۱۵ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۳۵
کد خبرنگار: 1898
کد خبر: 83615393
T T
۳ نفر

برچسب‌ها

ملی‌پوشان، قهرمانان و نخبگانی که کولبری می‌کنند

تهران- ایرناپلاس- روایت اسفناک دیگری از کولبران این بار در قامت «مهدی» خبرساز شده است؛ مهدی خسروی، عضو تیم ملی جوانان بوکس ایران این روزها در گردنه ته‌ته مشغول کولبری است. موضوعی که باز هم در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفته و ابعاد دیگری از این معضل را پیش‌ روی ما قرار می‌دهد؛حالا کولبری دامن ملی‌پوشان، قهرمانان و نخبگان را هم گرفته است.

مهدی اولین ملی‌پوشی نیست که کولبری می‌کند؛ سال گذشته ماجرای طاها غفاری، قهرمان دو میدانی ایران و دو سال پیش هم باقر احمدی، نخبه ریاضی خبرساز شده بود. اما این افراد در چه شرایطی قرار دارند که حاضرند تن به این کار مشقت‌بار بدهند؟

از ۱۵ سالگی شروع به کولبری کردم

مهدی مریوانی است و ساکن شهر «کانی‌دینار». مهدی در گفت‌وگو با ایرناپلاس داستان خودش را این‌گونه روایت می‌کند: من اکنون ۲۰ سال دارم و از آنجایی که کسی نبود حمایت کند، در ۱۵ سالگی شروع به کولبری کردم. اگر هم ورزش نمی‌کردم کولبر بودم، اما به ورزش بوکس علاقه داشتم و در سن ۱۶ سالگی وارد این حوزه شدم. حتی به دلیل کولبری یک سال دست از ورزش کردن کشیدم و دوباره شروع کردم، اما هر دو تا را با هم انجام می‌دادم.

در همان ۱۶ سالگی که وارد بوکس شدم، دو ماه بعد در رشته بوکس، فیکس استان کردستان بودم. در سال ۹۵ در مسابقات کشوری شرکت کردم و دو مسابقه را بردم اما مصدوم شدم و نتوانستم مدال بگیرم. بعد از آن به دلیل مشکلات مالی، ورزش بوکس را تعطیل کردم و یک مسابقه کشوری در رده جوانان را از دست دادم.

خانواده ما ۱۱ نفر است و پدرم از پس هزینه‌های خانواده برنمی‌آید

مهدی ادامه می‌دهد: در سال ۹۷ دوباره بازگشتم و در مسابقات انتخابی استان باز هم فیکس تیم شدم. در ادامه به مسابقات کشوری رفتم و در مسابقه با یک حریفی که دوبار قهرمان ایران شده بود، باختم، اما به تیم ملی بزرگسالان ایران دعوت شدم. در آن دوره در اردوی تیم ملی  بزرگسالان در مرحله انتخابی، مالک عمادی، بوکسوری که نقره کشوری را داشت شکست دادم و نفر اول تیم ملی شدم. قرار بود به مسابقات بین‌المللی اعزام شوم، اما نمی‌دانم چرا نشدم. امسال هم در تاریخ سوم شهریور به تیم ملی امید رفتم و ۲۳ آبان در مسابقات کشوری شرکت کردم و در آنجا هم دو تا از حریف‌هایم را شکست دادم و اول شدم.

مهدی اضافه می‌کند: ورزشکارها ماهانه چهار تا پنج میلیون هزینه خودشان و تمریناتشان می‌کنند. می‌توانم بگویم که در برخی از مسابقات به دلیل اینکه مکمل نداشتم که مصرف کنم، باختم. حضور در تیم ملی بوکس از نظر مالی هیچ مزایایی ندارد و من تا حالا یک ریال از طرف تیم ملی دریافت نکرده‌ام؛ اگر هم پرداخت داشته باشند خیلی ناچیز است. حتی این دوره هم کسی اسپانسر من شود، در دوره بعدی کسی نیست که از من حمایت کند و باز به مشکل می‌خورم.

رویایم بازی در رینگ المپیک است

او می گوید: کولبری اثرات به‌شدت منفی روی روحیه‌ام گذاشته است. جلوی پایم یک کولبر ایست قلبی ‌کرد؛ گاهی می‌بینم به کولبران شلیک می‌کنند و دیدم چطور دو نفر جانشان را از دست دادند یا وقتی باد می‌وزد خودم با کوله‌بارم دو متر پرت می‌شوم. من اگر پنجه دستم آسیب ببیند برای ماه‌ها از بوکس عقب می‌افتم.

خودش می‌گوید خانواده آنها پرجمعیت (۱۱ نفر) و پدرش بازنشسته و فراش است. حقوق ناچیزش کفاف هزینه‌های خانواده را نمی‌دهد. او تا اینجا تلاش کرده و عضو تیم ملی شده، اما خانواده نمی‌تواند هزینه‌های او را تأمین کند. حالا او دو روز در هفته برای کولبری به گردنه ته‌ته می‌رود تا بتواند هزینه‌های خودش و تمریناتش را تأمین کنید. مهدی می‌گوید هیچ سازمان یا شخصی از او حمایت نمی‌کند. مهدی دانشجوی علوم تربیتی است و آرزو و رویایش رسیدن به المپیک است.

طاها غفاری؛ دارنده دو مدال جهانی، یک مدال آسیایی

سال گذشته هم ماجرای طاها غفاری، قهرمان دو و میدانی دارنده دو مدال جهانی، یک مدال آسیایی و چندین مدال کشوری و استانی که از فرط بیکاری، کولبری می‌کرد، جنجال زیادی به پا کرد. طاها گفته بود: خانواده‌ام ساکن روستا هستند، ولی من به خاطر اینکه بتوانم تمرین کنم، آمده‌ام شهر؛ در مریوان ساکن هستم. از زمستان سال ۹۰ به «دویدن» روی آوردم و در اولین مسابقه کشوری که در اردیبهشت ۹۱ در قزوین برگزار شد، مقام دوم را کسب کردم. بعد از آن، پشت سر هم مقام آوردم. من را به‌عنوان یک «استعداد» شناختند. در سال ۹۲ در مریوان در مسابقات «قهرمانی در برف و سرما» اول شدم. بعد از آن در مسابقات آسیاییِ ژاپن، توانستم مقام دوم را بیاورم. بعد از آن هم به خدمت سربازی رفتم، اما از سال ۹۶ دوباره مسابقات را شروع کردم.

طاها در رشته‌ ماراتن و نیمه ماراتن مشغول به تمرین است و خودش را برای مسابقات آینده آماده می‌کند. او «قهرمانی» را مسیر زندگی خودش می‌داند؛ مسیری که با وجود همه‌ سختی‌ها نمی‌تواند از آن دل بکند. متولد ۱۳۷۴ است و می‌گوید: فقط تا آنجایی حمایتم کنند که بتوانم بدون دغدغه‌ «نان»، تمرین کنم.

داستان باقر احمدی و ریاضی محض

سوی دیگر ماجرا اما باقر احمدی بود. باقر چه باید می‌کرد تا چرخ زندگی به کامش بچرخد؟ «لیسانس ریاضی محض» گرفت و به دنبالش «فوق لیسانس برنامه‌ریزی شهری» را دریافت کرد و حتی توانست در آزمون دکترای سال  ۹۵ رتبه ۱۲ کشوری را کسب کند. از همه اینها گذشته، ورزشکار است و عضو تیم کشتی شهر مریوان.

احمدی پیش از این در مورد زندگی و موفقیت‌های تحصیلی‌اش گفته بود: تنها پسر خانواده بودم و به پدرم در کشاورزی کمک می‌کردم. از دوران ابتدایی علاقه زیادی به ریاضی داشتم و همیشه بهترین نمره‌های کارنامه‌ام نمره ریاضی‌ام بود. با علاقه زیادی که به درس داشتم و توصیه پدرم که می‌گفت باید درس بخوانی تا بتوانی آینده روشنی داشته باشی، تحصیلاتم را تا دیپلم در مریوان ادامه دادم و با توصیه معلم‌ها برای ادامه تحصیل در دانشگاه سنندج رشته ریاضی محض را انتخاب کردم.

علاقه زیادی به دنیای بیکران ریاضی داشتم و هرچه از تحصیلم می‌گذشت بیشتر می‌فهمیدم که رشته مورد علاقه‌ام را پیدا کرده‌ام. در ادامه رشته برنامه‌ریزی شهری همان چیزی بود که می‌خواستم. همیشه دوست داشتم برای شهرم کاری بتوانم انجام بدهم. مهم‌ترین نکته برای ساماندهی شهر برنامه‌ریزی مناسب است. دغدغه همیشگی من ساماندهی شهرم بود. اینکه بتوانم با ایجاد فضای سبز، مبلمان شهری را تغییر و روح تازه‌ای به کالبد شهر بدهم.

همین علاقه باعث شد تا پس از فارغ‌التحصیلی در مقطع کارشناسی برای ادامه تحصیل رشته برنامه‌ریزی شهری را انتخاب کنم و در دانشگاه باهنر کرمان پذیرفته شدم. با شوق زیاد درس می‌خواندم و تنها آرزویم این بود در جایی مشغول به کار شوم که بتوانم به شهرم خدمت کنم. در این مدت تأمین هزینه‌های تحصیل برای من سخت بود و این هزینه‌ها را گاهی با کمک‌های پدر یا گاهی با کارگری تأمین می‌کردم.

با اعمال سلیقه اجازه ندادند تا تحصیلاتم را ادامه بدهم

وی در ادامه گفته: در کنار تحصیل، چندین مقاله در زمینه مبلمان شهری و فضای سبز نوشتم و آنها را به شهرداری و شورای شهر دادم. سال ۹۵ فارغ‌التحصیل شدم و بازهم تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم. در کنکور دکتری شرکت کردم و با کسب رتبه ۱۲ در رشته برنامه‌ریزی شهری قبول شدم. اما این ابتدای راه بود و باید مرحله مصاحبه را پشت سر می‌گذاشتم. متأسفانه وقتی برای مصاحبه به چند دانشگاه از جمله دو دانشگاه در تهران آمدم، اعلام کردند نمی‌توانند مرا بپذیرند. اولویت اول آنها دانشجویان خودشان بود و با اعمال سلیقه اجازه ندادند تا تحصیلاتم را ادامه بدهم.

اما با این حال مسئله فقط کولبران ملی‌پوش یا ورزشکار یا نخبه نیستند. این موارد تنها باعث بیشتر دیده شدن این پدیده می‌شود ولی واقعیت این است که کولبران دیگر هم‌چنین وضعیتی دارند. کولبری به‌عنوان یک آسیب‌اجتماعی باید مسئله‌شناسی شود و باید با تحقیقات و پژوهش‌های میدانی به‌عنوان یک مسئله اجتماعی در سیاست‌های بالادستی مورد بررسی قرار بگیرد؛ با راهکارهایی مانند کارت پیله‌وری فقط صورت مسئله پاک می‌شود.

گزارش از آسو محمدی

۳ نفر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.