پژوهش‌های حوزه رشد کودکان هدفمند نیست؛ ۱۵ درصد سرآمدان را از دست می‌دهیم

تهران- ایرناپلاس- کارشناسان می‌گویند در حال حاضر هیچ‌کدام از پژوهش‌هایی که در کشور در حوزه رشد و تکامل کودکان در مراحل مختلف زندگی انجام می‌شود، هدفمند نیست، چراکه داده‌ای برای آن وجود دارد. اتفاقی که در مدارس دولتی رخ می‌دهد این است که ما حدود ۱۵ درصد از کودکان سرآمد را از دست می‌دهیم.

دنیای امروز توجه ویژه‌ای به شاخص‌های رشد و تکامل کودکان دارد و تحقیقات بسیاری راجع‌ به آن انجام می‌شود، اما در ایران شاخص‌های رشد و تکامل وجود ندارد؛ در واقع هیچ شناسنامه رشدی برای کودکان کشور وجود ندارد. کارشناسان می‌گویند آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و بهزیستی باید با همکاری یکدیگر یک پایگاه داده یا دیتا ریجستری برای بررسی اختلالات تکاملی کودکان تدارک ببینند. در بخش نخست نشست مهدکودک خوب، مهدکودک بد، کارشناسان در مورد ویژگی‌های یک مهد کودک خوب صحبت کردند. در بخش دوم این نشست نیز در مورد محرومیت هفت میلیون کودک از آموزش‌های پیش از دبستان صحبت شد و کارشناسان بر لزوم سرمایه‌گذاری دولت در بخش آموزش پیش از دبستان مباحثی را مطرح کردند. بخش سوم نشست مهدکودک خوب، مهدکودک بد با حضور منصوره کریم‌زاده، دانشیار دانشکده علوم بهزیستی و توان‌بخشی و رئیس انجمن مطالعات کودکان پیش از دبستان، فاطمه قاسم‌زاده، روانشناس و فعال حوزه کودکان و بهنام بهراد، استادیار پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش را در ادامه می‌خوانید.

آموزش عمومی مهم‌تر از نخبه‌پروری

بهنام بهراد: بحث آموزش عمومی به‌مراتب از بحث نخبه پروری مهم‌تر است. ما در آموزش ‌و پرورش مشکلی به نام آموزش عمومی داریم و مدارس دولتی ما کارکرد خود را از دست داده‌اند. بحث من این است که همه فکر می‌کنند آموزش‌ و پرورش باید المپیادی و استعداد درخشان بپروراند. درحالی‌ که در تمام دنیا، حدود ۲۰ درصد کودکان مستعد و سرآمد هستند و چیزی در حدود ۸۰ درصد، جمعیت عمومی دانش‌آموزی است و در تمام رده‌های تحصیلی به همین صورت است. پس آموزش عمومی بسیار مهم است. افرادی در آینده در ادارات و مناصب مختلف کار می‌کنند که همین دانش‌آموزان عمومی هستند، پس هرچه جامعه در این بخش سرمایه‌گذاری کند،  عایدی بیشتری در آینده دارد تا اینکه هم‌وغم اصلی خود را برای کودکان تیزهوش صرف کند. البته این بحث دوطرفه است؛ جامعه یک جمعیت عمومی دارد که باید به آنها آموزش داد و یک بخش نخبه نیز وجود دارد که آن بخش هم اگر آموزش نبیند و به توانایی‌هایشان توجه نشود از بین می‌روند. این بخش را نیز باید به‌سرعت شناسایی کنیم. در این حالت است که آموزش هنر و ریاضیات منطق پیدا می‌کند. معنی سرآمد بودن فقط نخبگی در ریاضیات نیست. یک نفر می‌‎تواند یک فوتبالیست سرآمد شود او هم نخبگی حرکتی دارد. تعاریف استعداد درخشان امروز عوض شده است و در حال حاضر کل سیستم آموزش و پرورش دو تا سه درصد افراد استعداد درخشان را جذب می‌کند. اتفاقی که در مدارس دولتی رخ می‌دهد این است که ما در حدود ۱۵ درصد از کودکان سرآمد را از دست می‌دهیم.

رشته «رشد و پرورش کودکان پیش از دبستان» باید در دانشگاه‌ها احیا شود

منصوره کریم‌زاده: کودکان و نخبگانی که با برچسب‌های برتر بودن وارد دانشگاه‌ها می‌شوند، در ‌روابط بین فردی و رفتارهای اجتماعی دچار مشکل می‌شوند. ما حتی به نخبگانمان آسیب می‌زنیم. این نوع سیاست نخبه‌پروری در هیچ کجای دنیا دیده نمی‌شود. هم در مدارس تیزهوشان و هم در مدارس ویژه کودکانی با نیازهای خاص به هر دو گروه برچسب می‌زنیم و آینده آنها را به محاق می‌بریم. متأسفانه برای افراد کاسب‌کار دکانی ایجاد کرده‌ایم. در داخل شهرها چه اتفاقی افتاده است که انجمن‌هایی به درست یا غلط پول‌های کلانی از خانواده‌ها می‌گیرند و با نام استعدادیابی برای آزمون‌هایی فعالیت می‌کنند. در کجای دنیا برای المپیادهای علمی دانش‌آموزی چنین رقابتی شکل می‌گیرد؟ ما با این رشد تک بعدی به کودکانمان آسیب می‌زنیم و آینده خوبی برای کشور رقم نمی‌زنیم. از طرفی، هیچ نگاهی برای نیازهای ویژه کودکان نداریم.

 در دانشگاه‌ها رشته رشد و پرورش کودکان پیش از دبستان را داشتیم. دانشجویان ما در حدود ۲۰۰ ساعت در مدارس عادی و مدارس کودکان کم‌توان ذهنی و کودکان دارای مشکلات رفتاری و چند معلولیتی و... کارورزی می‌کردند و در حوزه عملی و نظری واحد داشتند. اما سیاست‌های غلط ادغام رشته‌ها، این رشته را حذف کرد و علوم تربیتی جایگزین شد. در حالی که با لیسانس این رشته‌ بسیار بیشتر از دوره‌های جهاد می‌توانستند کارآمد باشند. ما به این رشته‌ها نیاز داریم و باید به‌جای خود برگردند.

ما چندین سال است که کنگره سلامت و آموزش کودکان پیش از دبستان را برگزار می‌کنیم. هدف ما نقش‌های روتین کنگره‌ها نیست و در هر دوره با دو سازمان متولی اصلی مشکلاتی داشتیم. به‌جای اینکه آنها به دنبال ما بیایند دانشگاه به دنبال آنهاست و جای تأسف دارد که در نهایت مسئولی می‌گوید چون من سخنران دوم معرفی شده‌ام، شرکت نمی‌کنم. دیگری می‌گوید دم در از من سؤال کردند و به من برخورد و سر و ته می‌کند و برمی‌گردد و می‌رود. در این کنگره شعار ما یکپارچه‌نگری در مدیریت و سیاست‌گذاری بود. متأسفانه متولیان اصلی شرکت نکردند. مشکل اصلی این است که در این سازمان‌ها بخش تخصصی به اهل فن سپرده نشده است. در بهزیستی متوجه می‌شویم همه پزشک هستند، از مدیر، مسئول و کارشناس. این افراد چطور می‌خواهند در این زمینه نظر کارشناسی بدهند. این‌ها آفت‌هایی است که باید بیشتر به آنها توجه و رسانه‌ای شود. هرچه ما فریاد زدیم کسی گوش نداد، چون نمی‌خواهند با ما هم کاری کنند. سیکل‌های معیوب وجود دارد و کسی نگران کیفیت آموزش‌ها نیست.

هنوز آموزش و پرورش زیر بار سند رشد و تحول کودکان نرفته است

فاطمه قاسم‌زاده: هنوز آموزش و پرورش زیر بار سند رشد و تحول کودکان نرفته است، در حالی که این وظیفه سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش بود. چون مواردی که در سند آمده است از نظر موازین علمی و بین‌المللی سال‌هاست پذیرفته شده و سازمان‌ها و کشورها بر این اساس کار می‌کنند و این مغایر با موارد موجود در آموزش و پرورش است. بسیاری از ۱۱ سطحی که در سند تحول وجود دارد با رشد و تحول کودکان هماهنگی ندارد. هدف این برنامه آموزشی روشن است و هدف آن کمک به رشد همه‌جانبه همه جنبه‌های کودک است. جدا از اینکه این جنبه‌های رشد با سطوح مختلف سند تحول رابطه ندارند هدف هم فرق می‌کند و دوقطبی است. 

سند تحول آموزش‌وپرورش نیازمند بازنگری است

بهراد: در مورد ساحت‌ سند تحول باید گفت آموزش‌وپرورش به دوره‌های تحصیلی مربوط است و در مورد ساحت‌ها و حیطه‌هایی که حرف زده می‌شود، ارتباطی با پیش‌دبستان وجود ندارد. در دنیا بسیاری از آنچه در دوره پیش دبستان آموزش داده می‌شود با دوره‌های تحصیلی دبستان تا دبیرستان کاملاً متفاوت است. در این سن استانداردها، بیشتر رشدی هستند. این سند باید توسط متخصصان و صاحب‌نظران نقد شود تا اگر به دنبال کارآمد شدن است، اصلاحات لازم در آن صورت گیرد. سندی نوشته شده، ولی امروز نیازمند بازنگری است. در کشورهای دیگر نیز چنین سندی نوشته شده و به بازنگری‌های چندم می‌رسد، ولی این سند آنقدر ارزنده‌سازی شده است که صحبت از بازنگری یا نقد آن با مشکل مواجه است. باید تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها در سطح کلان بسیار عمیق و علمی باشد، زیرا عواقب این تصمیم‌سازی‌ها متوجه کودکان و نوجوانان کشور است و این امری بسیار خطیر است.

قاسم‌زاده: متأسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه حقوق کودک نگاه به روزی ندارد. جمهوری اسلامی پیمان‌نامه حقوق کودک را امضا کرده است و یک حقوق کودک خاص کشور ایران نوشتند و مجلس آن را امضا کرده است. اما دیدگاه‌های محدودی وجود دارد که بر همه چیز تأثیر می‌گذارد.

هیچ نظارتی بر مهدهای کودک زیر نظر شهرداری وجود ندارد

کریم‌زاده: در مورد سازمان‌های متولی امور کودک باید این مسئله را اضافه کنم که آمارهایی است که خود این سازمان‌ها ارائه کرده‌اند. شهرداری به عناوین مختلف در حوزه آموزش کودکان بسیار وارد شده است و با این هدف آمده است که مراکز مراقبتی موقت را برای کودکان داشته باشد. خانه‌های کودک برای کودکانی زیر ۹ سال در سراهای محله راه‌اندازی شده است و این زنگ خطر بسیار مهمی است. این خانه‌های بازی با وجود محله‌محور بودن در دسترسی است. همچنین حدود ۱۰ هزار پیش دبستانی در سراهای محله وجود دارد که معمولاً با هدف پوشش دادن اقشار آسیب‌پذیر کار می‌کنند. شهرداری در هر کدام از ۲۲ منطقه تهران، هفت الی هشت مرکز دارد که هر مرکز پنج الی ۶ کلاس دارد. شهرداری خود، آیین‌نامه‌ها، تعیین استانداردها، تدوین دوره‌ها و برگزاری آنها و آزمون‌های تخصصی و دوره‌های تربیت مربی را دارد و هیچ سازمان ناظری وجود ندارد.

خودشان بر این نکته اذعان می‌کنند که استاندارد پایینی به‌ویژه در مورد مربیان وجود دارد. این مسئله در سازمان بهزیستی نیز دیده می‌شود، ولی در شهرداری حادتر است و کار غیرتخصصی‌تر و غیرحرفه‌ای‌تر پیش می‌رود و نظارتی وجود ندارد. در گزارشی خواندم که بنا بر گفته عضو کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر قم این کار تجاری شده و از هر خانه‌ بازی در ماه مبلغ ۱۰ تا ۵۰ میلیون تومان کسب می‌شود. متأسفانه کودکان ما مظلوم‌ترین قشر جامعه هستند، چون زبان ندارند تا در مورد تصمیماتی که برایشان گرفته شده حرف بزنند. همچنین در مورد مراکز فرآموز که به کودکان ۶ تا ۱۰ ساله تعلق دارد گفته شده هدف تربیت مهارت‌های رفتاری است. دوره‌هایی برای خانواده‌ها توسط شهرداری‌ها برگزار می‌شود. کارگاه‌های زیادی در خصوص آموزش خانواده برگزار می‌شود. من نمی‌خواهم بگویم اینها بد هستند، ولی آنها ساماندهی نشده‌اند و باید نظارتی روی آنها باشد. به نظر من این زنگ خطر است. اگر این موارد به تجارتخانه تبدیل شوند آسیب می‌زنند. بنابراین نظارت بر کمیت و کیفیت آموزش‌های  پیش از دبستان  باید توسط دستگاه یا انجمن‌هایی صورت گیرد که ذی نفع نیستند. اولویت بکارگیری و شرط اصلی در جذب مربیان باید از فارغ التحصیلان دانشگاه باشد به جای اینکه تاکید بر سپری کردن دوره‌های مربیگری جهاد دانشگاهی باشد.

تدوین محتوی آموزشی هم باید توسط کسانی انجام شود که خود در آموزش آنها ذی نفع نیستند. متاسفانه گاها شاهد هستیم که مولفین محتوی آموزشی همان کسانی هستند که در جهاد دانشگاهی همانها را تدریس می‌کنند.

مهدهای شهرداری می‌تواند جای خالی مهدهای دولتی را پر کند

قاسم‌زاده: ما مهدهای دولتی نداریم و شهرداری به‌نوعی از اعضای این مدیریت یکپارچه است و وظیفه دارد خدماتی را برای مردم ارائه دهد از جمله خانه‌های بازی و سراهای محله. من خود از نزدیک با یکی از سراهای محله که کودکان کار آنجا هستند، آشنا هستم. هزینه بسیار کمتر از مهدهای کودک خصوصی می‌گیرند و به نظر من نباید راه را برای فعالیت شهرداری‌ها ببندیم. همان‌طور که اشاره کردید باید بر برنامه‌ها و آیین‌نامه‌ها و تعرفه‌ها نظارت شود. ما در هیچ کجا آموزش مادران را نداریم. اگر شهرداری چنین برنامه‌هایی دارد، نباید بگوییم برگزار نشود، بلکه باید بخواهیم آن را درست برگزار کنند. اول قرار بود هیچ هزینه‌ای نگیرند، اما اکنون باید آنها را هم از نظر کیفیت برنامه و هم مبلغی که می‌گیرند مقید کنیم. شهرداری اخیراً قانونی گذاشته که سراهای محله در اختیار بخش خصوصی قرار نگیرد چون این بخش به خانواده‌ها و کودکان اختصاص دارد. این به‌خودی‌خود خوب است و تا حدی خلأ بخش‌های دولتی را جبران می‌کند و طرح‌های نظارتی ما برای مهدهای کودک باید شامل حال این مراکز نیز باشد.

ترکیب NGO و مراکز دانشگاهی می‌تواند کنترل کننده باشد

بهراد: این فرایندی طولانی است و نباید انتظار داشت کاری امروز انجام شود و نتایج آن فردا دیده شود. باید به چشم یک دوره گذار به آن نگاه کرد. به نظر من باید به مرور زمان در سه حوزه تغییر ایجاد کرد. ۱. ارزیابی باید توسط مراکز علمی مستقل از دستگاه‌ها انجام شود. تجربه نشان داده است که وقتی نظارت وابسته به دستگاه‌ها باشند، مشکلات و فساد به وجود می‌آید و کنترل آن سخت است. ۲. دومین موضوع بحث برنامه آموزشی است که سیستماتیک و مشخص نیست. باید استانداردهایی تعریف شود تا هر آیین‌نامه‌ای که تدوین می‌شود مطابق با این استانداردها تدوین شود. این استانداردها جنبه‌های محتوایی دارند تا بتوانند برنامه‌ها را پایش کنند ۳. سومین عنصر مهم در بخش آموزش پیش‌دبستانی مربیان هستند. ترکیب NGO و مراکز دانشگاهی می‌تواند کنترل کننده باشد. و مراکز علمی و انجمن‌ها می‌توانند دست‌به‌دست هم بدهند و برای مربیان استانداردها را بنویسند، همان‌گونه که در جهان چنین استانداردهایی تدوین شده است. همچنین می‌توانند آزمون‌هایی برگزار کنند که صلاحیت علمی و مهارتی مربی را بسنجند. مثلاً مرکزی به ‌نام ای‌تی‌اس مرکزی مستقل است و وابسته به هیچ دستگاهی نیست و چنین آزمون‌هایی را برگزار می‌کند.

به‌منظور جمع‌بندی مطالب، چون بحث ما در مورد مهد کودک خوب و بد و به‌زعم من مهد با کیفیت و کم‌کیفیت است، در مباحث پیشین از دو معیار مهم برای کیفیت بر اساس مؤلفه‌های فرآیندی و مؤلفه‌های ساختاری در آموزش پیش دبستانی صحبت کردیم. همان‌طور که گفتیم جنبه‌های فرآیندی به مواردی از قبیل: روابط مثبت بین معلمان و کودکان؛ تجهیز مناسب کلاس یا اتاق با مواد آموزشی و وسایل و اسباب‌بازی؛ ارتباط کلامی در طول روز با گوش دادن دوطرفه و صحبت کردن/پاسخ دادن و تشویق به استفاده از استدلال و حل مسئله؛ آموزش هنر، موسیقی و تحرک، علوم، ریاضیات، بازی‌های بلوکی، شن‌بازی، آب‌بازی و بازی‌های نمایشی؛ مواد آموزشی و فعالیت‌های مرتبط به‌منظور افزایش درک و پذیرش نسبت به‌تنوع و گوناگونی و مشارکت والدین در تمامی جنبه‌های برنامه، معطوف هستند.

جنبه‌های ساختاری به مواردی از قبیل: نسبت مربی به کودک بنا بر توصیه‌های انجمن کودکان در زمینه آموزش خردسالی؛ کوچکی اندازه گروه‌ها؛ صلاحیت‌های علمی و حرفه‌ای مربیان و کارکنان و تناسب حقوقی دریافتی با خدمات؛ نظارت و ارزیابی؛ و فرصت برای رشد و پیشرفت حرفه‌ای پرسنل را شامل می­‌شود.

نظارت بر چنین مؤلفه‌هایی و یافتن مهد کودک خوب مبتنی بر ابزارهایی است که این مؤلفه­‌ها به‌صورت دوره‌ای و با دقت اندازه‌گیری می‌کنند. یکی از این ابزارهای مهم، مقیاس درجه‌بندی محیطی خردسالی است که می‌تواند توسط انجمن مطالعات کودکان پیش از دبستان کشور به‌صورت ملی اجرا شود و مهدها بر اساس آن، ارزیابی و بازاریابی شوند و به سمت کیفیت حرکت کنند.

پایگاه اطلاعاتی برای بررسی اختلالات تکاملی کودکانمان نداریم

کریم‌زاده: خانم دکتر قاسم‌زاده تأکید زیادی بر مهدهای دولتی داشتند. ۸۵ درصد دانش‌آموزان ما از تحصیل پیش‌دبستان محروم‌اند که رقم بسیار بزرگی برای کل کشور است. این آماری است که بهزیستی و آموزش‌وپرورش ارائه می‌کنند. هر چه فاصله بین کودکان محروم و کودکانی که حداقل‌ها را یاد گرفته‌اند بیشتر باشد، در زمان ورود به مدرسه مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این یکی از تأکیدات من است. امروز دنیا روی شاخص‌های رشد و تکامل کودکان کار زیادی انجام می‌دهد. متأسفانه در ایران شاخص‌های رشد و تکامل نداریم. ما برای کودکانمان شناسنامه در جنبه‌های مختلف رشد نداریم. یک دیتا رجیستری برای بررسی اختلالات تکاملی کودکانمان نداریم که باید با همکاری آموزش و پرورش و وزارت بهداشت و بهزیستی کاری صورت گیرد و ما یک بانک اطلاعاتی داشته باشیم. این همه پژوهش در ایران انجام می‌شود، ولی هیچ‌کدام هدفمند نیست چون دیتایی وجود ندارد. در دنیا از تولد تا مرگ رصد می‌شود و برای همه مراحل انسان تحقیق و پژوهش می‌شود.

به نظر من بحث آموزش‌های پیش از دبستان بسیار مهم است. هم در ارتقا، هم در پیشگیری و هم در مداخله اهمیت فراوانی دارد، ولی ما برنامه‌هایی برای شناسایی نداریم. امروز بحث کودکان اوتیسم در آموزش و پرورش بسیار داغ شده است. بحث افسردگی کودکان را داریم که بسیار شایع است. امروزه اضطراب و افسردگی از مهم‌ترین اختلالات کودکی هستند. همچنین مداخلات بهنگام که دوره پیش از دبستان فرصت بسیار خوبی برای حل این مشکلات است. در این دوره‌ها ریسک‌ها شناسایی می‌شود. امروز در دانشگاه با ابزاری کودکان اتیسم را از ۱۲ ماهگی شناسایی می‌کنیم در حالی که تا قبل از این، کودکان در سنین بسیار بالا شناسایی می‌شدند. دوره پیش‌دبستان برای شناسایی این کودکان بسیار مفید است.

۰ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.