شریعتی: سرمایه اجتماعی اصلاحات نه تنها کم نشده، افزایش هم یافته است

تهران- ایرناپلاس- یک عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره ایده انحلال شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به دلیل عدم کارکرد آن بعد از حواشی انتخابات مجلس یازدهم می‌گوید: از ابتدا بنا بود شورا موقت باشد و حداکثر تا انتخابات مجلس یازدهم فعالیت کند و بعدازآن درباره ساختار و شکل‌گیری آن بازنگری شود.

به گفته سعید شریعتی، با توجه به پایان انتخابات مجلس یازدهم، مأموریت این دوره از شورای عالی به سر آمده است؛ لذا باید با توجه به تجربیات، نقایص و دستاوردهای این دوره، برای ادامه حرکت جبهه‌ای اصلاح‌طلبان، راهکار جدیدی اندیشید. 

اخیرا عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان گفته است: «به نظر من انتقادی به شورای عالی سیاست‌گذاری وارد بوده و نوع عملکرد آن در گذشته در جبهه اصلاحات مسئله‌ساز شده است. اما با توجه به انتخابات اخیر که عملا شورای سیاست‌گذاری به دو دسته کاملا مغایر هم در تصمیم‌گیری کلان تقسیم شد، معتقدم که از حالا به بعد عملا شورای عالی سیاست‌گذاری هیچ کارکردی ندارد». وی در ادامه این مصاحبه تأکید کرده است «‌اصلاح طلبانی از جنس آقای کمالی و کواکبیان و کرباسچی که من اسمشان را شکاف اصلاحات گذاشتم، دیگر نمی‌توانند با احزاب جامعه‌محوری مثل توسعه و اتحاد عملا مواضع همسو داشته باشند زیرا واقعیت‌های جامعه ایران نسبت به سال‌های قبل خیلی تغییر کرده است. فلذا به نظر من این موضع دوگانه در انتخابات دو اسفند فرصت طلایی برای انحلال شورای سیاست‌گذاری و شکل گیری یک نهاد قابل دفاع‌تر است.»

البته انتقاد از سازوکار شورای عالی سیاست‌گذاری و ناتوانی آن در حفظ فعالیت جبهه‌ای و ضرورت بازنگری در جریان اصلاحات و بازسازی آن، پیش از انتخابات اخیر مجلس نیز توسط فعالان حزبی این جریان و حتی طرفدارانشان مطرح شده بود. در همین راستا ایرناپلاس گفت‌وگویی با سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت داشته که مشروح آن در ادامه آمده‌است.

بنا بود شورای عالی سیاست‌گذاری موقت باشد

نظر شما درباره ایده برخی از چهره‌های جریان اصلاحات مبنی بر تغییر سازوکار یا حتی انحلال شورای عالی سیاست‌گذاری چیست؟

موجودیت حرکت جبهه‌ای اصلاح‌طلبان، ضرورتی انکار ناشدنی است. تا زمانی که مسئله دموکراسی‌خواهی در ایران وجود دارد، اصلاحات به‌عنوان یک جریان دموکراسی‌خواه کماکان در عرصه سیاست ایران طرفدار و موضوعیت خواهد داشت. ازاین‌رو، هر فردی که خود را اصلاح‌طلب به معنای دموکراسی‌خواه می‌داند، ناگزیر است نیروهایش را تجمیع کند. به این معنا که حرکت جبهه‌ای یا ائتلاف حداکثری نیروهای دموکراسی خواه را شکل دهد؛ این ائتلاف، جبهه اصلاح‌طلبان است و می‌تواند هر عنوانی، ازجمله شورای هماهنگی یا شورای عالی سیاست‌گذاری داشته باشد.

ذات حرکت جبهه‌ای با اهداف حداقلی و ائتلاف حداکثری در راستای عمق بخشیدن به دموکراسی در ایران محقق می‌شود؛ این ضرورت اصلاح‌طلبی در جامعه امروز ایران است. اگر اصلاح‌طلبی را برابر با دموکراسی‌خواهی و مخرج مشترک آن بدانیم، ضرورت تحقق آن حرکت جبهه‌ای است. اگر بخواهیم درباره عیار و شکل این جبهه صحبت کنیم، پدیده‌ای است که چهره‌های اصلاح‌طلب باید بر سر آن گفت‌وگو و بهترین راه‌حل را پیدا کنند. اگر بخواهیم درباره شورای عالی سیاست‌گذاری، سازوکار انتخاباتی اصلاح‌طلبان که نهایتاً در انتخابات اخیر مجلس هم شرکت نکرد و مسئولیت آن‌هم بر عهده آقای عارف است، صحبت کنیم؛ باید بگویم از ابتدا گفته شد این شورا موقت است و حداکثر تا انتخابات مجلس یازدهم فعالیت دارد و بعدازآن درباره ساختار و شکل‌گیری آن بازنگری شود. به نظر من با توجه به پایان انتخابات مجلس یازدهم، مأموریت این دوره از شورای عالی اصلاح‌طلبان به سر آمده است؛ لذا باید با توجه به تجربیات، نقایص و دستاوردهای این دوره، برای ادامه حرکت جبهه‌ای اصلاح‌طلبان، راهکار جدیدی اندیشید.

بازگشت به ساختار حقوقی قدرت، مسئله اصلی اصلاح‌طلبان نیست

بسیاری از اصلاح‌طلبان بر این باورند که سازوکار نظارت استصوابی شورای نگهبان فرصت حضور در انتخابات مجلس را از آن‌ها سلب کرده است؛ در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان برای بازگشت به عرصه قدرت حاکمیتی چه باید بکنند؟

تصور شما از قدرت، ساختار حقوقی قدرت است؛ اما در ساختار سیاسی ایران آنچه کارکرد دارد، قدرت حقیقی است. به نظر من اصلاح‌طلبان در جامعه سیاسی ایران قدرت فائقه دارند. یعنی توان و امکان تحمیل نگرش و باور خود را که برگرفته از مطالبات حداکثری جامعه ایران است، به ساختارها دارند؛ حتی اگر درون آن ساختارها نباشند. لذا تصور من این است که بازگشت اصلاح‌طلبان به ساختار حقوقی قدرت، مسئله اصلی ما نیست؛ مسئله اصلی ما تجمیع قدرت حقیقی اصلاح‌طلبان در جامعه سیاسی و پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان در جامعه است. در کلان‌شهرها، چیزی قریب به ۷۵درصد مردم به دلیل عدم رضایت از وضع موجود حاضر به مشارکت در انتخابات نشدند؛ یعنی تغییرات سازنده را نیز باور ندارند. به‌هرحال این بخشی از قدرت موجود است که اصلاح‌طلبان در کنار آن قرار دارند و دیر یا زود این قدرت موجود، خواست خود را به ساختار حقوقی قدرت تحمیل خواهد کرد.

اصلاح‌طلبان چهار سال در مجلس حضور داشتند و مهم‌ترین حامیان دولت فعلی در زمان انتخابات بودند.

نه. اصلاح‌طلبان چهار سال اکثریت مجلس را در اختیار نداشتند و این پیش‌فرض غلطی است که مجلس دهم را مجلس اصلاح‌طلبانه بدانیم. هرچند اصلاح‌طلبان ۳۰ کرسی تهران را بردند اما مجلس متشکل از سه فراکسیون بود.

 به‌هرحال فراکسیون امید حدود ۱۰۵ عضو داشت.

در بهترین حالت و در صورت هم‌پیمانی و اتحاد، این فراکسیون ۱۰۵ یا ۱۰۷ عضو داشت. به چنین مجلسی نمی‌توان گفت مجلس اصلاح‌طلبان؛اتفاقاً ترکیب مجلس اصولگرا بود. البته که اصلاح‌طلبان ترکیب قدرتمندی در مجلس دهم داشتند و آن‌هم ناشی از تدبیری بود که در سال ۹۴ صورت گرفت اما این به معنای حضور اکثریتی اصلاح‌طلبان در آن نیست؛ مجلس اصلاح‌طلبان چیزی شبیه مجلس ششم است که ۲۰۰ نماینده از این جریان در آن حضور داشتند. فارغ از عیار و کیفیت اصلاح‌طلبانی که در مجلس دهم حضور داشتند، آن‌ها حتی عدد کافی هم نداشتند؛ در برخی موارد برای انجام استیضاح نیازمند ائتلاف با اصولگرایان همراه و معتدل می‌شدند.

یعنی اصلاح‌طلبان مجلس باید از خواست و مطالبه‌شان کوتاه می‌آمدند، البته به این معنا نیست که اصلاح‌طلبان شکست خوردند بلکه آنها در حد توانشان در مجلس دهم فعالیت کردند و دستشان هم درد نکند.

اصلاح‌طلبان مجلس عدد کافی برای استیضاح هم نداشتند اما این شکست ما نیست

سؤال من ناتمام ماند؛ آیا می‌پذیرید اصلاح‌طلبان به‌عنوان بخشی از مجلس و حامی دولت در نارضایتی‌های چند سال اخیر دخیل بوده‌اند؟

توجه داشته باشید، امروز از رهبری تا  رضا پهلوی به‌عنوان شاخص براندازان جمهوری اسلامی ناراضی‌اند. شما یک نفر را پیدا کنید که از وضع کنونی رضایت داشته باشد؛ از طرف دیگر، کسی را پیدا کنید که در ایجاد این وضعیت سهیم نباشد. تک‌تک آحاد جامعه که دستمالشان را آلوده می‌کنند و بر زمین می‌اندازند تا مسئولان عالی‌رتبه کشور در این وضعیت سهیم‌اند. هر فرد و گروهی باید سهمش را مشخص کند؛ اصلاح‌طلبان نیز در این وضعیت سهیم‌اند.

ایده مطالبه حداقلی و ائتلاف حداکثری که در میان صحبت‌هایتان به آن اشاره کردید، در حقیقت همان چیزی است که اصلاح‌طلبان سال‌ها آن را دنبال کرده‌اند و به وضع فعلی منجر شده است. به نظر شما این ایده در آینده هم کارساز خواهد بود؟

بله. این ایده به سرانجام رسیده است.

تغییرخواهی مسالمت آمیز در جامعه افزایش یافته؛ پس سرمایه اجتماعی اصلاحات بیشتر شده است

اگر به نتیجه رسیده است؛ چرا اکثریت طرفداران و چهره‌های اصلاحات امروز معترف به ناصحیح بودن این رویه‌اند؟

همگی اشتباه کردند. ضمن اینکه همه نگفتند؛ حداقل من چنین باوری ندارم. واژه اصلاح‌طلبان که می‌گویید، سوءتفاهم برانگیز است. من معتقدم نه تنها سرمایه اجتماعی اصلاحات کم نشده بلکه افزایش هم یافته است. امروز، تغییر خواهی مسالمت‌آمیز که بنیان تفکر اصلاح‌طلبی است، در جامعه افزایش‌یافته است.

 اما اینکه چرا اصلاح‌طلبان در انتخابات رأی نمی‌آورند، به این جهت است که اصلاً در بازی حضور نداشتند.

بعضی از چهره‌های اصلاح‌طلب و جامعه طرفدار این جریان بر این باورند که سازوکار شورای عالی سیاست‌گذاری غیر دموکراتیک است و همین موضوع به جریان اصلاحات آسیب‌زده است. این نقد را می‌پذیرید؟

من چندان بر سازوکار درونی شورای عالی سیاست‌گذاری اشراف کامل ندارم، حتی اگر داشتم هم به نظرم نیاز نیست درباره آن صحبت کرد؛ چراکه اعضای این شورا با پشتوانه سرمایه اجتماعی‌شان، به یک تصمیم اجماعی و قابل‌قبول برای پایگاه اجتماعی رسیدند. هرچند اگر سازوکار درونی این شورا موردنقد باشد اما برای اعضا قابل‌پذیرش است.

پس سهم عده‌ای  از سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات و منتقدان چه می‌شود؟

من نمی‌دانم این بخش که می‌گویید چه کسانی هستند، اگر درون شورای عالی سیاست‌گذاری نیستند، باید برای خودشان فکر دیگری می‌کردند.

۱ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.