تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۶

تهران- ایرناپلاس- امیر قلعه‌نوعی قبل از شروع دیدار با استقلال به سراغ نیمکت آبی‌ها رفت و برخورد گرمی با همه اعضا به جز فرهاد مجیدی داشت و مشخص شد که هم‌چنان اختلافات عمیقی بین این دو وجود دارد.

بعد از بازی مجیدی با انتشار یک استوری در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «تا کی می‌خواهید استقلال جام نیاره؟ فقط می‌خواهید با شما جام بیاره؟ هواداران عزیز! تا زمانی‌که آقایان بیرون استقلال باشن و سربازهاشون داخل باشگاه و مواجب بگیراشون روی سکوها باشن و تیشه به ریشه تیم بزنند، استقلال قهرمان نمی‌شود. تا بعد»

این حال و روز فوتبالمان است؛ هر روز دعوا، هر روز حاشیه. این همه فوتبال خوب روز دنیا پخش می‌شود، اما چند نفر از بازیکنان ما این بازی‌ها را می‌بینند و الگو می‌گیرند؟ مربیان‌ چطور؟! اسطوره! معلوم نیست چه کسی آن را برای اولین بار وارد فرهنگ ورزش کرد. مترادف اسطوره: افسانه، داستان و قصه است. متضادش: تاریخ می‌شود و برابر فارسی آن؛ افسانه، استوره و داستان. اما معنای واقعی آن چنین است: «آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه‌ای محض دارد» شاید این درست‌ترین باشد تا به هرکس اسطوره نگوییم!

**اسطوره یعنی افسانه

اما بیایید اسطوره را از یک نگاه دیگر آن را تحلیل کنیم؛ اسطوره واژه‌ای «معرب» است که از واژه یونانی «هیستوریا» به معنی «جستجو، آگاهی و داستان» گرفته شده و نجف دریابندری در کتاب افسانه اسطوره توضیح داده‌ که این واژه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و معادل فارسی دقیق‌تر برای لفظ «میتوس» و «میث» (شرح، خبر و قصه) در زبان‌های اروپایی، در فارسی «افسانه» می‌باشد، اما برخی نویسندگان دیگر مانند ژاله آموزگار و جلال ستاری همچنان واژه اسطوره را بسنده دانسته و به کار می‌برند.

**مجیدی یعنی حاشیه

معلوم نیست چرا طرفداران استقلال به فرهاد مجیدی لقب اسطوره را داده‌اند. اگر معنی واژه اسطوره را «افسانه» بدانیم معنی «افسانه» می‌شود: سرگذشت و حکایات گذشتگان! حکایت گذشته مجیدی هم با حواشی گره خورده است و هرگز نخواست یا نتوانست به‌عنوان یک بازیکن بزرگ مانع حاشیه‌ها تیم شود، بلکه همیشه خودش یکی از حاشیه‌سازترین‌های آبی‌ها بوده و شما می‌توانید با مرور بازی‌هایی که فرهاد مجیدی در آن حاشیه به‌وجود آورده و باعث ضربه خوردن استقلال نیز شده به این نکته برسید.

**اولین جنجال در شیراز

آبان ماه 1378 در بازی تیم‌های فجرسپاسی و استقلال، اولین جنجالی که فرهاد مجیدی نیز در آن ایفای نقش داشت، در شیراز رقم خورد. دیداری که پس از عقب افتادن دو بر یک استقلال از تیم میزبان با حاشیه‌سازی‌های احمد مومن‌زاده و فرهاد مجیدی به جنجال کشیده شده و ناتمام ماند. کمیته انضباطی پس از بازی، مجیدی و مومن‌زاده را به ترتیب، 10 و 6 جلسه محروم کرد. او پس از اعلام این رای، استقلال و ایران را به مقصد راپیدوین اتریش ترک کرد. در سال 1379 و پس از بازگشت از اتریش، مجیدی تنها در 6 بازی برای استقلال به میدان رفت و بعد از مدت کوتاهی با پیشنهاد الوصل راهی کشور امارات شد.

**جدایی مشکوک در نیم فصل

فرهاد مجیدی در بازگشت مجدد خود به استقلال بیشتر از گذشته در این تیم ماند و به همراه آبی‌ها جام حذفی فصل 87 - 1386 و لیگ برتر فصل 88–1387 را به‌دست آورد. او در پایان نیم فصل 91–1390 لیگ برتر در شرایطی که استقلال صدرنشین بود، با قراردادی چهارماهه راهی الغرافه قطر شد. این جدایی کمی مشکوک بود و پرویز مظلومی سرمربی وقت استقلال اعتقاد داشت جدایی مجیدی در نیم فصل باعث ناکامی استقلال در کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر در پایان این فصل شد.

**خداحافظی برای 81 روز!

مجیدی در روز 7 مهر 1391 با انتشار نامه‌ای، خداحافظی خود با دنیای فوتبال را اعلام کرد، اما 81 روز پس از خداحافظی از فوتبال، در بامداد 28 آذر 1391 با قراردادی 1 و نیم ساله بار دیگر پیراهن استقلال را بر تن کرد! اما در روز 7 آبان 1392 و در دقیقه 88 دیدار مقابل مس کرمان بعد از آن‌که جای خود را به علیرضا ‌واحدی‌نیکبخت داد، با درآوردن پیراهن خود و بوسیدن چهار گوشه‌ زمین ورزشگاه آزادی، بدون توجه به برگزاری بازی تیمش و در حالی‌که استقلال یک بر صفر عقب بود، از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.

**بدون تغییر

با توجه به این چند موردی که به آن اشاره داشتم و خیلی موضوعات دیگر مانند کتاب خواندن در زمان نیمکت‌نشینی دوران مربیگری قلعه‌نوعی در استقلال یا آن رفتاری را که به همراه مجتبی جباری در بازی با تراکتورسازی که مربی آن قلعه‌نوعی بود، در تبریز انجام دادید و ... هیچ‌گاه نشانی از اسطوره بودن یا به‌عنوان بازیکنی که الگوی اخلاقی لقب بگیرید در شما ندیدم. زیرا همیشه نسبت به مربیان خود بی‌احترامی کردید و آخرین نمونه آن همین استوری که در صفحه اینستاگرام خود گذاشته‌اید، همه و همه بیانگر این است که فرهاد مجیدی تغییری نکرده و نمی‌تواند بدون جنجال زندگی کند.

**کاریزمای فوتبالی

باید به یک نکته اشاره کنم و آن این است: اکنون وارد دنیای مربیگری شده‌ای و روزی به‌عنوان سرمربی مشغول به کار خواهی شد. تلاش کن کاریزماتیک باشی یا کاریزمای فوتبالی داشته باشی. اما، کاریزماتیک یا کاریزما چیست؟ به شخصی که خصوصیات اخلاقی و رفتاری قابل تأثیری بر دیگران دارد «کاریزماتیک» می‌گویند. هم‌چنین به رفتاری که انجام می‌دهد و جذبه ایجاد می‌کند، کاریزما گفته می‌شود. حالا این موضوع چه ربطی به فوتبال دارد؟! این‌جا واژه‌ها برای ما کاری انجام نمی‌دهند، بلکه ما را هدایت می‌کنند تا به آنچه می‌خواهیم، برسیم.

**ستارگان دنیای فوتبال

در واقع هدایت‌گر ذهنی ما به سمت آنچه می‌خواهیم باشیم،‌ هستند. فوتبالیست و مربی که می‌خواهد الگو و تأثیرگذار باشد، در جامعه رهبر و هدایت‌گر معرفی می‌شود. اگر به شخصیتی کاریزماتیک رسیده‌ایم، واقف بر این موضوع باشیم که وظیفه‌ای خطیر از سمت جامعه بر عهده ما گذاشته شده است. اصلاً‌ چه اصراری به دانستن کاریزمای فوتبالی وجود دارد که ما باید در باره آن بدانیم. در دوران‌های مختلف افراد گوناگونی را دیده‌ایم و می‌شناسیم که فوتبال به نام آن‌ها گره خورده است. در عصر حاضر صحبت از لئو مسی یا کریس رونالدو است. در دهه گذشته بازیکنانی نظیر زیدان و رونالدوی اورجینال را می‌توان مثال زد و کمی هم گذشته‌تر افرادی مثل ماتیوس،‌ مارادونا، پله، بکن‌باوئر،‌ کرایوف و چارلتون سر زبان‌ها بودند.

**الگوهای خوب

البته از مربیان هم غافل نخواهیم ماند؛ فرگوسن، زاگالو، اسکولاری، لیپی، تراپاتونی و ... که بخواهیم اسمشان را بنویسم کم نیستند. این قبیل افراد زمان‌ها را با خود همراه کرده‌اند و وقتی نامشان را به یاد می‌آوریم، خاطره‌بازی‌ها، مصاحبه‌ها و افتخاراتشان جلوی چشمان ما می‌آید. افرادی که همواره اسطوره بوده‌اند و خیلی‌ها سعی کرده‌اند همانند آن‌ها شوند. جالب این‌که هر کسی سعی در شبیه شدن به آن‌ها داشت، به موفقیت خاصی نرسید. نتیجه‌ای که می‌شود برداشت کرد این است که همواره افرادی با قدرت رهبری بالا مطمئناً به‌عنوان الگوهای خوبی می‌توانند باشند، ولی همانند آن‌ها شدن کاری بس بیهوده است. آیا فوتبال هم به رهبران کاریزماتیک احتیاج دارد؟

**نامی از بیلاردو نیست!

چند وقت پیش مقاله‌ای راجع به رهبران کاریزماتیک جهان می‌خواندم، به افراد مختلفی که در دوره‌های مختلف بر دنیا تأثیر فراوانی گذاشته‌ بودند، اشاره شد. افرادی مثل نلسون ماندلا، آدولف هیتلر، مادر ترزا، مهاتما گاندی و ... که در جهان اسم و رسمی برای خودشان دارند. هر کدام هم برای خودشان دارای افکار و عقایدی خاص ولی در وجه‌ها خاصی مشترک بودند. در حین خواندن این مقاله به این موضوع رسیدم که آیا فوتبال هم به افراد کاریزماتیک احتیاج داشته یا دارد؟ نام‌های فراوانی به یاد آوردم که در دوران خود تأثیر بسیار زیادی بر تاریخ کشورشان و بلکه جهان گذاشته‌اند. شاید معروف‌ترین فرد، دیه‌گو مارادونایی باشد که جام جهانی 1986 را به نام او نوشتند. آنجایی ‌که دکتر کارلوس بیلاردو سرمربی آرژانتین، تمام تاکتیک تیم را بر اساس او و خلاقیتش برنامه‌ریزی کرد و در نهایت آرژانتین قهرمان آن جام شد، ولی اثری از بیلاردو در خاطرات نیست.

**آگاه باش!

مرد دیگری که فوتبال دنیا به او وام‌دار است، کسی نیست جز رینوس میشل هلندی. کسی‌که کمترین جام‌های ممکن را گرفت، اما حاضر نشد زیبایی فوتبال را فدای نتیجه گرفتن کند. رینوس میشل، فردی که بهترین مربی قرن بیستم جهان معرفی شد. اکنون که تیم‌های زیادی از سیستم «تیکی ‌تاکا» استفاده می‌کنند و شاید برخی آن را مدیون پپ گواردیولا بدانند، اما خود گواردیولا آن را مدیون یوهان کرایوف و کرایوف هم تمام آنچه را که بلد بود، در مکتب رینوس میشل آموخته و تلاش کرد تا آن را گسترش دهد. پس بنابراین فرهاد مجیدی هم هر چه آموخته از مربیان خود است و هر رفتاری را بروز دهد در آینده آن را به بازیکنان خود انتقال خواهد داد. هیچ‌کس از مورینیو به نیکی یاد نمی‌کند، اما همه گواردیولا را به خاطر کاریزمای فوتبالی‌اش دوست دارند. آگاه باش! هر رفتاری را در قبال مربیان خود انجام داده‌ای، در آینده نتیجه آن را خواهی دید.

یادداشت از مجید روان‌ستان