میشوند، حالا ببینید باشگاههای ما با نداشتن افراد متخصص در امور کارهایشان چه میکنند! استقلال و پرسپولیس بهخاطر نداشتن افراد متخصص با کلی بدهی این دست و آن دست میشوند. ما باید از کشورهایی که فوتبال صاحب سبک دارند، الگوبرداری کرده و یاد بگیریم بیشترین و بهترین بازدهی را داشته باشیم.
یک نوآوری
مربیانی مانند کارلوس کیروش، برانکو ایوانکوویچ و حتی وینفرد شفر آمدهاند، یک نوآوری را به فوتبال ما آوردهاند. آنها فوتبال دفاعی را بهگونهای نشان دادند که بتوانیم برنده هم باشیم. خیلی از تیمهای حاضر در لیگ ما دفاعی بازی میکنند و نتیجه هم میگیرند. اما یک موضوع خیلی قابل هضم نیست و آنهم این بوده که ما از حضور چنین مربیانی در سطح بینالمللی چقدر بهره بردیم؟ کلی هزینه کردیم بدون آنکه از آنها بخواهیم مربیانی را برای آینده تربیت کنند. این ضعف بزرگ سازمان فوتبال ماست که هرگز آیندهنگری نمیکنیم و هر روز بهجای پیشرفت، پسرفت داریم!
تجربهاندوزی
در تمام دنیا بازیکنی که فوتبالش به پایان میرسد، به دنبال یادگیری میرود و از پایه شروع به مربیگری میکند و با تجربهاندوزی وارد عرصه کارزار میشود. پپ گواردیولا یک شبه گواردیولا نشد. یورگن کلوپ یک شبه بهجایگاه کنونی خود نرسید و … اما بر عکس در ایران هرکدام از بازیکنان ما به پایان دوران بازیگری خود رسیدند، اولاً چیزی به نام بازی خداحافظی در شأن آنها برگزار نکردیم و از طرفی خود آنها نیز بدون توجه به تفکرات حرفهای فوتبال به مربیگری، آنهم نه دستیار، بلکه سرمربی روی آوردند و نتیجه آن میشود که ما نتوانیم یک مربی داشته باشیم تا بتوانیم در سطح بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشیم.
گزارش و تحلیل از مجید روانستان