۲۶ آذر ۱۳۹۸، ۱۴:۰۰
کد خبرنگار: 1894
کد خبر: 83578800
T T
۱ نفر

بحرانی به‌نام طرح‌های ملی در آموزش و پرورش

۲۶ آذر ۱۳۹۸، ۱۴:۰۰
کد خبر: 83578800
بهنام بهراد| استادیار روانشناسی سلامت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
بحرانی به‌نام طرح‌های ملی در آموزش و پرورش

تهران- ایرناپلاس- شاید این نوشتار در مورد بسیاری از طرح‌­های ملی در حوزه‌­های مختلف مشابه نیز مصداق داشته باشد، اما در این گفتار بیشتر بنا دارم در مورد آن دسته از طرح­‌های ملی در آموزش‌وپرورش که به نحوی با حوزه­‌های مداخلات رفتاری، پیشگیرانه، سلامت روان، پرورشی، مهارت‌های زندگی، آسیب‌های اجتماعی و طیف گسترده‌­ای از فعالیت‌ها مرتبط است، بحث کنم که قابل جمع در چتری پوششی به‌نام سلامت روان یا مداخلات روانی-اجتماعی هستند.

چرا چنین مداخلاتی مهمند و هدف از تلفیق چنین فعالیت‌هایی در آموزش و پرورش چیست؟

 دانش و مطالعات انباشته و گسترده­‌ای در سه یا چهار دهه اخیر که از کفایت علمی لازم برخوردارند نشان می­‌دهند که آموزش و پرورش باید نه فقط مهارت‌های شناختی صرف مانند علوم، ریاضیات، خواندن و نوشتن و فناوری و غیره بلکه کلیّت دانش‌آموزان را رشد دهد و رشد روانی-اجتماعی دانش­‌آموزان از اهداف اصلی و مهم آموزش و پرورش امروزی در سراسر جهان است. زیرا این نوع آموزش‌ها و مداخلات در آموزش و پرورش، ضمن حمایت از رشد مثبت دانش­‌آموزان، آنها را برای زندگی بزرگسالی و شغلی و خانوادگی آماده­ می­‌سازند. در کنار حمایت از رشد مثبت دانش­‌آموزان، این نوع آموزش‌ها و مداخلات، سلامت روانی آنها را ارتقا می­‌دهند و از انواع مشکلات و اختلالات روانی و رفتاری پیشگیری می‌کنند. دیگر آنکه این نوع مداخلات از آسیب‌های اجتماعی مختلف یا به سخن بهتر، انواع رفتارهای پرخطر پیشگیری می‌کند. مهم‌تر آنکه چنین مداخلات و کوشش‌هایی در آموزش و پرورش به پیشرفت تحصیلی دانش­‌آموزان کمک چشمگیری می‌کند و پژوهش‌های گسترده‌­ای اهمیت متغیرهای روانی­-اجتماعی را در پیشرفت تحصیلی دانش­‌آموزان به‌عنوان سنتی‌ترین هدف آموزش و پرورش به‌وضوح نشان می­‌دهند.

برای چنین هدف مهمی آموزش و پرورش کشور ما چه راهبردی را در پیش گرفته است؟

برای این منظور چند دسته فعالیت در آموزش و پرورش به چشم می‌­خورند: ۱) فعالیت‌های فرهنگی مانند برگزاری جشن‌ها و همایش‌های علمی و فرهنگی در زمینه‌­های مختلف پرورشی، آسیب‌های اجتماعی و غیره که بیشتر با هدف فرهنگ‌­سازی انجام می­‌شوند و نوعی افزایش توجه جامعه و نهاد آموزش و پرورش را به‌دنبال دارند، اما عملاً با صرف هر نوع هزینه‌ای، بر این حوزه تأثیرگذاری چندانی ندارند؛ ۲) کتاب‌های درسی مانند مهارت‌های زندگی که مانند کتاب‌های دیگر درسی نگاشته شده و به سبب عدم آشنایی دقیق با مبانی نظری و علمی در این حوزه و همین‌طور مبتنی بر شواهد نبودن چنین نوشته­‌هایی و روش‌های آموزشی نامناسب و عدم توجه به مبانی نظری سلسله مراتبی مهارت‌های مورد استفاده، و علل علمی و اجرایی دیگر، پیامدهای مورد انتظار را به‌دنبال نداشته­‌اند. همین موضوع موجب شده تا کوشش شود کاستی­‌های چنین فعالیت‌هایی از طریق طرح­‌های ملی دیگر پوشش داده شوند؛ ۳) طرح­‌های ملی با عناوین مختلف که بر همگان روشن هستند و هزینه­‌های سرسام­‌آوری را بر دوش آموزش و پرورش می­‌گذارند، اما از فایده­‌مندی و اثربخشی لازم برخوردار نیستند. در این نوشتار قصد بر آن است تا این دسته از طرح­‌ها مورد نقد و بررسی قرار گیرند.

چرا طرح­‌های ملی می­‌توانند فاجعه­‌بار باشند و اغلب به‌نظر چنین هستند؟

طرح­‌های ملی فعلی در حال اجرا یا قریب به اجرایی که زیر چتر سلامت روان یا مداخلات روانی-اجتماعی قرار می­‌گیرند دارای آسیب‌های جدی زیر هستند که کارآمدی آنها را به‌شدت زیر سؤال می­‌برند.

اغلب این طرح­‌ها از پشتوانه علمی لازم برخوردار نیستند و بیشتر جنبه اجرایی فربه­‌ای دارند. برنامه­‌های مورد استفاده در این طرح­‌ها مورد ارزیابی قرار نگرفته و شواهد ارزشیابی علمی بین­‌المللی دقیقی از چنین برنامه­‌هایی وجود ندارند. کافی است شواهد مربوط به ارزشیابی چنین برنامه­‌هایی را مورد بررسی قرار دهید.

این طرح­‌ها به سبب ضرورت و نیاز انباشته شده­‌ای که در آموزش و پرورش و جامعه در این حوزه وجود دارد شتاب‌زده تهیه می‌شود. عموماً نیز از طریق کارشناسان ستادی و در مجموعه­‌ای بسته که گاهی با الحاق عناصر و افرادی از دانشگاه‌ها و مراکز اجرایی و علمی دیگر سعی در اعتباربخشی خود دارند، در یک دوره زمانی کوتاه بدون طی فرآیند علمی دقیق از طریق فعالیت‌های مطالعاتی مقدماتی و فقیر و ارزیابی­‌های غیرمستقل قابل تأمل بلافاصله تبدیل به طرح­‌های ملی می­‌شوند. این در حالی است که بسیاری از برنامه‌های مطرح در این حوزه برای کسب اعتبار علمی راهی چند دهه­‌ای را پیموده­‌اند، اما در آموزش و پرورش ما طرحی به‌سادگی تمام ملی، می­‌شود.

برنامه­‌های مورد استفاده در این طرح­‌ها از پایه­‌های اصلی و مهم طرح­‌های این حوزه محسوب می­‌شوند و اگر بخواهیم سهمی برای آنها در طرح­‌های این حوزه در نظر بگیریم، ۵۰ درصد کار در این حوزه وجود یک برنامه معتبر در بطن چنین طرح­‌هایی است. برنامه­‌های مورد استفاده همان محتوا و چگونگی اجرای چنین محتوایی هستند. این برنامه­‌ها پیش از آماده­‌سازی و اجرا باید از نظر محتوای نظری، تناسب با نظام آموزشی و امکانات محلی، از نظر شواهد پژوهشی و اثربخشی، از نظر جایگاه و رتبه­‌بندی بین­‌المللی و همین‌طور شاخص‌های ارزیابی توسط مراکز ارزشیابی علمی مطرح و همین‌طور فرآیند اجرا مورد بررسی دقیق قرار گیرند که چنین فرآیندی در طرح­‌های ملی این حوزه در آموزش و پرورش به چشم نمی­‌خورد.

در جهان، صدها برنامه در این حوزه وجود دارند که از درجه­‌بندی‌های متفاوتی برخوردارند. در بسیاری از مواقع، در این طرح­‌ها برنامه­‌هایی مورد استفاده قرار می­‌گیرند که از اعتبار و ارزش پایینی بهره می­‌برند و روشن نیست که برنامه مورد استفاده بر اساس چه ملاک‌هایی انتخاب شده و در عمل تا چه اندازه می­‌تواند اثربخش باشد و ما را به هدف‌های از پیش تعیین شده برساند. از همین رو، اغلب آنها پس از چند سال اجرا، بنا به دلایل پیشین و اخیری که ذکر شد، فاقد اثربخشی شناخته شده و هزینه­‌های بسیاری را بر آموزش و پرورش کشور تحمیل می­‌کنند و کنار گذاشته می­‌شوند و تنها نامی از آنها باقی می­‌ماند.

وقتی در حوزه­ای با چنین مشکلات روشن و مهمی روبه‌رو هستیم، طرح­‌های ملی منجر به دو آسیب جدی می­‌شوند. در درجه نخست، هدایت بودجه عظیمی از آموزش و پرورش به سمت طرحی ملی با ابهاماتی به غایت روشن که امکان سرمایه‌­گذاری را از طرح‌­های مشابه و بلکه اثربخش­‌تر دیگر را سلب کرده و با انسداد مواجه می­‌سازد. دوم، امکان پرورش و استفاده از طرح­‌های علمی دیگر و برنامه­‌های معتبر دیگر نیز مسدود می­‌شود، زیرا دستگاه مربوط و تصمیم­‌گیران معتقدند که طرحی به‌صورت ملی در حال اجرا بوده و نیاز به طرح و برنامه­‌های دیگری در این حوزه نیست. این فرآیند، طی سالیان متمادی و در گذر تغییر مدیریت‌های مختلف تکرار و تکرار می­‌شود و سرانجام اغلب آنها با صرف هزینه­‌هایی گزاف و  پیامدهایی ناچیز یا غیرقابل توجیه، کنار گذاشته می­‌شوند.

با وجود چنین آسیب‌هایی در طرح­‌های ملی این حوزه، چاره کار چیست؟

بر عکس کج­‌اندیشی رایجی که موازی کاری را به چالش می­‌کشد، در زمینه فعالیت‌های علمی و به‌منظور دستیابی به فعالیت‌ها و کوشش‌های اثربخش و فایده­‌مند در حوزه سلامت روان و مداخلات روانی-اجتماعی (تربیتی، پیشگیرانه، ارتقای سلامت روان و . . .) نیازمند طرح­‌ها و برنامه­‌های موازی هستیم. به جای اینکه طرحی را با هزینه­‌ای هنگفت و با یک برنامه محتوایی مشخص به‌صورت ملی اجرا کنیم، می­‌توانیم طرح­‌های منطقه­‌ای یا استانی موازی اجرا کنیم و این طرح­‌ها می­‌توانند به‌وسیله گروه‌های علمی و با برنامه­‌های متنوع مختلف اجرا شوند، زیرا گروه‌های علمی مختلف می­‌توانند رویکردهای علمی متفاوتی داشته باشند.

طرح­‌های موازی از مزایای زیر برخوردارند؛

نیازمند هزینه­‌های ملی هنگفت نیستند و هزینه کمتری را به نظام آموزش و پرورش تحمیل می­‌کنند و بنابراین اگر به شکست منجر شوند، زیان کمتری به دنبال دارند.

طرح­‌های موازی منطقه­‌ای یا استانی امکان استفاده از رویکردها و برنامه­‌های محتوایی مختلفی را فراهم می‌سازند که امکان موفقیت آنها بیشتر است، زیرا از میان چندین برنامه در طرح‌های کوچک استانی یا منطقه­‌ای، به ناگزیر طرح­‌های اثربخش ظهور پیدا می­‌کنند و امکان مقایسه این طرح­‌ها و برنامه­‌ها وجود خواهد داشت.

از انسداد و انحصار علمی و اجرایی جلوگیری می­‌شود و امکان دستیابی به الگوها و فعالیت‌های اثربخش و سودمند فراهم می‌شود. یعنی به جای آنکه آموزش و پرورش تمامی امکانات و اعتبارات و فعالیت‌های خود را صرف طرحی ملی کند که نتیجه و محصول آن روشن نیست و همین‌طور در صورت شکست، خسران بزرگی برای جمعیت دانش­‌آموزی کشور و زیانی عظیم برای دستگاهی ضعیف از نظر بودجه­‌ای است، طرح­‌ها و برنامه­‌های موازی را می­‌تواند پیگیری کند که در صورت تنوع و تکثر و همین‌طور استاندارد اجرایی لازم، تعدادی از آنها به ثمر خواهند نشست.

هدف‌هایی از قبیل ارتقای شخصیتی، رفتاری و روانی دانش­‌آموزان و پیشگیری از رفتارهای پرخطر و انواع آسیب‌های اجتماعی و همین‌طور حمایت از رشد مثبت کودکان و نوجوانان این کشور و رسالت مهمی که آموزش و پرورش در این حوزه بر عهده دارد، هدف‌هایی نیستند که با سهل‌اندیشی و سهو­اندیشی در تصمیم­‌گیری­‌های مهم به تاراج روند و منتظر طرحی نو در آینده­ای مبهم بمانیم و فرصت‌های مهم نسلی را به سبب سیاست‌گذاری­‌های نادرست از طریق اجرای طرح­‌های ملی پرسش­‌برانگیز از دست بدهیم.

طرح­‌های ملی در آموزش و پرورش نشان می­‌دهند که بر خلاف آنچه گفته می­‌شود «آموزش و پرورش از بودجه و اعتبار کافی برخوردار نیست» این بودجه و اعتبارات دست کم در این حوزه به‌درستی برنامه­‌ریزی و هزینه نمی­‌شود و به سبب حلقه­‌های بسته ستادی، عدم ارتباط با بخش‌های پژوهشی درون و بیرون آموزش و پرورش و همین‌طور انحصار در اجرای چنین طرح‌هایی به نتایج مورد انتظار نمی­‌رسند. خسران چنین سیاست‌گذاری­‌هایی متوجه مهم‌ترین سرمایه‌های کشور یعنی دانش­‌آموزان و نسل آینده است!

۱ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.